Get Mystery Box with random crypto!

داستان

Logo saluran telegram dastankadehayenon — داستان د
Logo saluran telegram dastankadehayenon — داستان
Alamat saluran: @dastankadehayenon
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 4
Deskripsi dari saluran

Mi @boytherich
Hello my brother @durov
This channel is not against the law
And there are no obscene and violent posts and chats, please pay attention!
No spam
No pornography
No copyright
©️ We are not copying.
For credit or removal please contact us

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


Pesan-pesan terbaru 2

2023-09-23 23:32:47 من و دوست دختر بده
1402/06/17
#دوست_دختر

این خاطره که میخوام براتون بگم مربوط به ۳ سال پیشه
یه روز تو مغازه نشسته بودم که یه شماره نا آشنا زنگ زد و جواب دادم که دیدم خانم دوستمه و احوالپرسی کردیم بعدش گفت میخواد میثم،شوهرش، رو سوپرایز کنه و منم دعوت کرد،منم تازه با دوست دخترم بهم زده بودم و تنها مجبور شدم برم.آدرس رو واسم فرستادم جمعه ساعت های حدود ۵ رفتم خونشون و داداش دوستم بود و رفتیم بالا،بیشتر دوست و فامیل جوون هاشون بودن،اونجا یه دختر دیدم که مو بلوند هیکل خیلی قشنگ با سینه های خیلی گنده که با خودم گفتم احتمالا سوتین اسفنجی،یه کم گذشت و دوستم و خانومش اومدن و سوپرایز انجام شد و دیگه تولد شروع شد،مشروب خوردیم و رقص شروع شد اونجا فهمیدم که این دختر که اسمش فرحناز بود هم تنهاست،این دوست منم، من رو به فرحناز معرفی کرد و ماهم شروع کردیم کم‌کم به رقصیدن با هم و هی مشروب میخوریم،خیلی زود با هم صمیمی شدیم و خیلی رقصیدیم و تو تاریکی منم یه کم مالوندمش و اونم فقط میخندید،با خودم گفتم ایول یه دختر پایه پیدا کردم دیگه آخر شب شمارش رو گرفتم و استارت لاس زدن شروع شد،یه ۲ هفته تلفن و ۲ بار دیدن،یه بار رفتم نزدیک خونش تو کرج و گفتم بریم شمال؟! که اونم پایه بود تو راه هم حرف زدیم که کم کم به حرف های رمانتیک رسید و گفتم بیا بغلم که اونم اومد ،تو بغلم بود که دستم و رسوندم به ممه هاش که دیدم عجب ممه های سفت و بزرگی و اصلا اسفنجی نیست و خیلی حال کردم دیگه ناهار که خوردیم تو راه برگشت همش داشتم رون و کصش رو از رو شلوار میمالیدم اونم کیرم رو میمالید اما نشد که اون واسم ساک بزنه و سفر یه روزه ما تموم شد هفته بعدش با دوستم برنامه مسافرت چیدیم و ویلا گرفتیم و ۴تایی راه افتادیم به سمت رامسر دیگه تو راه هر وقت منو فرحناز کنار هم‌بودیم همو میمالیدیم دیگه اینقدر هر دو حشری بودیم اصلا برامون مهم نبود اونا میفهمن دیگه رسیدیم ویلا ،چون دیر رسیدیم قرار شد بخوابیم زود،من و فرحناز رفتیم تو اتاق و هر دو حشری،سریع همو بغل کردیم و اونم ناجور لبام رو میخورد و از همه مهم تر