Get Mystery Box with random crypto!

داستان

Logo saluran telegram dastankadehayenon — داستان د
Logo saluran telegram dastankadehayenon — داستان
Alamat saluran: @dastankadehayenon
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 4
Deskripsi dari saluran

Mi @boytherich
Hello my brother @durov
This channel is not against the law
And there are no obscene and violent posts and chats, please pay attention!
No spam
No pornography
No copyright
©️ We are not copying.
For credit or removal please contact us

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


Pesan-pesan terbaru 4

2023-09-16 11:39:14 با همون روش لقمه رو خوردم این کارا و افکارا باعث شده بود کیرم تو شلوار راست بشه
اونم چشم دوخته بود جلو شلوارم گفت فاطمه هیچوقت پس دروغ نمیگفت گفتم چیرو گفت هیچی منم با کلی خواهش ازش پرسیدم گفت زنها همیشه از زندگی شخصی و رابطشون باهم صحبت میکنن ماشالله از ظاهرتون معلومه فاطمه چی میگفت منم از حرفش خر کیف شدم دیدم داره چراغ سبز نشون میده، گفتم فاطمه دیگه از ما چی میگفت اونم سرخ شد گفت هیچی کلی خواهش کردم وگفتم جان من بگو گفت اون میگه محمد خیلی هاته وبه شکل و ظاهر و نرمی بدن خیلی اهمیت میده و عاشق کون قشنگه ، وسالار طول و درازی داره ،منم ته دلم غش میرفت که اینقدر راحت باهام صحبت میکرد ،گفتم راست میگه من تو رابطه هاتم و شدت لذت بردنم به طرفم بستگی داره ،حالا تو از خصوصیاتت چی به فاطمه میگی که دیدم بد جوری خجالت کشید ،بازم پرسیدم جواب داد ابوالفضل خیلی از رابطشون راضیه وهمیشه رابطه خوب و طولانی دارن واز نرمی و زیبایی بدنم به خصوص باسنم خیلی راضیه ،و گفتم دستتو بیار جلو اونم اروم دستشو اوورد و با انگشت شصت و اشارم یکم ماساژ دادم و گفتم خیلی عالیه بعد گفتم نگار بیا ببینیم سطح این خصوصیات و طبعاتش برای ما چطوریه یعنی من مطمئنا برای فانتزیایی که فاطمه داره خوبم و توهم برای داداشم بیا ببینیم این در مورد منوتو چجوریه با این تعریف ها اونم یکم رنگش پریدو تعجب کرد که گفت یعنی چی، گفتم مثلا برای تو ظاهر مرد تو رابطه خیلی اهمیت داره و برای من هم طرفم و این تو ما خیلی فرق میکنه و فاطمه و داداشم بعد یکم شل شدو کمی با خجالت گفت چی بگم گفتم درسته حالا تو بگو که دیگه از چی یه مرد و اینکه چجوری باشه خوشت میاد ،اونم سرشو پایین انداخته بود گفتم خودمونیم دیگه بگو دیگه گفت این که یه مرد الت کشیده و متناسبی داشته باشه خیلی دوست داره بعد دستشو گرفتم کشیدم سمت شلوارم که کمی خودشو میکشید و بالاخره چسبوندم به کیرم گفتم چطوره یکم روش باز شده بود گفت وای این دیگه چیه گفتم بزار بهتر ببینی شلوار و شرتمو کشیدم پایین کیر کاملا شق و کلفتم مثل فنر پرید بیرون یهو همراه با خنده و نفس عمیق دستشو گذاشت جلو دهنش گفتم ببین چطوره مال من خوبه یا داداشم ،گفت وای محمد خیلی بزرگ و کلفته مال ابوالفضل کوچیکه گفتم اره دیگه مال من ماره ،گفت فاطمه چجوری تحمل میکنه ،گفتم اون از اول راحت برمیداشت تعجب کرد و حرفی نزد،گفتم یکی از توقع های من