خودشناسی ... خودت را ببین

2023-04-12 01:29:37 نقل است که زاهدی بود از جمله بزرگان بسطام. صاحب تبع و صاحب قبول؛ و از حلقه ی بایزید هیچ غایب نبودی. همه سخن او شنیدی و با اصحاب او نشست کردی. یک روز بایزید را گفت: ای خواجه! امروز سی سال است تا صایم الدهرم [روزه] و به شب در نمازم. چنانکه هیچ نمی‌خفتم و در خود از این علم که می‌گویی اثری نمی یابم، و تصدیق این علم می‌کنم، و دوست دارم این سخن را.
بایزید گفت:
- اگر سیصد سال به روز به روزه باشی و به شب بنماز، یکی ذره از این حدیث نیابی.
مرد گفت: چرا؟
گفت: از جهت اینکه تو محجوبی به نفس خویش.
مرد گفت: دوای این چیست.
شیخ گفت: تو هرگز قبول نکنی.
گفت: کنم! با من بگوی تا به جای آورم هرچه گویی.
شیخ گفت: این ساعت برو و موی محاسن و سر را پاک بستره کن و این جامه که داری برکش وازاری از گلیم بر میآن بند و توبره پر جوز[گردو] برگردن آویز و به بازار بیرون شو، و کودکان را جمع کن و بدیشان گوی هرکه مرا یکی سیلی می‌زند یک جوز بدو می‌دهم. همچنین در شهر می‌گرد، هرجا که تو را می‌شناسد آنجا رو، وعلاج تو این است.
مرداین بشنود. گفت: سبحان الله لااله الا الله.
گفت: کافری اگر این کلمه بگوید مومن می‌شود. تو بدین کلمه گفتن مشرک شدی.
مرد گفت: چرا؟
شیخ گفت: از جهت آنکه خویشتن را بزرگتر شمردی از آنکه این توان کرد. لاجرم مشرک گشتی. تو بزرگی نفس را این کلمه گفتی. نه تعظیم خدای را.
مرد گفت: این نتوانم کرد. چیزی دیگر فرمای.
گفت: علاج این است که گفتم.
مرد گفت: نتوانم کرد.
شیخ گفت: نه! من گفتم که نکنی و فرمان نبری.

ذکر بایزید بسطامی - تذکره الاولیاء عطار
@mahfelekhodshenasi Buka / Bagaimana

2023-04-11 13:02:44 این مستند یکی از بهترین مستندهایی‌ست که درباره‌ی #مغز دیدم
این با قبلی‌هاخیلی فرق داره.
سر فرصت ببینید علی‌الخصوص بخش آخرش رو
#مستند_مغز Buka / Bagaimana

2023-04-11 13:02:03 #مغز ما چگونه در دام #تقلید و رفتارهای جمعی می‌افتد؟

آیا مفهومی با عنوان #اراده وجود دارد؟ زمانی که ما تصور می کنیم تصمیمی گرفته‌ایم چه اتفاقی در مغز ما رخ می‌دهد؟

مغز ما به عنوان یک ماشین زیستی چگونه تحت #جبر فعالیت می‌کند؟ چرا ما ساده‌ترین پاسخ‌ها را سریع و عمیق‌تر می‌پذیریم؟ Buka / Bagaimana

2023-04-11 12:39:59 خبر خوب، خبر بد برای #مغز شما! Buka / Bagaimana

2023-04-11 01:57:00 ناامید که می‌شویم، تازه امید می‌جوشد

دعا همیشه مستجاب است، ولی ما آمادگی گرفتن نداریم

و لذا زمان‌هایی مانند شب جمعه و شب قدر و شب لیله الرغائب و ... مطرح می‌شود، زیرا اینها انگیزه می‌دهد، موتور پنهان درون را روشن و ناخودآگاه را فعال می‌کند.

تا وقتی خیال می‌کنیم وقت داریم، انگیزه و قدرت لازم فعال نمی‌شود،
البته در کار دنیا، خوب است که فکر کنیم وقت زیادی داریم.

