Get Mystery Box with random crypto!

با همون روش لقمه رو خوردم این کارا و افکارا باعث شده بود کیرم | داستان

با همون روش لقمه رو خوردم این کارا و افکارا باعث شده بود کیرم تو شلوار راست بشه
اونم چشم دوخته بود جلو شلوارم گفت فاطمه هیچوقت پس دروغ نمیگفت گفتم چیرو گفت هیچی منم با کلی خواهش ازش پرسیدم گفت زنها همیشه از زندگی شخصی و رابطشون باهم صحبت میکنن ماشالله از ظاهرتون معلومه فاطمه چی میگفت منم از حرفش خر کیف شدم دیدم داره چراغ سبز نشون میده، گفتم فاطمه دیگه از ما چی میگفت اونم سرخ شد گفت هیچی کلی خواهش کردم وگفتم جان من بگو گفت اون میگه محمد خیلی هاته وبه شکل و ظاهر و نرمی بدن خیلی اهمیت میده و عاشق کون قشنگه ، وسالار طول و درازی داره ،منم ته دلم غش میرفت که اینقدر راحت باهام صحبت میکرد ،گفتم راست میگه من تو رابطه هاتم و شدت لذت بردنم به طرفم بستگی داره ،حالا تو از خصوصیاتت چی به فاطمه میگی که دیدم بد جوری خجالت کشید ،بازم پرسیدم جواب داد ابوالفضل خیلی از رابطشون راضیه وهمیشه رابطه خوب و طولانی دارن واز نرمی و زیبایی بدنم به خصوص باسنم خیلی راضیه ،و گفتم دستتو بیار جلو اونم اروم دستشو اوورد و با انگشت شصت و اشارم یکم ماساژ دادم و گفتم خیلی عالیه بعد گفتم نگار بیا ببینیم سطح این خصوصیات و طبعاتش برای ما چطوریه یعنی من مطمئنا برای فانتزیایی که فاطمه داره خوبم و توهم برای داداشم بیا ببینیم این در مورد منوتو چجوریه با این تعریف ها اونم یکم رنگش پریدو تعجب کرد که گفت یعنی چی، گفتم مثلا برای تو ظاهر مرد تو رابطه خیلی اهمیت داره و برای من هم طرفم و این تو ما خیلی فرق میکنه و فاطمه و داداشم بعد یکم شل شدو کمی با خجالت گفت چی بگم گفتم درسته حالا تو بگو که دیگه از چی یه مرد و اینکه چجوری باشه خوشت میاد ،اونم سرشو پایین انداخته بود گفتم خودمونیم دیگه بگو دیگه گفت این که یه مرد الت کشیده و متناسبی داشته باشه خیلی دوست داره بعد دستشو گرفتم کشیدم سمت شلوارم که کمی خودشو میکشید و بالاخره چسبوندم به کیرم گفتم چطوره یکم روش باز شده بود گفت وای این دیگه چیه گفتم بزار بهتر ببینی شلوار و شرتمو کشیدم پایین کیر کاملا شق و کلفتم مثل فنر پرید بیرون یهو همراه با خنده و نفس عمیق دستشو گذاشت جلو دهنش گفتم ببین چطوره مال من خوبه یا داداشم ،گفت وای محمد خیلی بزرگ و کلفته مال ابوالفضل کوچیکه گفتم اره دیگه مال من ماره ،گفت فاطمه چجوری تحمل میکنه ،گفتم اون از اول راحت برمیداشت تعجب کرد و حرفی نزد،گفتم یکی از توقع های من اینه که زن تنگ و سکسی باشه حالا نوبت توئه ،یکم باز با خجالت گفت اخه محمد گفتم اخه نداره من میدونم که تو تو تمام براورده کردن خواسته های یه مرد تکی بلند شدم سرپا وگفتم دستتو بده بلندش کردمو خم شدم سمت کمرش دو دستمو گذاشتمو شلوار و شرتشو باهم کشیدم پایین دست راستمو گزاشتم رو یه طرف کونشو از اون یکی بازش کردم یه سوراخ قهوه ای و کوچولو وناز لا پاش بود که چروک متناسبی داشت وبا اون دستمم اونور کونشو نگه داشتم کاملا لای پاش معلوم شد یکم با دستم کمرشو خم کردم که کصشم خوب معلوم شد وای چه کصی چه کونی خیلی زیبا و متناسب با اون قد بلندو کون گردو قلمبه و نخودیش داشت گفتم وای نگار تو دیگه چی هستی بینظیری واقعا خوش بحال داداشم اونم تشکر کردو گفت داداشت هم خیلی تعریف میکنه و وحشی سکس میکنه وازم سیر نمیشه و گفتم یدونه ای و خیلی بیشتر از این حرفاست اومدم لای کون کصشو باز کردم که تنگی شم ببینم واقعا خیلی تنگ بود سوراخاش که اصلا تو سوراخ کونش معلوم نمیشد یه دقیقه همینطور چشم دوخته بودم داشتم نگاه میکردم اونم ذوق میکردو میخندید بعد یه چک در کونش زدمو بلند شدم گفت عالی بودم،گفتم نرمیش تنگ