Get Mystery Box with random crypto!

دریچه ((نقد مسائل اجتماعی از منظر فرهنگی))

Logo saluran telegram naghde_farhangi — دریچه ((نقد مسائل اجتماعی از منظر فرهنگی)) د
Logo saluran telegram naghde_farhangi — دریچه ((نقد مسائل اجتماعی از منظر فرهنگی))
Alamat saluran: @naghde_farhangi
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 304
Deskripsi dari saluran

در این کانال مشکلات و مسائل اجتماعی ایران با نگاهی نقادانه و از منظر فرهنگی بررسی می‌شود.(علیرضا احمدپور خرّمی کارشناس ریاضی و علوم اجتماعی, کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی)‏ ‏
@ali51khorami ارتباط و نقد

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


Pesan-pesan terbaru

2023-03-01 20:35:35 نامه‌‌ی محمدصادق کوشکی، ملغمه‌ای از تناقضات
علیرضا احمدپور خرّمی
ژاک دریدا اصطلاح واسازی را ابداع کرد. واسازیِ گفتمان حاکم بر متن، با تکیه بر مفاهیم اساسی خودِ متن، استفاده‌ای بود که پست‌مدرنها از نظریه‌ دریدا نمودند. در واقع آنچه دریدا می‌گوید، اغلب منتج می‌شود به خلع سلاح مولف با اسلحه‌ی قلم خودش.
این روزها محمدصادق کوشکی، فعال اصولگرا، نامه‌ای منتشر کرده که بسی جای تامل دارد و با پارادوکس‌های موجود در متن و ادعاهای این جناح سیاسی، می‌توان طبق نظریه دریدا، به فروپاشی متن و دیدگاه وی دست یافت.
محمدصادق کوشکی فعال سیاسی اصولگرا گفته آقای رئیسی نمی‌دانست می‌خواهد در چه مسئولیتی قرار بگیرد، معتقدم اگر او اطلاعات امروز را می‌داشت، هیچگاه نامزد ریاست جمهوری نمی‌شد، ایشان شخصیت خیلی خوبی است اما هیچگاه مدیر اجرایی نبوده است. مدیر قضایی با مدیر اجرایی تفاوتهای زیادی دارد. امروز رئیس جمهور یک تیم هماهنگ اقتصادی ندارد، آقای مخبر رئیس ستاد اجرایی فرمان امام بود و آقای رئیسی هم در آستان قدس رضوی که هر دو حکم بنگاه خیریه را دارند.  بنابراین آنها قبل از قرار گرفتن در این جایگاه‌ها، وظیفه‌ای در قبال پاسخگویی به مردم نداشته‌اند؛ اما الان آنها مسئول اقتصاد کشورند.
و اما، فرض محال که آقای رئیسی شرایط را نمیدانست، آیا شورای نگهبان و تمام ساختاری که همه‌ موانع، برای ریاست جمهوری وی را حذف و رقبا را درو کرد هم از شرایط، توانایی‌ها و تجربیات وی اطلاع نداشتند؟ اگر نداشتند، پس کارایی این نهادها چیست؟ و اگر داشتند و چنین عمل کردند، پس خیانت  آنها محرز است.
اشخاصی مانند خود آقای کوشکی را که در هر تریبونی برای آقای رئیسی تبلیغ کردند، علی‌رغم آگاهی از عدم توانمندی و تجربه‌ی وی، چه می‌توان نامید؟ مگر نه اینکه آقای چمران گفته بود، کسی که کاری را می‌پذیرد در حالی‌که تخصص آن را ندارد، بی‌تقواست؟
البته رئیسی قبل از انتخابات، بارها مدعی شد که ابتدا نامزدها اختیارات رئیس‌جمهور را در قانون اساسی مطالعه کنند تا بدانند که اختیارات کافی برای اصلاح و مدیریت امور را دارند. او همچنین مدعی شد که برای تمام مشکلات کشور برنامه‌ مدون دارد. وی حتی اجرای کامل برجام را مشروط به حضور دولت قدرتمندی به ریاست خود نمود.
سوال دیگری که مطرح است، این است که می‌دانیم جناح اصولگرا، با تمام نامزدهای ممکن در انتخابات هدایت شده، شرکت کرد و تمام آنها تایید صلاحیت شده و بعدا هم، همه‌ آنها پست‌های مهم دولتی را بین خودشان، تقسیم کردند؛ یعنی اگر رئیسی نامزد نمیشد، رضایی، مخبر، زاکانی، قالیباف، قاضی‌زاده یا جلیلی رئیس‌جمهور بودند و مگر الان همگی این آقایان مدعی، در مصدر امور نیستند؟ بنابراین شرایط کشور با الان، فرقی نمیکرد. پس این جناح یا تهی از اشخاص متخصص بوده و یا ادعای جناب کوشکی، در مورد عدم آگاهی رئیسی از شرایط جامعه و تجربه‌ وی محلی از اعراب نداشته و این تمام توان و استعداد جناح اصولگراست که در میدان حضور دارد.
ذکر این نکته را لازم میدانم که استدلالهای من، در دفاع از جناح اصلاح‌طلب نبوده و آنها قبلا ناکارآمدی خود را در این ساختار، به اثبات رسانده‌اند.
در جایی دیگر جناب کوشکی، تجربه‌ آقایان رئیسی و مخبر، در آستان قدس و ستاد اجرایی فرمان امام را، صرفا تجربه‌ای در دو نهاد خیریه خوانده و متذکر می‌شود که این دو نهاد، غیر اجرایی بوده و نیازی به پاسخگویی به مردم را نداشته‌اند؛ در حالیکه در دولت باید پاسخگو بود.
باید به ایشان یاد‌آور شد که آستان قدس، جزو بزرگترین هلدینگ‌های اقتصادی خاورمیانه است و ستاد اجرایی فرمان امام هم، صاحب بخش عمده‌ای از اقتصاد ایران است؛ هر دوی این نهادها از جیب مردم ارتزاق می‌کنند؛ پس چگونه است که نیازی به پاسخگویی به مردم یا هر نهاد بازرسی دیگری را ندارند؟ اعتراف ضمنی وی به عدم نیاز به پاسخگویی نهادهایی که بیش از نیمی از اقتصاد کشور را مدیریت(بنگاه‌داری) می‌کنند، تاسف‌بار است.
ضمنا آیا قرار گرفتن در مصدر مدیریت نهادهایی چون آستان قدس و ستاد اجرایی فرمان امام، که نهادهایی اقتصادی و تجاری هستند، نیازی به دانش و تخصص ندارد؟ این تاریک‌خانه‌ها چگونه و توسط چه کسانی اداره می‌شود؟ آقای مخبری که طی یک سال، اقتصاد کشور را متلاشی کرده، چگونه ۱۳ سال رئیس ستاد اجرایی فرمان امام با هزاران میلیارد گردش مالی بوده؟ چطور می‌شود مدیریت خسارت‌بار ایشان بر آن نهاد را مورد بازرسی و واکاوی قرار داد؟ یا مدیریت جناب رئیسی بر آستان قدس را؟
اندکی تامل در این نامه و چگونگی مدیریت کشور و افرادِ در مصدر امور، آشکارا نشان می‌دهد که چرا روزگار ما چنین است. ما با این مثلا مدیران و با این مثلا اندیشمندان، نیازی به هیچ دشمن خارجی نداریم.
https://t.me/naghde_farhangi
277 views17:35
Buka / Bagaimana
2022-11-27 22:04:09 او طی نزدیک به سی سال زندان، با بازگشت به مبارزه مسالمت‌آمیز، بالاخره پیروزی را در آغوش کشید و اولین رئیس‌جمهور سیاه کشورش شد. او پس از پیروزی، تمام ظلم‌های گذشته را به فراموشی سپرد و با استقرار نظامی بی‌کینه، پنجره‌های توسعه‌ی انسانی را به روی هموطنانش گشود.
ماندلا در جایی می‌گوید:"در طول زندگی‌ام خود را وقف مردم آفریقا کرده‌ام. با استیلای سفیدپوستان مبارزه کرده‌ام، و با استیلای سیاهان نیز مبارزه کرده‌ام. به دنبال آرمان جامعه‌ای آزاد و دموکراتیک که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصت‌هایی برابر زندگی کنند بوده‌ام. این آرمان من است که امیدوارم با آن زندگی کرده و بدان دست یابم. اما اگر نیاز باشد آماده‌ام برای این آرمان بمیرم."

