Get Mystery Box with random crypto!

خودشناسی ... خودت را ببین

Logo saluran telegram mahfelekhodshenasi — خودشناسی ... خودت را ببین خ
Logo saluran telegram mahfelekhodshenasi — خودشناسی ... خودت را ببین
Alamat saluran: @mahfelekhodshenasi
Kategori: Sastra
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 1.84K

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


Pesan-pesan terbaru

2023-05-02 19:05:25 به بهانه روز معلّم خاطره‌ای را از یکی از کلاس‌هایم در سال ۹۲ با هم مرور کنیم. آن سال‌ها کانالی داشتم و خاطرات و تاملاتم‌ از تجربه معلمی را می‌نوشتم. محمود مقدسی
87 viewsشهریار محرز, 16:05
Buka / Bagaimana
2023-05-02 19:00:22 به بهانه روز معلّم خاطره‌ای را از یکی از کلاس‌هایم در سال ۹۲ با هم مرور کنیم. آن سال‌ها کانالی داشتم و خاطرات و تاملاتم‌ از تجربه معلمی را می‌نوشتم.
محمود مقدسی
63 viewsشهریار محرز, 16:00
Buka / Bagaimana
2023-05-02 11:22:12 در سريال معلم دهكده، نامزد معلم ازش ميپرسه: "شما كه قاضي بوديد چرا رها كرديد و معلم شديد؟"

ايشونم جواب ميده:
"چون وقتي در مراجعين و مجرميني كه پيش من مي آمدند دقيق مي شدم مي ديدم كه اونها كسانی هستند كه يا آموزش نديده اند و يا آموزش درستي نديده اند و به خودم گفتم: به جاي پرداختن به شاخ و برگ بايد به اصلاح ریشه بپردازیم".

این سریال آمریکایی بر اساس رمانی از کاترین مارشال ساخته شده و درباره دختر شجاع ۱۹ ساله آرمانگرایی به نام کریستی هادلستون است که زندگی راحت خود را در کارولینای شمالی رها می کند و برای تدریس به یک روستای دور افتاده می رود. او به خاطر رسوم و روش‌های قدیمی حاکم در روستا، با مشکلات فراوانی روبرو می شود، اما با قدرت و اراده و ایمان بر آنها غلبه می کند.


یکبار توی بیمارستان، تخت بغلی ام معلم جوانی بود که دیسک کمر عمل کرده بود. معلم کلاس اول ابتدایی. جراحش وقتی بالای سرش آمد با شوخ طبعی یا شاید غرور ناشی از توزیع ناعادلانه درآمد در کشور گفت:
"آخه این شغله تو داری؟ هم خودتان علافید، هم بچه های مردم رو دوازده سال علاف می کنید تو مدرسه؛ با کلاس های بیخود و درسهای بیخود. هیچکس هم هیچی یاد نمیگیره".

معلم هم جواب این شوخی را فقط با یک جمله، آرام و مطمئن گفت:
"دکترجان اگه ماها نبودیم نه رهبر و رییس جمهور و وزیر و وکیلی درست میشد و نه تو الان خواندن نوشتن بلد بودی".  فَبُهِتَ الَّذِي كَفَر شد جراح.

وقتی عمرم را مرور میکنم و در این آرزوی محال غرق میشوم که اگر با همین تجربه ی الان، عمرم از ابتدا شروع میشد، چگونه زندگی میکردم؟ تنها چیزی که از آن پشیمان نیستم و دوباره تکرارش میکردم، معلمی است.

پیشرفت یک کشور از دل اصلاح ساختار آموزش و پروش، مدارس و به ویژه مهدکودکهایش آغاز میشود. اگر دیدید کشوری برای اصلاح جدی آن ساختار و حتی مهدکودکهایش برنامه ی مناسب و مترقی داشت، یعنی برنامه های توسعه و پیشرفت این کشور شعاری و توخالی نیست. در غیر این صورت، تنها شعار است و شعار است و شعار.