اما در کار آخرت به واقع باید دید که وقت نداریم، هر لحظه ممکن است فرصت از دست برود و باید بحران را حس کنیم، درباره آخرت هر چقدر که نگران باشیم، لازم و به‌جا و خوب است و باید هر لحظه خود را در دقیقه‌ی 90 ببینیم!

تشنه‌شناس فقط میگوید، درحالی‌که تشنه حرکت کرده و به دنبال آب می رود.
اگر یک حیوان درنده انسان را دنبال کند، سرعت و توان دویدن انسان با حالت عادی فرق خواهد کرد. (مکانیزم بدن را در این حالت تحلیل کرده‌اند که مواد خاصی ترشح می‌کند)
اگر انسان به مرحله ای برسد که اختیار این حالات را بدست آورد، آنگاه چه قدرت بیرونی خواهد داشت!
کلید موتور توربوی خودمان را پیدا کنیم و آن را بزنیم و با تمام قوا و قدرت بسوی سعادت حرکت کنیم.

این قدرت خواستن است.
باید خواستن را پیدا کرد.
کلید توربوی ما خواستن است.
خواست انسان کارهایی می‌کند که باورش سخت و بلکه انکار کردنی است، اما خواست انسان تسلطی به انسان می‌دهد که کاری می‌کند کارستان.

درِ خیبر که توسط چهل نفر باز و بسته می‌شد، توسط آن کسی که خواستِ خود را به فعلیت رسانده بود کنده شد و بر دستش مانند پل قرار گرفت و لشکر را از خندق عبور داد.

بهمنیار شاگرد بوعلی سینا بود و خیلی به بوعلی ارادت داشت، وقتی نیمه شب بوعلی از بهمنیار آب خواست، بهمنیار نتوانست به خاطر بوعلی رختخواب گرم را ترک کند و با رفتن به هوای سرد برای بوعلی آب بیاورد و شروع به استدلال کرد که اصلا الآن آب مورد نیاز شما نیست.

بوعلی صبر کرد تا نماز صبح و وقتی که مؤذن در آن سرما بالای ماذنه رفت و اذان گفت، بوعلی به بهمنیار گفت:
فرق من با پیامبر (ص) همین است، تو با این‌همه ادعای شاگردی و مریدی من نتوانستی رختخواب گرمت را ترک کنی، اما این مؤذن، پیامبرِ ندیده را چنین مرید است که هر روز صبح این کار را با عشق و علاقه انجام می‌دهد.

انگیزه و محرک، لازمه حرکت است. خواستن و اختیار در انسان انگیزه و محرک است، وقتی به زبان می‌گوییم می‌خواهم اما در عمل جوانب کار را می‌سنجیم و سؤال داریم، یعنی هنوز خواست فعلیت پیدا نکرده و البته لازم است که مسیر طی شود تا خواست فعلیت پیدا کند.

خودشناسی کارش به فعلیت رساندن خواسته است نه تعیین خواسته.

خواست ما توسط خودمان انجام شده، خودشناسی این خواسته را رو می آورد، به فعلیت می‌رساند.

ای برادر تو همه انگیزه‌ای

لا یملک الا دعا
(مالک هیچ چیز جز خواسته‌اش نیست)

دین، مسیر به فعلیت رساندن خواسته است. دین انگیزه را فعلیت می‌دهد آنگاه انسان با عشق و امید و نشاط و شادی به سوی خواسته‌اش می‌رود.

شناخت هدف غایی، یعنی شناخت نتیجه نهایی بالاترین انگیزه را می‌دهد.
دقیق ندیدن نتیجه باعث سرخوردگی و ناامیدی است.

لذا خودشناسی اهمیتی دو چندان پیدا می‌کند.
ارید ان لا ارید
(میخواهم به جایی برسم که هیچی نخواهم)
یعنی همواره در اوج خواستن باشم و چیزی که ارزش خواستن ندارد را نخواهم. اینکه ما چه بخواهیم مهم است.
هر چیز که در جستن آنی، آنی

انسان تنها سرمایه اش خواست است.