با زبونش لبم رو لیس میزد خیلی حرفه ای بود و همزمان من داشتم لختش میکردم که اون ممه های گنده رو بالاخره ببینم،وقتی سوتینش رو درآوردم اصلا باورم نمیشد ۲ تا سینه گنده و شق،یه لحظه فک کردم پروتز اما دقت کردم و دیدم اصلا جای بخیه نداره دیگه آمپر حشریم چسبید و افتادم به ممه خوری اونم رو ممه هاش حساس بود و ناله میکرد و کیرم رو از رو شلوار میمالید،یه کم که گذشت طاقت نیاورد و شلوارم و کشید پایین و شروع کرد مالیدن کیرم،کیرم خیلی سفت شده بود ناله منم شروع شه دیگه ممه خوری رو متوقف کردم و اون شروع کرد ساک زدن،خیلی خوب ساک میزد واقعا فرحناز خیلی خوب سکس رو بلد بود و فوق العاده حشری بود دیگه یه کم ساک زد خوابوندمش و کیرم و گذاشتم لای ممه هاش و شروع کردم تلمبه لا ممه،خیلی حال میداد هرقت تا ته میرفت اونم زبون میزد کیرم پرتف شده بود و منم حسابی از این صحنه لذت میبردم و با خودم گفتم اینکه اینقدر وارده حتما کص هم حسابی داده و راه کصش بازه بازه،از رو ممه گندش اومدم اینور و شورتش رو کشیدم پایین،بله یه کص کارکرده آبدار دیدم و شروع کردم لیس زدن،من عاشق کص لیسی ام،حسابی با زبون خوردمش و اونم ناله میکرد و دستش تو موهام بود،دیگه کم کم تو ناله میگفت کیر میخام امیر جونم،منم دیدم که آماده است کیرم آوردم رو کصش و کم کم میمالیدم روش،دیدم چشاش سفید شده و شدید ناله میکنه،بعد چندبار دستش رو برد سمت کیرم و به زور کرد تو کص تپلش،با اینکه کیر من کلفته اما خیلی تنگ نبود و حدسم درست بود که
14.8K views20:32
Buka / Bagaimana
2023-09-23 23:32:21 میدید انجام دادم ، که اون باز یه پیشنهاد دیگه داد ، گفت میتونی بهم یکم کون بدی یا حداقل بدی دست بزنم ؟ چون کونت و رونت واقعا خوش فرمه … البته نمیدونم دوست داری یا نه ، منم گفتم نه از این خبرا نیست ولی اگه دوست داشتی میتونم برات بخورم بعدش بهم گفت پس من برات چیکار کنم ؟ من نه دوست دارم بدم نه بخورم … گفتم اشکالی نداره و سرمو بردم زیر پتو ، اونم هی میگفت چرا نمیخوریش ؟ حقیقتش با تصوراتم فرق داشت خیلی با کیرش ور رفتم تا بلاخره یکم زبون زدم و خوردم اونم یه آه ریزی کشید و دستشو آورد زیر پتو و روی سرم نگه داشت ، داشتم با کیرش خفه میشدم ، عالی بود همینطوری براش ساک زدم و کونمو قمبل کردم ، دست زد به کونم و چن تایی اسپنک زد ، دستشو پس زدم و گفتم فعلا نه ، همینطوری که براش ساک میزدم پتو رو زد کنار و گوشی که داشت باهاش پورن میدید رو انداخت اونور ، و تو چشمام زل زد منم بیشتر مردم کیرشو تو حلقم واقعا عالی بود ، یکم رفتم سمت خایه هاش که گفت قلقلکش میاد منم ول کردم ولی چند تا لیسی زدم از خایه هاش سرمو آورد بالا با دستاش و چن تایی زد زیر گوشم ، من پرسیدم چیکار کردم مگه ؟ گفت هیچی دوست دارم بزنمت ، همین کافی بود تا حشری تر بشم ، شورتمو کردم لای کونم و ادامه به خوردن دادم و همینجوری داشت میزد منو ، یهو منم با دستاش سعی کردم کامل بخوابونمش و نشستم رو کیرش که اونم بدش نیومد ولی هرکاری کردم کیرش نرفت تو کونم اصلا راه نداشت بره واقعا بار. اولم بود و تنگ بد همینجوری خوردم و ارضاش کردم . نزاشت آبشو بخورم و آبشو ریخت رو صورتم و چند تایی دوباره چک زد بهم و کیرشو چسبوند زیر حقلم و صورتم و گفت آفرین توله ، از اون روز به بعد هی سعی کردم چیزای مختلف بکنم تو خودم و چند بار دیگه باهاش خیلی جذاب تر سکس کردم که تعریف میکنم بعدا
نوشته: کیو
#پایان
14.5K viewsedited  20:32
Buka / Bagaimana
2023-09-23 23:32:16 اولین گی مانی
1402/06/17
#گی #اولین_سکس #خاطرات_نوجوانی

سلام دوستان من مانی هستم و ۱۹ سالمه من یه آدم بشدت دو قطبی ام یعنی یک دقیقه دوست دارم کل دنیا رو بگیرم بکنم به موقع دوست دارم مثل سگ به همه بدم و به هرکی به صورت ناشناس گفتم براش عجیب بوده با اینکه بیشتر خاطراتم گی بوده سعی دارم یکی از بهتریناشو براتون بگم
البته الان فک کنم به ما بایو سکشوال هم بگن ولی هرچی هست من این مدلی ام نظری دارین حتما بگین .
روزی که ۱۴ سالم شد اولین روزی بود که سکس داشتم ، تا قبلش جق میزدم که از ۱۱ سالگی شروع شده بود ولی وقتی ۱۴ سالم بود بشدت زده بود بالا ، من همیشه یکسری دوست داشتم که هیچوقت باهاشون راجب این چیزا حرف نزده بودم ولی خب یه روز بدجور زد بالا و اون پسری که میخواستم بهش بدم قبلا شنیده بودم ته باغ میرفته جق میزده و این یه راز بود و نباید می‌گفتیم به کسی ، منم که رو درواسی داشتم فقط باهم درحد فوتبال و اینا بازی میکردیم یادمه سر ظهر بود رسیدم باغشون با خانواده رفته بودیم مث همیشه و قدیم من اومده بودم که باهاش فوتبال بازی کنم یا برم استخر وقتی دیدمش یه رکابی پوشیده بود و عضله های بازوش کامل بیرون بود همین کافی بود تا دلم بخواد منو خفه کنه زیر خودش ، وقتی باهاش فوتبال بازی کردم هی سعی میکردم این فکرو از سرم دور کنم واقعا نمی‌خواستم بهش فکر کنم به هرحال یکی از دوستای خوبم بود و فامیل بود و اصلا روم نمیشد ، یه چند باری افتاد روم و کیرشو حس کردم کلفت بود ولی خب درازیش معمولی بود ، از فوتبال که برگشته بودیم خسته بودیم نشستیم باهم یکم صحبتای عادی کردیم ، تا بحث موزیک و آهنگ و اینا شد ، منم حواسم نبود یه آهنگی رو پلی کردم که توش پر فحش و اینا بود و اون خندید بهم که گفت اینا چیه گوش میدی ، بهش گفتم درسته محتوا ندارن ولی بعضی وقتا خوبه برا خنده ، اونم حرفمو تایید کرد و بحث رفت سمت سکس و اینا ، همینطوری که حرف می‌زدیم به شوخی بهش میگفتم رل داره یا نه ، تا بحث باریک تر شد و سمت خود ارضایی و اینا رفت و اون گفت زیاد خود ارضایی نمیکنه ولی چن‌د باری انجامش داده و ترسیده ، منم که با شلوارک نشسته بودم و پاهام هنوز مو درنیاورده بود