اینه که زن تنگ و سکسی باشه حالا نوبت توئه ،یکم باز با خجالت گفت اخه محمد گفتم اخه نداره من میدونم که تو تو تمام براورده کردن خواسته های یه مرد تکی بلند شدم سرپا وگفتم دستتو بده بلندش کردمو خم شدم سمت کمرش دو دستمو گذاشتمو شلوار و شرتشو باهم کشیدم پایین دست راستمو گزاشتم رو یه طرف کونشو از اون یکی بازش کردم یه سوراخ قهوه ای و کوچولو وناز لا پاش بود که چروک متناسبی داشت وبا اون دستمم اونور کونشو نگه داشتم کاملا لای پاش معلوم شد یکم با دستم کمرشو خم کردم که کصشم خوب معلوم شد وای چه کصی چه کونی خیلی زیبا و متناسب با اون قد بلندو کون گردو قلمبه و نخودیش داشت گفتم وای نگار تو دیگه چی هستی بینظیری واقعا خوش بحال داداشم اونم تشکر کردو گفت داداشت هم خیلی تعریف میکنه و وحشی سکس میکنه وازم سیر نمیشه و گفتم یدونه ای و خیلی بیشتر از این حرفاست اومدم لای کون کصشو باز کردم که تنگی شم ببینم واقعا خیلی تنگ بود سوراخاش که اصلا تو سوراخ کونش معلوم نمیشد یه دقیقه همینطور چشم دوخته بودم داشتم نگاه میکردم اونم ذوق میکردو میخندید بعد یه چک در کونش زدمو بلند شدم گفت عالی بودم،گفتم نرمیش تنگ
13.9K views08:39
Buka / Bagaimana
2023-09-16 11:39:10 لی زیاده قبول نمیکرد هی پس میزد یکم باهم کلنجار رفتیم یهو داداشم اومد رو پله ها و صدا میزد نگار غذارو دادی کجا موندی پس نگارم گفت اره اومدم اومدم پول تو دستم موندو رفت بالا یه لحظه اعصابم خورد شد و فکری به سرم زد که ارومم کرد ترسوند و شهوتیم کرد خوابیدم تا صبح فردا از خواب بلند شدم منتظر بودم داداشم بره سر کار از در که زد بیرون رفتم سمت پله های طبقه بالا از شیشه داخلو نگاه کردم نگارو ندیدم درو اروم باز کردم رفتم داخل اول صبح بود حال یکم تاریک بود در اتاق خواب نیمه باز بود و یه نور کمی بیرون زده بود رفتم نزدیک در یهو ضربان قلبم رفت رو دوهزار از صحنه ای که دیده بودم نگار کاملا لخت شدخم شدو شرت و لباس از توکمد برداشت که داشت شرتشو میپوشید سوراخ کون کوچولوش وقهوه ای تیره اش که خیلی ناز و بیهوش کننده بود نمیخورد بهش دست خورده باشه و باسن نخودی گرد و قلمبه و کص پف کردش که یکم تیره بودو یذره
هم لبه داشت جلوم افتاد بیرون از لذت زیاد احساس غیر قابل وصفی داشتم یه شرت و سوتین سفید یه دامن مشکی و پیرهن استین کوتاه جذب طرح دار که واقعا خفن بود ،رفتم پشت در و صدا کردم نگار جان خونه ای جواب نداد فک کنم هول کرده بود دفعه دوم گفت اره اقا محمد الان میام چند ثانیه بعد که اومد بیرون دامنشو عوض کرده بود و شلوار زنونه مشکی جذب پوشیده بود و لباسشم تا روی کونش اومده بود سلام صبح بخیر و حال و احوال پرسی کردیم گفت این موقع صبح گفتم اره معذرت میخوام فاطمه دیشب خونه باباش خوابیده یه صبحونه دنج اماده کن بخورم نگار جونم دستت طلا پول هارم از تو جیبم دراووردم گفتم دیشب نشد بهت بدم گفت که نه از تو زیاد رسیده بهم این خیلی زیاده هیچکس واسه داداشش این کارو نمیکنه من گفتم من فرق میکنم عاشق داداش و برادر زنمم تازه یدونه نگار که بیشتر نداریم تو هم در نبود فاطمه خیلی کمکم میکنی زحمت میکشی این که چیزی نیست