Get Mystery Box with random crypto!

یخوای .‌نوشت بیشعور و بی ادب و نزاکت هرجوری دوس داری فکر کن و | داستان

یخوای .‌نوشت بیشعور و بی ادب و نزاکت هرجوری دوس داری فکر کن و علامت خنده . نوشتم کلفت بزرگ و سفیدش خوبه؟ نوشت برای کی؟ گفتم برای همونکه سفارش میدی؟ گفت من سفارش ندادم و استیکر خنده . کلی چت کردیم تا بالاخره گفت اگه دردسر نمیشه و میشه برام بیار ولی برای خودم نمیخوام ها و به یه دوستم گفتم داری میری ترکیه گفت اگه از این چیزا گیر آورد بگو برای من بخره پولش را هم میدم . دیگه ذهن من مشغول سفارش عمه شد . رفتم سفر ترکیه و سمینار رفتم و خیلی هم مطالب خوب و دوستان خوبی اونجا بود که ازش بهره بردم و اوقات بیکاری چند جا رفتم برای لباس جین و خریدم و ست شورت سوتین هم خریدم و مشورت کردم گفتن از وسایل جنسی چیزی ببری ایران توی فرودگاه میگیرن و دادگاه هم میفرستن و آبرو ریزی داره و بی خیال بردن وسایل جنسی بشو . برگشتم ایران و یه کیف کوچیک مخصوص پارچه ای جدای وسایل خودم برای عمه خریدم . وقتی برگشتم شب بود و بد موقع ولی تلگرام پیام دادم سلام برگشتم و سفارش شما هم انجام شد . دیگه تا رسیدم خونه دوش و شام و موقع خواب دیدم عمه فریبا نوشته اولین فرصت چه موقع میتونی بیای ببینمت ولی کسی نفهمه که چی خریدی واسه من و مراقب باش لو ندی ماجرا را که آبروم میره . گفتم چه وقت خودت میدونی؟ گفت صبح خونه تا ظهر تنهام . میتونی بیای؟ نوشتم ساعت چند؟ نوشت ۹ اینجا باش . صبح یه ادکلن مشتی داشتم با بوی خیلی خوب چند تا پاف زدم به خودم و داخل اون کیفی که وسایل عمه بود و توی راه هم‌ یه شاخه گل رز قرمز خریدم و گذاشتم روی وسایل و بردم خونه عمه فریبا که توی یه مجتمع آپارتمانی وسط شهر ساکن هستن . از آسانسور پیاده شدم دیدم در آپارتمان نیم بازه و عمه فریبا منتظر منه با لباسهای راحتی که پوشیده بود . رفتم داخل و اول بوس کردیم همدیگه را و انگار تفاوت داشت این دیدار ما با تمام دیدارهایی که داشتیم و عمه که حدود ۱۰ سالی از من بزرگتر بود مثل دختر های ۱۴ ساله خنده های مسخره میکرد و حرفای اونجوری میزد که خب چه خبر و چی شد؟ و اوکی شد ؟ خوب بود ؟ … وسط حرفاش گفت چندتا را کردی ؟ و خندید . عمه فریبا چشمای میشی درشت و موهای خرمایی و بدن هیکلی و سفید و رون و کون بزرگ و سینه های قلمبه ای داره و از اون زنهای خیلی حشری هست و میدونستم از حرفای دیگران که مجرد بوده خیلی سر و گوشش میجنبیده . اون روز یه دامن مشکلی تا زانوهاش پوشیده بود با یه تاپ چسبون زرد کمرنگ و هنوز بوی شامپو و حمام میداد و مشخص بود صبح رفته حمام . یه چایی آورد و منم نشسته بودم روی کاناپه توی حال و شروع کردیم حرف زدن که گفت نگفتی اونجا هوا چطور بود؟ اونجا چیکارا کردی؟ منظورش این بود یعنی کوس کردی اونجا؟ گفتم اونجا که نه هواش نه زمینش به خوبی اینجا نیست و خندیدم . حرف پول شد و هزینه های وسایل که آوردم براش و شروع کردیم تعارف کردن و گفت اگه پول نگیری نمیپوشم اصلا و ببر شون همشون را و یهو گفت کیر مصنوعی شد بیاری واسه م؟ وقتی اینو گفت خندیدم گفتم تو که گفتی برای دوستم میخوام و سوتی دادی . خندید گفت نه منظورم برای دوستم بود . بحث رسید به شوخی که مگه طبیعی کم هست و چرا مصنوعی و … گفت نیاوردی دیگه حالا فضولی هم میکنی و خندیدیم . گفت جین را پولش را بگیر حداقل چون گرون هست . گفتم بپوش ببینیم اندازه است بعد اصن میپسندی و اصرار کردم و پا شدم لباس را در آوردم و خواستم کمک بدم بپوشه که گفت بی تربیت جلو تو لباس عوض کنم؟ گفتم اره مگه چیه؟ گفت حیا نمیکنی؟ گفتم پاهات لختن و موهاتم پیدان و لباس بی سوتین هم پوشیدی همه جات مشخصه حالا چیو ندیدم که بخوام ببینم ؟ گفت هیز هم تشر