پیرهنمم در آورده بودم از گرمای هوا ، یهو دیدم توی گوگل و اینا راجبش سرچ‌میکنه و بهم نشون میده حقیقتش با اینکه پیش زمینه بحثمون بود پشمام ریخت و منم دلمو زدم به دریا و چن تا پورن بهش نشون دادم ، قشنگ میدیدم شق کرده و دلم میخواست همونجا بزارمش دهنم و پر تف براش بخورم ولی خب باید صبر میکردم ، باهم نشستیم دیدیم یهو دیدم دستش سمت کیرم می‌ره ، منم شوکه شدم و بهش گفتم داری چیکار میکنی ؟ گفت هیچی میخواستم ببینم چجوریه ، منم با تعجب بهش نگاه کردم ، ولی اون کیرشو بهم نشون داد ، شبیه مال خودم بود ولی کاملا بزرگتر ، و انگار یه کیر به بلوغ رسیده بود ، اینم طبیعی بود خب اون دو سال از من بزرگتر بود و ته ریشم داشت ، منم نشونش دادم رفتیم تو اتاق ، یه پتو انداختیم و دستمونو گرفتیم به کیر مون ، شروع کرد و از خاطراتش گفت که توی مدرسه چند تا پسر رو دیده که باهم اینکارا رو انجام دادن ، ولی منم پاستوریزه بازی درآوردم و گفتم ندیدم تاحالا ، و یکم ترس برم داشته بود ، ولی با تموم ترسی که تو دلم بود هی میگفتم از خاطراتت بیشتر بگو که اونم می‌گفت دیده بهم کون میدن و اینا گفت توهم دوست داری انجام بدیم ؟ من نمی‌خواستم آنقدر زود تو چشمش کونی جلوه داده بشم حقیقتش یکمم دو قطبی بودنم زده بود بالا ، گفتم نه ولی اگه بخوای میتونم با دستام برات جق بزنم ، که اونم گفت از هیچی بهتره ، من اینکارو براش ته باغ توی یه چهار دیواری کوچیک وقتی داشت پورن
13.7K views20:32
Buka / Bagaimana
2023-09-23 23:31:53 منتظر بودم بازم اون بگه بریم حال کنیم . دوستی ما هنوز ادامه داره و باز هم مینویسم با زینب کجا ها رفتیم .
نوشته: نسیم
#پایان
12.8K viewsedited  20:31
Buka / Bagaimana
2023-09-23 23:31:49 لی من با لباس راحتی هم تا الان تو را ندیدم
و کلی حرف از حالی که کردن با عرفان اون روز را گفت و مرتب میگفت حیف شد تو هم حال نکردی و یهویی پا شد در ورودی را از داخل قفل کرد و بهم گفت نسیم یه چیز میگم‌ نه نمیاری و بگو چشم و انجام بده فقط . شهوت را توی چشما و صدا و حرکات زینب میدیم . لرزش داشت صداش و گفت من اون روز که دیدی ارضا نشدم و باید کارم را بکنم تا آروم بشم و اذیتم بخدا و شروع کرد به لباس های من و مانتو شلوار من ور رفتن که بهش گفتم چیکار میکنی انگار حالت دست خودت نیست و زشته و یه دفه شوهرت میاد و زشته و نکن و خجالت میکشم و…ولی زینب زده بود بالا حسابی و گفت لباساتو درشون بیار نسیم جون و قول میدم حال بده . هم دوس داشتم هم میترسیدم هم تعجب کرده بودم و هم تازگی داشت برام .