نمیخوام دست خالی باشی بگیرش ،اونم اروم و با دودلی دستشو دراز کرد و پولو گرفت واروم وانگار طوری که زیر لب صحبت میکنه گفت مرسی،خودش میدونست چه نقشه ای دارم و داشت ناز میکرد و از تیشرت و شلوار تنش تعریف کردم که چقدر بهش میاد و خوب تو بدنش نشسته و اینو تاحالا ندیده بودم و به بهانه نگاه کردن و چک کردن جنس لباس یه دست رو کونش کشیدم که یه انعطاف و نرمی عالی داشت که اشتیاقمو بیشتر کرد گفتم خیلی خوبه تشکر کردو رفت اشپزخونه اب ریخت تو چایی سازو قوری منم از پشت داشتم براندازش میکردم همینور که مشغول اماده کردن صبحونه بود گفتم نگار تو این همه خوبی زحمت کشی خوشگل هم هستی ولی حیف داداش قدر تورو نمیدونه اونم لپاش گل انداخته بود اگه تو جای فاطمه بودی هیچی واست کم کسر نمیزاشتم اونم گفت که ممنون و فاطمه هم خیلی خوبه ولی حیف یه شوهر خیلی سر تر از خودش داره ،منم گفتم اره اصلا فاطمه لایق من نیست و توهم لایق داداشم و گفتم نگار خیلی دوست دارم که گفت منم خیلی دوست دارم ،سفره رو انداخت و کمک کردم چایی اوردن و سفره رو چیدن مشغول شدیم که گفتم نگار دیشب اومدی پایین شام بیاری پشت پنجره چی دیدی گفت هیچی چطور، گفتم اخه خیلی راحت بودم خونه ، ولی توپارک،گفت اها اون قضیه لقمه گرفتم براش بردم نزدیک دهنش باخنده ریزی زیر لب خورد و دستم خورد به لبش بعد ادامه دادم برادر زن هیزمو دیدی چطور نگاه میکرد گفت اصلا خبر نداشتم یه لقمه هم برامن درست کرد اوورد نزدیک دهنم منم عقب تر میرفتم و اونم دستشو اوورد جلو دستشو چسبیدم و لقمه رو گزاشتم تو دهنم گفتم به به دست تو میخوره خوشمزه تر میشه اونم خوشش اومد گفتم یدونه هم درست کن درست کردو
13.8K views08:39
Buka / Bagaimana
2023-08-25 10:05:05 محصولات جنسی با کیفیت رو از ما بخواهید

سکس خوب داشته باش !

برطرفی مشکلات نعوذ ، کوتاهی آلت ، و محصولات یک سکس رمانتیک و باحال

@avaye_shab
@avaye_shab
38.3K views07:05
Buka / Bagaimana
2023-08-25 00:47:00 سرور بدون مشکل و قطعی  یک ماهه
گارانتی تعویض حتا در روز ۲۹ام ماه
پر سرعت و عالی قابلیت تا ۳ کاربر همزمان فعال
قیمت ۰۰۰\۱۱۰ هزار تومان
قیمت ویژه آخر ماه با احترام۰۰۰\۷۵هزار تومان

admin
admin
admin
14.1K views21:47
Buka / Bagaimana
2023-08-24 12:39:01 https://t.me/folomkadeh/20
فیلم+18
19.1K views09:39
Buka / Bagaimana
2023-08-24 12:37:15 https://t.me/folomkadeh/19
فیلم +18
18.8K views09:37
Buka / Bagaimana
2023-08-23 23:53:45 رون پاها و چاک کوس مالیده شده و غیر ارادی با دوتا دستام پاهاش را دادم بالاتر و از هم بازترشون کردم جوری که دیگه کمر عمه رسید به تکیه گاه و گفت دیدیش دیگه ؟ کافیه ول کن حالا بزار بپوشم . ولی دیگه خودمم نمی فهمیدم حالم را . نه که نکرده و ندیده باشم ولی کوس به اون همه چیز تمومی ندیده بودم و سرم را بردم لای پاش و رون ها را بوسیدم و عمه گفت دیدی کار خودتا کردی و ساکت شد . منم چندتا بوس از دور کوس تمیز و سفیدش کردم و افتادم به لیس زدن کوسش و اونم انگار خیلی وقت بود کسی براش نخورده بود بدون هیچ حرفی سعی میکرد خودشو جوری قرار بده که بهتر بشه لیسش بزنم و پاهاش را هم بالاتر میگرفت و با یه دستش سعی میکرد کلیتوریسش را به سمت ناف بکشه که بیشتر قابل لیس خوردن باشه و منم هر کار بلد بودم میکردم تا لذت بیشتری ببره و شروع کرد به چرخش کپل و کمر و راهنمایی من که کجاشو بیشتر بخورم . ده دقیقه ای لیسش زدم و کونش را هم باهاش ور رفتم و انگشت کردم . بعدش پا شدم و شلوارم را درآوردم و بدون اینکه فرصتی بدم بهش کیرمو همونجا روی کاناپه فرو کردم توی کوس گنده و گشادش و خم شدم سینه هاشم خوردم و اونم چشاش را بسته بود و فقط ناله میکرد و لذت میبرد . گفتم چطور ارضات کنم ؟ گفت باز بخوریش من ارضا میشم . دوباره نشستم و پاهاش را دادم بالا و سر کردم لای روناش و خوردم هر جور که گفت تا شروع کرد به التماس و خواهش و یواش یواش نه نه تو را خدا آروم وای الان جیش میکنم و… تا لرزید و ارضا شد . جوری ارضا شد که من حس کردم اصلا از حال رفت . پا شدم و بهش گفتم خم بشه و به شکم بخوابه و یه متکا راحتی ها که روی مبل بود برداشتم گذاشتم زیر شکمش و حالتی مثل داگ استایل افتادم روی کوس و کونش و سینه هاشو از زیر چنگ کردم و تا دسته فرو کردم و اونم ناله میکرد و خواهش کرد زود بیارم آبم را و مبادا توش بریزم و منم روی دلش رفتار کردم و آبم را ریختم روی گودی کمر و کون سفید و بزرگش و پاک کردیم و لباس پوشیدیم . بعد اون روز دو سه روز باهام سرسنگین بود تا باز خودش بهم گفت که باهام یه کاری داره و فرصت بشه خواهم نوشت چی شد . نویسنده رضا
نوشته: رضا
#پایان
21.8K viewsedited  20:53
Buka / Bagaimana
2023-08-23 23:53:36 یف داری . گفتم پاشو بکن پات ببینم شلوار جین اصن میره پات با اون کون گنده ت؟ گفت بد جور بی شرفی و خندید . گفتم بپوش ببینم . گفت برم اتاق بپوشم بیام ببین . رفت و شلوار و پیراهن جین را پوشید و برگشت گفت چطوره؟‌ بهم میاد ؟ گفتم جووون کوس بودی کوس تر شدی . گفت بی شرف خجالت نمیکشی؟ گفتم تو مگه خجالت میکشی و خندیدیم . گفتم پس بقیش را پرو کن ببینم . گفت چیو؟ حتما دیلدو و ویبراتور هم آورده بودی میخواستی جلوت امتحان کنم و خوب شد نشده بیاری و خندیدیم . گفتم شورتک جین را بپوش ببینم . گفت نه اون جلوی تو خوبیت نداره .همینجور که ایستاده بود رفتم جلو و دست انداختم به دکمه شلوارشو باز کردم و‌ گفتم شورتک را بپوش ببینم . گفت زشته جلوی تو . گناهه . گفتم زود باش ببینم . گفت بی حیایی خیلی ولی انگار خودش هم منتظر بود من بگم اینکار را بکنه و نشست روی کاناپه و شلوار جین را در آورد و گفت چشماتو درویش کن و یه شورت معمولی خونگی سفید پاش بود که قشنگ مشخص بود یه کوس قلمبه توش هست . شورتک جین را با زحمت پوشید و رون های گنده ش و لبه های کونش از پاچه شورتک بیرون بود و تنگ بود حسابی ولی بهش میومد . گفت دیدی؟ خوبه؟ گفتم بچرخ ببینم . یه دور هم زد و بی اختیار زدم روی کون گنده ش و گفتم عجب چیزیه هر روز بزرگتر میشه . گفت بی ادب نشو دوباره . بهش گفتم حالا ست ها را هم تست کن ببینیم خوبن . گفت عمرا اگه جلوت ست بپوشم . یکی ش را برداشتم از لبه میز و باز کردم و گفتم بپوش نترس نمیخوام که بخورمت . گفت نه . منم باز دست به شورتک‌ شدم و دکمه شورتک را با زور باز کردم و اون فقط میگفت زشته و عیبه و گناهه و کسی بفهمه چی میگه و… ولی من باید می دیدم لخت عمه را چون توی خرید ست ها پیش خودم یه فکرایی کرده بودم . عمه فریبا واستاده بود و من دکمه ها پیراهن جین زنونه را هم باز کردم و سینه هاش را که بزرگ و خوش فرم بودن دیدم و گفتم جووون چه ممه هایی که گفت خاک بر سر ندید بدیدت و خندید و تا خواست پیراهن را در بیاره کامل و دوتا دستش درگیر در آوردن پیرهن بود شورتک که دکمه ش را باز کرده بودم با شورت سفید زیرش بدون حرف و مقدمه و اجازه دادم پایین و تا زانو کشوندم پایین که یدفه جیغ کوچیکی زد و خم شد که من نبینم مثلا کوسش را و گفت بی حیا ول کن . وقتی خم شد کون سفید و بی مو و تمیزش را دیدم و گفتم شوهرت چند بار میکنه در هفته؟ گفت چشمت کور بی شعور گفتم‌ هر شب نکنه بهش میدی؟ گفت فضولیش بهت نیومده . گفتم ست را بزار خودم تن تو کنم و ببینم . گفت تو زده بالا انگار و دست خودت نیست؟ گفتم نه اینکه از تو نزده بالا؟ گفت من دیشب کارمو کردم و صبح هم حمومش را رفتم تویی که زده بالا . گفتم جووون و خندیدیم . با اصرار و هر زحمتی بود شورت و شورتک را هم از پاش در آوردم و نشست روی مبل و پاهاش را روی هم گذاشت و خم شده بود که کمتر دیده بشه سینه و کوسش . بهش گفتم چه سفید و بی مویی ؟ گفت بی شرف لیزر کردم خب . ست را در آوردم از توی پک و بسته بندی که بهش بپوشونم . گفت بزار خودم بپوشم . گفتم نه دوست دارم من تن تو کنم . گفت عجب غلطی کردم بهت گفتم . گفتم نه اتفاقا خوب کاری کردی . همونجور که نشسته بود روی کاناپه و خم شده بود و پاهاش را روی هم فشار میداد نشستم تا شورت را بکنم پاش . اما نمیزاشت و میگفت بزار خودم پام میکنم . دوتا مچ پای کلفتش را یواش گرفتم و از هم باز کردم همینجور که کف پاهاش روی زمین بودن و خواهش کردم بیاد جلوتر و اومد لبه کاناپه و شورت را که خواستم پاش کنم و پاها را بالاتر گرفت کوس سفید بی مویی دیدم که خیس و قلمبه است و ازش ترشحات لای
19.6K views20:53
Buka / Bagaimana
2023-08-23 23:53:32 یخوای .‌نوشت بیشعور و بی ادب و نزاکت هرجوری دوس داری فکر کن و علامت خنده . نوشتم کلفت بزرگ و سفیدش خوبه؟ نوشت برای کی؟ گفتم برای همونکه سفارش میدی؟ گفت من سفارش ندادم و استیکر خنده . کلی چت کردیم تا بالاخره گفت اگه دردسر نمیشه و میشه برام بیار ولی برای خودم نمیخوام ها و به یه دوستم گفتم داری میری ترکیه گفت اگه از این چیزا گیر آورد بگو برای من بخره پولش را هم میدم . دیگه ذهن من مشغول سفارش عمه شد . رفتم سفر ترکیه و سمینار رفتم و خیلی هم مطالب خوب و دوستان خوبی اونجا بود که ازش بهره بردم و اوقات بیکاری چند جا رفتم برای لباس جین و خریدم و ست شورت سوتین هم خریدم و مشورت کردم گفتن از وسایل جنسی چیزی ببری ایران توی فرودگاه میگیرن و دادگاه هم میفرستن و آبرو ریزی داره و بی خیال بردن وسایل جنسی بشو . برگشتم ایران و یه کیف کوچیک مخصوص پارچه ای جدای وسایل خودم برای عمه خریدم . وقتی برگشتم شب بود و بد موقع ولی تلگرام پیام دادم سلام برگشتم و سفارش شما هم انجام شد . دیگه تا رسیدم خونه دوش و شام و موقع خواب دیدم عمه فریبا نوشته اولین فرصت چه موقع میتونی بیای ببینمت ولی کسی نفهمه که چی خریدی واسه من و مراقب باش لو ندی ماجرا را که آبروم میره . گفتم چه وقت خودت میدونی؟ گفت صبح خونه تا ظهر تنهام . میتونی بیای؟ نوشتم ساعت چند؟ نوشت ۹ اینجا باش . صبح یه ادکلن مشتی داشتم با بوی خیلی خوب چند تا پاف زدم به خودم و داخل اون کیفی که وسایل عمه بود و توی راه هم‌ یه شاخه گل رز قرمز خریدم و گذاشتم روی وسایل و بردم خونه عمه فریبا که توی یه مجتمع آپارتمانی وسط شهر ساکن هستن . از آسانسور پیاده شدم دیدم در آپارتمان نیم بازه و عمه فریبا منتظر منه با لباسهای راحتی که پوشیده بود . رفتم داخل و اول بوس کردیم همدیگه را و انگار تفاوت داشت این دیدار ما با تمام دیدارهایی که داشتیم و عمه که حدود ۱۰ سالی از من بزرگتر بود مثل دختر های ۱۴ ساله خنده های مسخره میکرد و حرفای اونجوری میزد که خب چه خبر و چی شد؟ و اوکی شد ؟ خوب بود ؟ … وسط حرفاش گفت چندتا را کردی ؟ و خندید . عمه فریبا چشمای میشی درشت و موهای خرمایی و بدن هیکلی و سفید و رون و کون بزرگ و سینه های قلمبه ای داره و از اون زنهای خیلی حشری هست و میدونستم از حرفای دیگران که مجرد بوده خیلی سر و گوشش میجنبیده . اون روز یه دامن مشکلی تا زانوهاش پوشیده بود با یه تاپ چسبون زرد کمرنگ و هنوز بوی شامپو و حمام میداد و مشخص بود صبح رفته حمام . یه چایی آورد و منم نشسته بودم روی کاناپه توی حال و شروع کردیم حرف زدن که گفت نگفتی اونجا هوا چطور بود؟ اونجا چیکارا کردی؟ منظورش این بود یعنی کوس کردی اونجا؟ گفتم اونجا که نه هواش نه زمینش به خوبی اینجا نیست و خندیدم . حرف پول شد و هزینه های وسایل که آوردم براش و شروع کردیم تعارف کردن و گفت اگه پول نگیری نمیپوشم اصلا و ببر شون همشون را و یهو گفت کیر مصنوعی شد بیاری واسه م؟ وقتی اینو گفت خندیدم گفتم تو که گفتی برای دوستم میخوام و سوتی دادی . خندید گفت نه منظورم برای دوستم بود . بحث رسید به شوخی که مگه طبیعی کم هست و چرا مصنوعی و … گفت نیاوردی دیگه حالا فضولی هم میکنی و خندیدیم . گفت جین را پولش را بگیر حداقل چون گرون هست . گفتم بپوش ببینیم اندازه است بعد اصن میپسندی و اصرار کردم و پا شدم لباس را در آوردم و خواستم کمک بدم بپوشه که گفت بی تربیت جلو تو لباس عوض کنم؟ گفتم اره مگه چیه؟ گفت حیا نمیکنی؟ گفتم پاهات لختن و موهاتم پیدان و لباس بی سوتین هم پوشیدی همه جات مشخصه حالا چیو ندیدم که بخوام ببینم ؟ گفت هیز هم تشر
18.2K views20:53
Buka / Bagaimana
2023-08-23 23:53:27 کردن عمه فریبا
1402/05/03
#عمه

سلام رضا هستم ۲۹ ساله و ساکن یه کلان شهر های کشورمون ایران . این ماجرا مربوط به چند ماه اخیر هست . بخاطر شغل پدرم وضع مالی نسبتا خوبی دارم و خودم هم تدریس و فعالیت دارم و درآمد متوسطی دارم . مختصر و مفید اصل ماجرا را مینویسم . بابت ادامه تحصیلاتم و چند تا مقاله در حد آی اس آی که روشون کار کرده بودم و دنبالش بودم به سرانجام برسه و به سفارش استاد قدیمی خودم عمل کردم و برای داشتن رزومه قوی توی سمینارهای مرتبط با تحصیلاتم چه داخلی چه خارجی (کشورهای نزدیک و نه چندان گرون قیمت از لحاظ هزینه های سفر )اگر شرایط مالی و شرایط کشور مرتبط اجازه میداد شرکت میکردم تا بتونم توی رشته تحصیلی خودم هر میزانی میشه پیشرفت آکادمیک هم بکنم . خلاصه ترکیه یه سمینار بود و استادم گفت حتما برو