حالا باید ببینی چی می‌خواهی؟ این خیلی مهم است. دنیا می‌خواهی یعنی دنی و پست را می‌خواهی؟ اگر این‌ها را که می‌بینی نخواستی، آنگاه چشمت بر بالاترها باز می‌شود.

فرمودند از ما کم نخواهید، حالا بعضی آن را معنی می‌کنند که مثلا خانه‌ی بزرگ بخواهید، توجه نمی‌کنند که کل دنیا در نزد ایشان قلیل و کوچک است.
عالم دنیا یک چیزی هست اما خیلی کوچک است و در مقایسه می‌توان گفت هیچی است، صفر است.

برای رسیدن به آخرت باید از دنیا گذشت
و بصورت واقعی هم باید از دنیا گذشت. اینکه بگوئیم ما برای دنیا حساب باز نکردیم و با محاسبات ذهنی هم ثابت کنیم، منظور نیست. در ذهن براحتی از دنیا می‌گذریم و مسیر را طی می‌کنیم، مثل کسی‌که در حمام آواز می‌خواند و گمان می‌کند چه صدای خوبی هم دارد، اما خارج از حمام می‌فهمد که چه انکر الاصواتی است. در ذهن براحتی می‌میریم و مثلا اموال خود را می‌بخشیم، اما در واقعیت برای دادن هر ذره ای جان می‌دهیم.

خلاصه‌ی فرمایشات استاد حسین نوروزی
فروردین 1396 در حرم امام رضا علیه السلام
@GomshodeVaghei
@mahfelekhodshenasi Buka / Bagaimana

2023-04-11 00:24:12 در گذشته مطلبی را فهمیده ام، امروز میفهمم که قبلا اشتباه فهمیده بودم از کجا بفهمم، مطلبی که امروز میفهمم اشتباه نیست؟ از کجا بفهمم فهم است یا توهم؟ فرض کن در آفتاب بیابان، در دور دست ها، آب می بینی، بعد جلوتر رفته و می بینی آب نیست. با خودت میگویی من درست… Buka / Bagaimana

2023-04-10 23:58:55 در گذشته مطلبی را فهمیده ام، امروز میفهمم که قبلا اشتباه فهمیده بودم
از کجا بفهمم، مطلبی که امروز میفهمم اشتباه نیست؟

از کجا بفهمم فهم است یا توهم؟

فرض کن در آفتاب بیابان، در دور دست ها، آب می بینی، بعد جلوتر رفته و می بینی آب نیست.
با خودت میگویی من درست ندیدم، اشتباه دیدم

اشتباه کجا اتفاق افتاد؟
درست است که بگویی اشتباهی دیدم؟
خیر! اشتباه اینجا نبود. تو واقعا دیدی و درست هم دیدی! آن چیزی که تو دیدی، اسم دقیقش بازتاب نور بود نه آب

اسم گذاری و برچسب زنی و قضاوتی که بعد از دیدن، کردی اشتباه بود
زدن برچسب "آب" به چیزی که واقعا دیدی، اشتباه بود
باید میگفتی من میبینم و درست هم میبینم اما نمیدانم این چیزی که میبینم آب است یا سراب

فهمیدن، همان دیدن است
اما با چشمانی غیر از چشم سر
چیزی را که با چشم فهمت میبینی و می یابی، نگو نفهمیدم
نگو نمیدانم که فهمیدم یا نفهمیدم
نگو توهم بود
نگو ما که نمیفهمیم
برای فهمت حساب باز کن
چیزی که فهمیدی، واقعا فهمیدی.

فقط اسم گذاری دقیقی کن
فقط برچسب دقیقی بچسبان
فهمت را قضاوت نکن

مثال دیگر:
تفاوت گرسنگی و احساس گرسنگی است
گاهی گرسنه نیستی ولی احساس گرسنگی داری
حالا اگر اسم گذاریت دقیق نباشد و به جای اینکه بگویی احساس گرسنگی دارم، بگویی گرسنه ام،
آنگاه بعدا که دوباره میفهمی، قبلا گرسنه نبودی، خواهی گفت، قبلا اشتباه فهمیده بودم که گرسنه ام،

اشتباه نفهمیده بودی، درست فهمیده بودی. اسم گذاریت دقیق نبود.
در دام اسم گذاری اشتباه افتادی
درگیر الفاظ و اسم گذاری و برچسب ها شدی...