انگار زبونم قفل شده بود . تا به خودم اومدم مانتو و شلوار منو در آورد و آویزون کرد به گیره لباسی و سریع یه پتو انداخت کف اتاق و یه متکا گذاشت و گفت دراز بکش و تا خواستم خودم را جمع و جور کنم شورت منو همون حالت نشسته با اصرار در اورد و کمرم اومد روی پتو و سر من روی متکایی بود که گذاشته بود و پاهام را بالا گرفت و از همدیگه باز کرد و خب چون از قبل نمیدونستم گفتم من تمیز نیستم و ژیلت نزدم و مو دارم ولی گوش زینب کر بود و فقط گفت قالی هم پشم داره و بی مقدمه سر کرد لای پام و کوس منو بوسید و بو کرد و گفت اینایی که تو داری پشم نیستن و کرک هستن و پشمای منو ندیدی و همه کوس منو یه لیس از پایین به بالا زد و حس کردم یه چیزی از توی دلم کنده شد و دیگه ساکت شد و فقط به سقف نگاه میکردم . زینب عالی میخورد و کوس منم خیلی وقت بود اینجوری لیس نخورده بود .‌ زینب کونم را هم لیسش میزد و میگفت پلمپش را باز کردن یا بازش کنم و انگاری خیلی تنگه کونت و زبونش میزد تا حشری بشم . خودم سینه هام را با دوتا دستام از زیر سوتین در آوردم تا حس آزادی و لذت برام بیشتر بشه و سعی کردم پاهام را بالاتر ببرم‌و باز تر بگیرم تا زینب کارش را که خیلی مهارت داشت توی انجامش دقیق انجام بده . بوی کوس من و شهوتم را خودم‌ استشمام میکردم و لو دادم که داره خوش میگذره و زینب میگفت جون به کوست و بوی کیر شوهرت را هم میده و خوش بحال شوهرت عجب کوس نازی میخوره و منم فقط اخ و اه و ناله و خواهش که بدجور حال میده زینب داری زیاده روی میکنی و دیوونه م میکنی و زود تموم کن برم .‌ زینب هم بدون هیچ حرفی باشد و شلوار و شورتش را در اورد و با تاپ خم شد دهنم به حالت 69 و گفت تند بخوریش زود حالش میاد و شروع کرد به همون حالت 69 روی من خم شدن و لیس زدن کوس من . بوی کوس حشری و خیسش از بوی کوس من تند تر بود . موهای کوسش تازه سیخ سیخی مثل صورت زبر مردها جوانه زده بودن و سوراخ کونش تمیز بود و بوی بدی نمیداد . چشمام را بستم و دهنم را گذاشتم لای کوس و کون تپل زینب و یه کم که لیس زدم از بوی شهوت دماغم پر شد و همه چیز انگار بوی کوس میداد و گاهی کون زینب را هم لیس زدم و لذت برد و اونم متقابلا کون منو چند بار لیسش زد ‌ . گفت کوس منو هنوز بوی کیر عرفان را میده و بخورش خوشمزه است . دیگه هر کاری بلد بودم و هر کاری گفت من کردم‌ تا کوس زینب را حال آوردم و چه ناله و صدایی کرد که فهمیدم خیلی وقته تشنه ارضا شدن بوده و اونم جوری کلیتوریس منو مکید و خورد که کمر میزدم از دستش فرار کنم بس قلقلکم می شد ولی کارش را بلد بود و جوری ارضا کرد منو که چند دقیقه بی حس شدم و نمیتونستم تکون بخورم . بعدش که دوتایی حال اومدیم لباس پوشیدیم و من خداحافظی کردم و رفتم خونه . ولی دلم پیش زینب بود و
12.8K views20:31
Buka / Bagaimana
2023-09-16 11:43:03 اگه مشکل اختلال نعوذ داری
اگه مشکل کوتاهی داری
اگه نمیتونی رابطه خوبی داشته باشی زندگیت به مشکل خورده با ما همراه باش
من کمکت میکنم
@shop_products
@shop_products
25.1K views08:43
Buka / Bagaimana
2023-09-16 11:42:56 تبلیغات پذیرفته میشود.
