2023-03-26 11:52:02
دوست فرهیخته ای دارم، دکترای اقتصاد و هیات علمی دانشگاه است و دارای پسری ده ساله، در اوج زیبایی و ملاحت و ادب.
درست یکساعت پیش از سال تحویل حادثه ای بسیار تلخ رخ داد و این آقازاده ی ده ساله با خرد شدن گردن و نخاع و سر، روی دست پدر جان به جان آفرین تسلیم کرد.
روزهای بسیار تلخی بود. اما آنچه برای من شگفت انگیز بود تسلیم و صبر و رضای عجیب این پدر و مادر بسیار مومن و عاطفی بود که درست از روز سوم عزاداری خودش را نشان داد و شگفتی و حسرت ما خاک نشینان اسیر ماده را برانگیخت.
به راستی گوهر ایمان راستین چیست که وقتی در وجود کسی ریشه می زند، گاهی فراتر از تمام معادلات عمل میکند؟ حتی برتر از عشق. عشق که تیزروترین و پرشورترین حالت انسان است، حتی گاهی در برابر ایمان سپر می اندازد.
البته، ایمان راستین؛ که جایگاهش در عمیقترین لایه های قلب است؛ نه ادا و اطوارهای نمایشی، یا آیین و رسومات جغرافیایی و شناسنامه ای.
سطوحی از ایمان هست که حتی عشق هم کارکرد آن را ندارد. ممکن است آدمی عاشق کسی باشد، و حتی این عشق مانند عشق مادر فرزندی بی حساب و کتاب هم باشد. اما وقتی آن فرزند یا مادر به بیماری سختی مبتلا شود که نگهداری از او دشوار باشد، چه بسا انرژی آن عشق تمام شود و رو به سردی برود یا در بهترین حالت تبدیل به احساس وظیفه ای خشک یا ترس از حرف مردم و آبرو شود.
سری به مراکز بهزیستی یا سالمندان بزنید تا کرور کرور نمونه ازین جور آدمها ببینید. دادگاه های خانواده که دیگر هیچ؛ قتلگاه عشقهای آتشینی است که تاریخ انقضایشان سپری شده است.
اما بسیاری را دیده ام که با انگیزه ی ایمانی چندین دهه از یک بیمار در حالت نباتی کما پرستاری کرده اند، با همان انرژی روزهای اول.
یکی از پرسشهای مهمی که ادیان ابراهیمی را همیشه آزار داده است، توجیه کار پدر این ادیان، یعنی ابراهیم ع است.
علی الظاهر، ابراهیم خواب میبیند که برای رشد معنوی خود باید فرزندش را قربانی کند. او دستور خداوند را با پسرش در میان می گذارد. پسر نیز می پذیرد و به قربانگاه می رود.
چگونه میتوان کار ابراهیم و پذیرش پسر را توجیه کرد؟ در نگاه عادی هر دو عمل غیراخلاقی هستند.
یکی از بهترین پاسخها از فیلسوف معروف دانمارکی، سورن کرکگور در کتاب مشهور ترس و لرز است.
او بین سه سطح از زندگی در آدمها تمایز میگذارد و می گوید که این سه سطح هر کدام منطقی جداگانه دارند که با دیگری فرق دارد. این سطوح به شکل یک هرم هستند. بیشتر آدمها در طبقه ی کف هرم، درصد اندکی در طبقه وسط، و قلیلی نیز در نوک هرم زندگی میکنند.
سطح اول، زندگی طبیعی است که ۹۰ درصد آدمها در آن زندگی میکنند. منطق این سطح زندگی، سود و زیان است.
یعنی در هر کاری یا هر وضعیتی اولین چیزی که به ذهن انسان به طور خودکار و براساس طبیعت ارگانیک می آید سنجش رابطه ی آن کار یا وضعیت با سود و زیان خودش یا عزیزانش است. این را میتوان خودگروی روانشناختی نیز نامید.
سطح دوم که سطحی بالاتر است و طبیعتا انسانهای رشدیافته تر به آن میرسند، زندگی اخلاقی است. زندگی بر اساس قواعد و فضیلتهای اخلاقی، مثلا بر اساس عشق، شفقت، نوع دوستی، و ... . محور این زندگی ایثار است، یعنی فراتر از خود و خودگروی رفتن. ایثار به معنای قربانی کردن خود نیست، چراکه خودفراموشی چه بسا ناممکن باشد؛ بلکه به معنای گسترده کردن خود است. اگر تا الان خود یک دامنه ی کوچک داشت، حالا گسترده تر میشود و مثلا شامل اهالی قبیله، شهر کشور یا حتی همه جهانیان و موجودات میشود. بنی آدم اعضای یک پیکرند.
طبیعتا کسانی که در سطح زندگی طبیعی هستند نمیتوانند افراد اخلاقی را درک کنند. کسی که ریاضی دبستان را بلد است، ریاضی دبیرستان را نمیفهمد.
یک فرد عادی نمیتواند بفهمد که چرا مثلا فلان کس همه زندگی اش را برای کمک به دیگری داد. در منطق طبیعی این کار نوعی اسکل بودن است. نمیفممد، اما چون گرایشش را در فطرتش دارد، تحسین میکند.
سطح بالاتر یا نوک هرم، زندگی بر اساس ایمان است. ایمان در اینجا نوعی زیست متعالی و سفر معنوی است که در پایان سفر اراده آدمی و اراده الاهی یکی میشود. نوعی فنای فی الله و بقای بالله که هرچه آن خسرو کند شیرین بود.
نوعی زندگی براساس جهان غیبی و نامحسوس. در اینجا مومن راستین کارهای خطیری میکند که منطق آن حتی در زندگی اخلاقی نیز قابل فهم نیست؛ گرچه گرایشش هست. مانند زندگی ابراهیم.
سطح ایمانی، جامع دو سطح قبلی است. چو صد آمد نود هم پیش ماست. کسی که لیسانس ریاضی دارد، هم ریاضی دبیرستان را میفهمد و هم دبستان را. اما برعکسش درست نیست.
البته این افراد کامل و جامع که به اولیای الاهی مشهورند و درکی درست از وضعیت همه انسانها دارند، دو دسته اند: عده ای مامور به هدایت و راهنمایی و دستگیری از دیگران میشوند و عده ای نه. چراکه معلمی، مهارتی فراتر از دانستن است.
دکتر محسن زندی... روانشناس
@mahfelekhodshenasi
204 viewsشهریار محرز, 08:52