مثال دیگر:
فرض کنید شخصی را که میگفت با علوم تجربی و با این چشم سر خدا را ندیدم، پس خدا نیست
این را فهمیدم
بعد از مدتی از راه دیگری، پی به وجود خدا میبرد
بعد میگوید، من قبلا اشتباه میکردم که فکر میکردم میفهمم، من نمیفهمیدم. من توهم داشتم.

یعنی قبلا مطلبی را فهمیده
اما بعد مدتی فهمیده که قبلا اشتباه فهمیده؟
خیر
اتفاقی که دقیقا افتاده چیست؟
این است که او واقعا قبلا فهمیده
اما چیزی که فهمیده بود، این نبود که خدا نیست، بلکه فهمیده بود خدا با چسم سر و علوم تجربی دیده نشده،
ایراد کار، قضاوت بعدش و برچسب گذاری اشتباه بود، نه فهم اشتباه!
باید به جای برچسب "خدا نیست"، میگفت"خدا را با چشم سر ندیدم، پس نمیدانم خدا هست یا نیست"

تمام اشکال در برچسب است
نه فهم
در قضاوت و اسم گذاری بعد از فهم است


قدر فهمت را بدان
تو فهم داری، تو میفهمی، تو می یابی، تو درون خودت حقیقت را داری، حقیقت را میبینی، میفهمی
بی خودی برچسب نفهمی به خودت نچسبان
برچسب ها را اصلاح کن
البته چیزی که فهمیدی، شاید تمام حقیقت نباشد اما فهم است و بخشی از حقیقت است و صحیح است.

استاد حسین نوروزی
@mahfelekhodshenasi Buka / Bagaimana

2023-04-10 12:21:31 این زن نگاه نکرد، شروع کرد و سپس ...
مجتبی لشکربلوکی

این فیلم ضبط شده از یک رخداد واقعی را نگاه کنید.
دقت کنید
چگونه کسانی شروع کردند،
چگونه کسانی پیوستند
و چگونه یک موقعیت پیچیده، به سامان رسید.

آینده جامعه را کسانی می سازند که
امیدوارند
کنشگرند (در دایره امکان دست به اقدام می زنند)
خود تعمیم یافته دارند (وجودشان را در خود محدود نکرده اند)
مسئولیت پذیرند (در قبال جامعه احساس مسئولیت می کنند).

همانگونه که در کتاب استراتژی توسعه ایران گفته شده باید از نسل توسعه خواه به نسل توسعه آگاه و توسعه آفرین گذر کرد.


@Dr_Lashkarbolouki
دسترسی به تمام جستارها، محتواهای صوتی و تصویری و گزارش های رایگان
yek.link/Lashkarbolouki Buka / Bagaimana

2023-04-10 11:45:13 حاج محمد اسماعیل دولابی:
کوچه‌های دنیا همه بن بست است و اهل دنیا همه سرشان به دیوار ته کوچه خورده. سر و دست شکسته برمی‌گردند.
ولی کوچه‌های آخرت انتهایش باز است. سخاوت از غنای خدا سر در می‌آورد. شجاعت به قدرت خدا می‌رسد.
دنیا کوچه بن بست است. لذا هرکه داخل کوچه شود. بالاخره برمی‌گردد، انا لله و انا الیه راجعون.
@mahfelekhodshenasi Buka / Bagaimana

2023-04-08 16:15:36 استاد حسین نوروزی
برشی از جلسه خودشناسی 12 فروردین ماه 1402
#عدم_توجه_همیشگی_به_هدف
#خودشناس_شدن
#راننده_شدن
#بحران
@mahfelekhodshenasi Buka / Bagaimana