پیشتر، در همینجا تحقیقات پروفسور «جیمز هِکمن»، نوبلیست و اقتصاددان برجسته آمریکایی و دیوید مک للاند، روانشناس رشد و توسعه را درباره ی رابطه ی مستقیم بهبود زندگی جمعی با آموزش صحیح و عادلانه، به ویژه در دوران کودکی، نوشته ام.

معلم‌ها دو دسته‌اند: آرایش‌گران و پیرایش‌گران.

#آرایش‌گران آنهایی هستند که بر تو می‌افزایند؛ بر دانشِ تو، بر معلوماتت، حتی بر اخلاق و تربیت و فضیلت‌ها و استعدادهایت. آنها که آدمی را به دانشها، هنرها، فنون و دیگر زیباییها می آرایند. جریان بی پایانی که از پدر و مادر آغاز میشود و تا مردن ادامه دارد.

اما #پیرایش‌گران آنهایی هستند که از تو کم می‌کنند. آنها که وجود آدمی را از پلشتیها می پالایند و سنگینیها را از او می زدایند. از بارِ خرافات و فریبها و رذیلتها. از بارِ کلیشه‌ها و عادت‌ها. از فشارِ رسومِ ناروا و آیینها و مدهای بی مبنا. از هر آنچه که تو را سنگین کرده است؛ بارهایی که چه بسا حتی خوشایند تو باشند.

و چقدر کارِ این‌ها سخت‌تر است و گاه بی‌اجرتر و منفورترند. حتی ممکن است به خاطر این سنجشگرانه اندیشی و نقادانه نگری و خارکَنی از وجود فرد و جامعه، از سوی خیلی‌ها، حتی کسانی که برایشان دل میسوزانند و بارشان را کم میکنند، لگدها بخورند.

بلاتشبیه، و تنها از باب داستان‌گویی، اینان شبیه آن استادی هستند که مولوی در دفترِ اول مثنوی از زجرهایش در کاستن از درد دیگری سخن می‌گوید:

کَس به زیر دُمِ خر خاری نَهد
خر نداند دفع آن بَرمی‌جهد

بَر جَهد وان خارْ محکم‌تر زند
عاقلی باید که خاری برکند

خر زِ بهرِ دفعِ خار از سوز و درد
جُفته می‌انداخت، صد جا زخم کرد

آن حکیمِ خارچین استاد بود
دست می‌زد جابجا می‌آزمود


روز معلم بر همه ی معلمان دنیای حقیقی و مجازی، به ویژه معلم کلاس اول ابتدایی ام در دبستان سعدی همدان، آقای طاهری، مبارک باد. یاد خاطرات شیرین روزهای کلاسش، لالایی شبهای کودکانم است.

نیز گرامی میدارم یاد و خاطره ی مرحوم استاد رضا بابایی را که در کانال تلگرامی یادداشت ها، درس شرافت، صداقت، سنجشگرانه نگری، شفاف اندیشی و به ویژه شفاف و ساده و روشن نوشتن را یادمان داد.

شما را دعوت میکنم به شنیدن بخشی از توصیه های جالب این معلم پیرایشگر، در بحبوحه ی مبارزه با بیماری سرطان.


دکتر محسن زندی.... روانشناس
@mahfelekhodshenasi
116 viewsشهریار محرز, 08:22
Buka / Bagaimana
2023-05-01 23:49:11 تفاوت خودشناسی با علم خودشناسی

هر انسانی ناگزیر از داشتن دو دسته آگاهی و علم است

1) آگاهی ها و علوم مفهومی (ذهنی، حصولی)

علوم مفهومی علومی هستند که توسط مفاهیم ذهنی از واقعیات حاصل می شوند
در این علوم آنچه برای ما بی واسطه، معلوم می شود فقط مفهومی ذهنی از واقعیت است نه خود واقعیت و ما درحقیقت به مفهوم آنها علم داریم نه خود آنها
مثلاً وقتی به آتش نگاه می کنیم تنها صورت و مفهومی از آتش در ذهن ما وارد می شود نه خود آتش، به همین خاطر است که علم به آتش خاصیت سوزانندگی آتش را ندارد