جذب فوق العاده

رزرو تبلیغ
رزرو تبلیغ
رزرو تبلیغ
24.5K views08:42
Buka / Bagaimana
2023-09-16 11:41:50 تاد تو چاکش کیرم معمولیه ولی واسه اون دراز و کلفت بود چون کیر شوهرش کلا ۱۲سانت بود اونجور که میگفت.بغلش کردم از پشت و سینه هاش رو گرفتم سرم رفت سمت گردنش یه آه کشید و نفس بلند و گفت علی ولم کن میمیرم نمیشه اخه.میبینن اصلا زشته من زن دایی خانمتم یه لحظه نمیدونم چی شد فاصله گرفتم ازش با اینکه انقدر بالا بودم که میخواستم ببرم تو حیات پشتی بکنمش اونم صورتش گل انداخته بود لباش خشک شده بود رو پاش نمیتونست راه بره ولی دستش رو زد به کیرم گفت جونم واسه این کیر ولی شدنی نیست ببخشید باید تو کف هم بمونیم بیشتر من که تو کف یه کیر حسابی. داستان ادامه دارد…
نوشته: علی
#پایان
23.7K viewsedited  08:41
Buka / Bagaimana
2023-09-16 11:41:46 سکس با زن دایی خانمم (۱)
1402/06/13
#مرد_متاهل #زن_شوهردار #اقوام

درود بر دوستان
من علی هستم و متاهل با خانمم مثل همه زن و شوهرای دیگه ایرانی فقط زن و شوهریم من کار میکنم صبح تا شب میارم اون میرینه توش هفته ای یکی دوبارم سکس میکنیم.
ماجرا از اینجا شروع شد که من وقتی واسه خواستگاری رفتم دایی بزرگ خانمم ۳۵سال داشت و خانمش ۲۱سال خیلی از نظر ظاهری تفاوت نداشتن دایی خانم جوون تر میخورد اونم به قول معروف از داشتن زن خوبه اولین بار تو همون خواستگاری دیدمش خیلی جذاب و با ناز و محجبه و با وقار بود البته شیطنت و دلبری هاش رو هم می دیدم خیلی حشری میخورد باشه خلاصه ما ازدواج کردیم و یواش یواش رابطه ها شروع شد شوهرش تو چند تا مرحله زندگیش شکست مالی سنگین خورده بود اینجور که یه وقت پیش اومده بود برن تو یه خونه ۴۰متری اطراف تهران هربارم میخواست پا بگیره باز یه اتفاقاتی می افتد راضی به از صفر شروع کردن نمیشد ولی من روز به روز داشتم قدم به قدم زندگیم رو میساختم از خونه کوچیک رسیدم به خونه مناسب ماشین مناسب و یه کم افتادم رو زبون که بچه زرنگم و خوب پول در میارم و خوب فکر میکنم بگذریم بعد حدود ۴سال یه مسافرت خانوادگی با همه خانواده همسرم دایی هاش خاله ش و…رفتیم یه روستا سمت قزوین خونه واسه زن دایی دیگه خانمم بود کلا ۲تا اتاق بود و یه آشپزخونه یه حیاط و یه حیاط خلوتم بود که پشت ساختمون بود هم از حیاط راه داشت هم از یکی از اتاقها.تو خونواده خانمم باهم راحت بودیم نه که ولنگار باشن کلا با شال و آستین کوتاه یه وقتایی هم شال از سر کسی می افتد مسئله نبود خداییشم همه پاک بودن همه چی به حد بود حتی شوخی هاشون.