و بزرگان این رشته ۳ روزی اونجا هستند و مهیا کردم شرایط سفر را یه روز قبل اینکه پرواز داشته باشم و برم عمه فریبام که چند سال از من بزرگتره اومدن خونه بابا اینا و خبر دار شد که من عازم سفر کجا هستم و بهم زنگ زد و حرف زدیم و شروع کرد عمه فریبا به تعارفات و بازگوی خاطرات کودکی و نوجوانی و چه زود بزرگ شدی و کاش باز با هم بازی میکردیم و کاش میدونستم زودتر منم دوست داشتم بیام و شوهر عوضی من بابت کرونا و گرونی و…چند ساله ما را بیرون نبرده و… ته حرفا گفتم به عمه تعارف کنم چیزی میخواین سفارشی دارین بگین و گفتن نه سلامتی شما و تشکر کرد و خداحافظی کردیم .سه چهار ساعت بعد عمه پیام داد توی تلگرام که اگه زحمت نیست و پولش را میگیری یکی دوتا سفارش داشتم ولی کسی چیزی نفهمه . گفتم که بفرمایین . گفت خجالت میکشم بگم . گفتم بگین راحت باشین منو شما که با هم این حرفا را نداریم . رفتم تلگرام و اونجا اول سفارش لباس ست جین کامل‌ شلوار شورتک و پیراهن … واسه خودش داد . بعد گفت اگه لباس قشنگی دیدی بخر . گفتم چه لباسی ؟ مجلسی؟ رسمی؟ نوشت نه لباس زیر ست و علامت میمون خجالتی را گذاشت . گفتم چرا خجالت و مگه چیه و چشم اگر بود جایی که مناسب بود میگیرم و رنگ ؟ مشخصات ؟ که چندتا عکس اینترنتی فشن از ست های لباس زیر برای من فرستاد و نوشت توی این رنگ و مایه ها باشه و وسط عکسها که فرستاد توی یه عکسها که تبلیغ ست نبود و در واقع تصویر یه خانم سکسی بود با لباس و کنار تصویر هم تبلیغات سکسی بود و نه تبلیغ اون ست و توی اون تصویر یه گوشه ش عکس یه ویبراتور برقی مخصوص ارضای زنان بود . عکس را ریپلای کردم گفتم ویبراتور هم بله؟ نوشت چی؟ زد کوچه علی چپ،خودشو و گفت اشتباه شده و بعد نوشتم راحت باش اگه میخوای بگو . نوشت از نت عکس دانلود کردم اینم اشتباه شد و معنیش را نمیدونستم و منظورم ست لباس بود . نوشتم هر چی میخوای را بگو نترس و بدتر اینام بخوای و بشه برات میارم مگه من و تو این حرفا را داریم؟ نوشت فرودگاه نگیرن ازت چیزی؟ گفتم میپرسم و خلاف نمیارم . نوشت اون که گفتی خلافه ؟ گیر میدن؟
نوشتم نمیدونم . ولی دیلدو و اینا را میدونم خلافه و ببینن گیر میدن . نوشت عه چه حیف !!! اونجا بود فهمیدم عمه فریبا خودش خارش داره و دوسداره ویبراتور و دیلدو و این وسایل را ولی خجالت کشیده و در پشت حرف لباس بهم رسونده اگه میشه برام بیار . نوشتم این وسایل داخل کشور که هست میتونی بخری ها . گفت نمیدونم بی خبرم و همینجوری گفتم و خواست بپیچونه . نوشتم دیلدو بزرگ یا کوچیک دوست داری و استیکر خنده گذاشتم ؟ نوشت خیلی بیشعوری و علامت عصبانیت گذاشت . نوشتم سایز چند؟ نوشت فکر کن برای مامانت میخوای و علامت استیکر خنده گذاشت . نوشتم من اونا نمیدونم ولی فکر کنم شما سایز بزرگ م
17.9K views20:53
Buka / Bagaimana