2) آگاهی ها و علوم حقیقی (وجدانی، حضوری)

علوم حقیقی علومی هستند که خود واقعیت بدون واسطه مفاهیم ذهنی نزد عالم حاضر و مشهود است
در این علوم ما با خود واقعیت بی واسطه روبرو هستیم و آنرا وجدان کرده و می یابیم زیرا خود واقعیت نزد ما حاضر است
هر انسانی نسبت به خودش علم حقیقی دارد یعنی خودش نزد خودش حاضر است و برای ادراک خودش نیازی به ذهن و مفاهیم ذهنی ندارد

بنابراین خودشناسی، علمی حقیقی است و همه انسانها واجد آن هستند
ولی علم خودشناسی، علمی مفهومی است که توسط مفاهیم ذهنی برای ما حاصل می شود

تفاوت علم خودشناسی با سایر علوم

تفاوت علم خودشناسی با سایر علوم در مفهومی یا حقیقی بودن آنها نیست بلکه تفاوت آنها در نحوه ی اثبات و نوع استدلال آنهاست
اثبات کردن یعنی نشان دادن
برای نشان دادن باید اشاره کرد
اشاره کردن یعنی دلیل آوردن

اگر بخواهیم واقعیتی که بیرون از ذهن است را به دیگری نشان دهیم باید به بیرون اشاره کنیم
و اگر بخواهیم واقعیتی را که درون ما است به کسی نشان دهیم باید به درون اشاره کنیم
بنابراین تفاوت علم خودشناسی با سایر علوم در اینست که علم خودشناسی اشاره به درون و علوم حقیقی دارد ولی سایر علوم اشاره به بیرون دارند.

استاد حسین نوروزی
@mahfelekhodshenasi
107 viewsشهریار محرز, 20:49
Buka / Bagaimana
2023-05-01 22:38:39 "کودکان را از مکتب به بیابان برده بودند، عابری پرسید برای چه این کودکان را آورده‌اید؟
گفتند از برای دل پاک ایشان تا مگر دعای‌ آنها کارگر بیفتد و باران بیاید.
عابر گفت اگر دعای کودکان کارگر بودی یک معلم و یک مکتب در جهان نماندی"

عبید زاکانی
@mahfelekhodshenasi
136 viewsشهریار محرز, 19:38
Buka / Bagaimana
2023-05-01 10:50:20

129 viewsشهریار محرز, 07:50
Buka / Bagaimana
2023-04-30 12:58:24 همه‌ی ما یک اشتراک داریم و آن فطرت و منبع حقیقتی است که خدای متعال درون ما قرار داده که با هم مشترک است که باعث میشود با یکدیگر بحث کنیم و حرف یکدیگر را بفهمیم و راجع به درست و غلط و حق و باطل به یکدیگر تذکر دهیم

هر کسی مصیر (صیرورت و شدن) خودش را طی می‌کند و به فکر سعادت خودش است چون هیچ چیز مهمتر از آن نیست

تلاش می‌کنیم، صادقانه فقط آنچه را که می‌فهمیم و می‌یابیم و وجدان می‌کنیم، بیان کنیم
و آنچه را نمی‌فهمیم، بگوییم نمی‌دانم

سوالاتی که داریم، میپرسیم
و پاسخ‌ها را با معیار حق و باطلی که درون خود داریم یعنی با فطرت و فهم خود میسنجیم و اگر ببینیم یکی از ما به جای مراجعه به یافته ها، تحت تاثیر بافته‌ها و علوم حصولی است، از روی علاقه‌ای که به یکدیگر داریم، بی‌رحمانه به او تذکر می‌دهیم

گاهی برای اینکه مطالبی که قبلا فهمیدیم، یادآوری کنیم، به بهانه‌های مختلف یکدیگر را به چالش می‌کشیم تا باب تفکری شود و اشاره ای شود برای مراجعه ی به فطرت و خدا و مشاهده‌ی حقیقت

و گاهی در مرحله ای هستیم که نیاز داریم سکوت کنیم و ببینیم و بشنویم و تحلیل کنیم و رشد کنیم