دایی خانمم درگیر بود حالش خیلی بد بود با خانمش مشکل داشتن و یه نمه بینشون ناراحتی بود داییه هرچی بالا پایین میپرید و سیگار میکشید بر عکس خانمش شوخی و بگو بخند و…من تا اون مسافرت انقدر نزدیک نبودم بهش اونم انقدر راحت ندیده بودم اخر شب بود بزرگترا تو اتاق بودن و من و داماد دیگه خانواده با خانمش و زندایی داشتیم ورق بازی میکردیم دایی کنار در واساده بود و سیگلر میکشید خانم منم پایه نیست زیاد داشت با گوشی ور میرفت من و زن دایی باهم یار شدیم وشنیده بودم چند جا لزم تعریف کرده که زرنگم و پول دربیارم و حواس جمعم و…تو بازی چند باری دیدم زیر چشمی نگاه میکنه همیشه بیشتر از همه مراقب پوشش بود ولی اینبار شالش عقبتر رفته بود و یقه ش باز بود و با موهای جلوی پیشونیش لا انگشتش بازی میکرد دقیقا منم میدونستم چشه یقه لباسش رو جوری درست میکرد که من خط سینه هاش رو ببینم کرم میریخت یه وضعی که اصلا نگو و نپرس میخواستم همونجا بزنمش زمین آخه نه من در حد اون بودم نه سیستم بهش میخورد تو رویا هم نمیدیدم این جوری بشه من باید آویزون این باشم حالا داره کرم میریزه قلبم داشتمیفتاد تو شورتم دستام میلرزید یه دست کامل بازی کردیم که بچه ها گفتن برین زن دایی گفت یه دست دیگه اهل ورق نبود دلیلش فقط کرم ریختن بود که قبول نکردن و بازی جمع شد منم دربه در و حال خراب چند باری نگاهم به نگاهش گره خورد چند باری اشاره های ریز و حواس جمع یه جوری شد که شوهرش یه نمه شک کرد ولی چون تو این خونواده اینجور چیزایی نبود فکرش رو نمیکرد تا ساعت ۱شب بود حدودا من رفتم بیرون قلیون بکشم اونم بعد چند دقیقه به هوای سرویس اومد تو حیاط چی میدیدم از سرویس بیرون اومد یه جور که مثلا نخواسته در دستشویی رو باز کرد دیدم داره شلوارش رو بالا میکشه گفت وای اینجا چیکار میکنی ودر رو بست منم که داغون از سرویس بیرون اومد رفت دم تانکر دستش رو بشوره خم شد کامل از پشت یولش خودم رو چسبوندم بهش کیر شق شده و کلفت و دراز اف
22.5K views08:41
Buka / Bagaimana
2023-09-16 11:41:16 قوچ
1402/06/13
#خاطرات_نوجوانی #حیوانات

کلاس دوم راهنمایی بودم و دو سال قبلش توسط پسر عموم گاییده شده بودم. تازگیا علایم بلوغ رو داشتم و حشری هم میشدم و چند وقتی هم بود جق میزدم. در یکی از شبا وارد طویله شدم و دیدم قوچِ یکساله‌ای که داشتیم کیرشو در اورده و خودشو میماله به من. با دیدن این صحنه یاد پسر عموی بکنم افتادم و دردی که زیر کیرش کشیدم(حالا اون با نامردی منو گول زد و کرد رو کاری ندارم) چند شب بعد مجددا طویله بودم و خم شده بودم علوفه بریزم که فهمیدم قوچ از پشت سوار شدم و داره میماله. دوباره یاد پسر عمو افتادم و تکون نخوردم ببینم چه میکنه. رفت پایین و دوباره پرید روم. هوس کیر پسر عمو رو کردم و شلوارمو کشیدم پایین گفتم ببینم چه حسی میده. دو بار پرید و هر بار کیرش خطا رفت ولی بار سوم قبل پریدن اول دهنشو گذاشت لای باسنم و چند ثانیه بو کرد (انگار میدونست این کون کیر میخواد) و پرید… یهو یه چیز نازک و دراز و لزج رو داخل شکم و کونم حس کردم و به خودم گفتم چیکار کردی و پریدم جلو … بعد چندتا لگد به گوسفند زدم. چند روز بعدم همه‌ی اون گوسفندا فروش رفتن وگرنه موقع حشریتم بازم میرفتم سراغش. کیرش در قیاس با کیر پسر عموم هیچ بود. پسر عموم جوری میکرد که ناچو ویدال نمیکنه.
نوشته: عیسی

#پایان
20.5K viewsedited  08:41
Buka / Bagaimana