مهم این است هرکسی ملتزم به حقی باشد که در مرحله‌ی فعلی‌اش می‌بیند و می‌فهمد تا خدا عقلش را کامل‌تر کند

حق یکی بیشتر نیست
بسیاری از اختلاف های ما به این معنی نیست که یکی حق و دیگری باطل است

علت اختلاف گاهی در اسم‌گذاری های متفاوت ماست
یعنی هر دو یک حقیقت را با اسامی مختلف  بیان میکنند

و گاهی هم علت اختلاف‌ها تفاوت وسعت نگاه به حقیقت است، یعنی آنچه من از زاویه ی نگاه خودم میبینم واقعا حق است، درست است
اما آنچه دیگری میبیند هم از زاویه ی او درست است
و اگر ما بزرگتر شویم و وسعت نگاهمان بیشتر شود و زوایای بیشتری را بتوانیم ببینیم، طرف مقابل را درک خواهیم کرد و برچسب ناحق به او نخواهیم زد.

نویسنده: سجاد جعفری
@mahfelekhodshenasi
149 viewsشهریار محرز, 09:58
Buka / Bagaimana
2023-04-29 18:14:56 ادامه ...
#نیمه_تاریک_وجود

استانیسلاو گراف، پژوهشگر آگاهی می گوید:
«در صورتی که این دیدگاه درست باشد، یکایک ما این توانایی را خواهیم داشت که بی درنگ به تک تک وجوه هستی دست یابیم، آن ها را تجربه کنیم و از مرز توانایی های حواس بسیار فراتر رویم.»

همه ما نقش کل هستی را در خود داریم. همان گونه که دیپاک چوپرا بیان می کند:
«ما در جهان نیستیم، بلکه جهان در درون ماست.»

هر یک از ما همه ویژگی های انسانی را داریم. چیزی وجود ندارد که ما ببینیم و یا درک کنیم و خود، آن نباشیم.

هدف نهایی سفر ما همین است که به این یکپارچگی بازگردیم. بدبینی و خوش بینی، الهی و اهریمنی بودن، بیباکی و ترس، همگی ویژگی های خفته در درون ما هستند.

اگر این ویژگی ها را شناسایی نکنیم و با روانمان در نیامیزیم، خود آن ها دست به کار می شوند.

بسیاری از ما از هر دو بخش تاریک و روشـن وجودمان هراس داریم. بسیاری از ما می ترسیم به درون خود بنگریم و این ترس، ما را وادار کرده است چنان دیوارهای قطوری بنا کنیم که دیگر به یاد نمی آوریم، در اصل چه کسی هستیم.

کتاب «نیمه تاریک وجود» به ما می آموزد تا این دیوارها را خراب کنیم و موانعی را که ایجاد کرده ایم، فرو ریزیم تا شاید برای نخستین بار به آن که هستیم و آن چه می کنیم نگاهی بیندازیم. با این کتاب سفری را آغاز می کنید که شیوه نگرش به خود و دیگران را دگرگون می نماید.

مطالب این کتاب شما را راهنمایی می کند تا دروازه هـای دل خود را بگشایید و نسبت به همنوعانتان سرشار از حس شگفتی و مهر و همدلی شوید.

مولانا جلال الدین رومی می گوید:
عاشق کل است و خود کل است او
عاشق خویش است و عشق خویش جو

ادامه دارد ...

نویسنده: دبی فورد
کتاب: نیمه تاریک وجود
ص 17 و‌ 18
@mahfelekhodshenasi
160 viewsشهریار محرز, 15:14
Buka / Bagaimana
2023-04-29 13:34:09 ادامه ...
#نیمه_تاریک_وجود

بیش تر ما با این باور بزرگ شـده ایـم کـه افـراد برخی ویژگی های بد و برخی ویژگی های خوب دارند و برای آن که قبولمان داشته باشند، باید خود را از شر صفات بد رها سازیم و یا دست کم آن ها را پنهان کنیم.

آن هنگام که شروع به درک فردیت می کنیم، همان هنگام که تفاوت بین انگشتانمان را با نرده تخـت خـواب متوجـه می شویم و خود را از پدر و مادرمان جدا می بینیم، این شیوه تفکر را به کار می بندیم.

اما هنگامی که بزرگ تر می شویم، به حقیقت بزرگ تری دست می یابیم؛ این حقیقت که همگی ما از نظر روحانی به هم مرتبط هستیم، ما همگی اجزای همدیگر هستیم! با این دیدگاه، پرسشی مطرح می شود:
«آیا در حقیقت ما جزء نیک یا جزء بد هستیم و یا آن که برای ایجاد یک کل به همه اجزا نیاز است؟»

چگونه می توان بدون شناخت بد، خوب را تشخیص داد، یا بدون آشنایی با نفرت، عشق را حس کرد و یا بدون احساس ترس، شجاعت را شناخت؟

نمونه کل نگرانه هستی، دیدگاهی انقلابی را درباره ارتباط بين جهان درون و جهان بیرون برای ما مطرح می کند.

هر جزیی از هستی به هر شکلی که باشد، دارای شعور کل است. هر چند ما منفرد هستیم، اما منزوی و بدون ارتباط نیستیم. هر یک از ما جهان کوچکی لست که جهان بزرگ را در بردارد و آن را منعکس می کند.

ادامه دارد ...

نویسنده: دبی فورد
کتاب: نیمه تاریک وجود
ص 16 و 17
@mahfelekhodshenasi
136 viewsشهریار محرز, 10:34
Buka / Bagaimana
2023-04-29 12:42:21 ادامه ...
#نیمه_تاریک_وجود

می آموزیم که آیا به اطرافیانمان اعتماد کنیم و یا از آنها بترسيم. ما ثبات و بی ثباتی را می آموزیم. می آموزیم که چه ویژگی هایی در محیطمان قابل قبول و چه ویژگی هایی غير قابل قبول است.

این آموزش ها مرحله به مرحله ما را از زیستن در لحظه دور می کند و مانع از آن می شود که خود را آزادانه ابراز کنیم.

می آموزیم که آیا به اطرافیانمان اعتماد کنیم و یا از آن ها بترسيم. ما ثبات و بی ثباتی را می آموزیم. می آموزیم که چه ویژگی هایی در محیطمان قابل قبول و چه ویژگی هایی غیر قابل قبول است.

این آموزش ها مرحله به مرحله ما را از زیستن در لحظه دور می کند و مانع از آن می شود که خود را آزادانه ابراز کنیم.

ما نیاز داریم که احساس دوران معصومیت خود را دوباره به دست آوریم، همان احساسی که موجب می شد تا تمامی وجود خود را در هر لحظه بپذیریم.

ما باید در چنین فضایی به سر ببریم تا بتوانیم انسانی سالم، شادمان و کامل باشیم. راه حل تمامی مشکلات ما این است!

خداوند در کتاب «گفتگو با خدا» نوشته نیل دونالد والش می گوید:
«احساس عشق کامل به رنگ سفید شبیه است. بسیاری گمان می کنند که سفید به معنای بی رنگی ست، در حالی که سفید تمامی رنگ ها را در بردارد.

سفید از ترکیب همه رنگ هـا ایجـاد می شود. به همین ترتیب، عشق نیز فقدان احساساتی از قبیل تنفـر، خشم، شهوت، حسادت و پنهانکاری نیست، بلکه حاصل جمع تمامی احساس هاست؛ حاصل جمع هر آن چه که هست.»

عشق، فراگیر است. عشق، گستره کامل احساسات انسانی را پذیر است، حتی احساساتی که پنهان می کنیم و یا از آن ها می ترسیم.

یونگ می گوید:
«مـن تـرجيح می دهم کامل باشم تا خوب!» تاکنون چند نفر از ما خود را زیر پا نهاده ایم تا خوب، دوست داشتنی و قابل قبول باشیم؟

ادامه دارد ...

نویسنده: دبی فورد
کتاب: نیمه تاریک وجود
ص 16
@mahfelekhodshenasi
123 viewsشهریار محرز, 09:42
Buka / Bagaimana