جامعه‌ی ایران باید پس از تجربه‌ی دو انقلاب در یک قرن به یک بلوغ فرهنگی و سیاسی رسیده باشد. بلوغی که مهمترین نتیجه‌ی آن این است که از لجن خشونت، نیلوفر آزادی نخواهد رست.
البته متاسفانه خشونت حکومت، جامعه را به بن‌بست لاجرم خواهد کشاند. کاش حکومت ایرادات خود را می‌پذیرفت و خودش دست به اصلاح ساختاری، حتی اصلاح قانون اساسی و بازنگری در برخورد ایدئولوژیک با مردم می‌زد. اما تا به حال هیچ نشانه‌ای برای استفاده از این ظرفیت دیده نمی‌شود.

علیرضا احمدپور خرّمی

https://t.me/naghde_farhangi
213 views19:04
Buka / Bagaimana
2022-11-27 22:04:08 از لجن خشونت، نیلوفر آزادی نخواهد رُست

آزادی چیست؟
بهتر است ابتدا بگوییم آزادی چه نیست. آزادی آنارشیسم و هرج و مرج، نیست. آزادی، حق تجاوز به حقوق دیگران نیست. آزادی، مجوز توهین به عقاید و مقدسات دیگران نیست. آزادی، بی‌بندوباری نیست.

آزادی، مفهومی وسیع و مقدس‌ است؛ که ما را از حیوان متمایز می‌سازد. آزادی، یعنی مخیر بودن در اندیشه، یعنی حق داشتن رویا و امکان رسیدن به آن، یعنی دین و پوشش من به من مربوط است. آزادی یعنی رهایی از غل‌ و زنجیر‌های پوسیده‌ی خرافاتِ تنیده بر دست و پا، یعنی حرف زدن بدون دغدغه‌ی سنگ شدن نان و آسیب نزدیکان، یعنی رفاه و آسایش، یعنی توانایی نصب هر مسئولی و خصوصا عزلش، آزادی یعنی داشتن امنیت روانی، اقتصادی، اجتماعی و البته جانی
آزادی یعنی ...

به پیشگاه هرکس که برای آزادی، مبارزه می‌کند و گاه حتی جانش را نثار می‌کند؛ باید تعظیم کرد.
اما
اما برای رسیدن به هر امر مقدسی باید، ابزار درست آنرا گزینش کرد. قطعا هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. از لوله‌ی هیچ تفنگی آزادی یا دموکراسی خارج نشده و نخواهد شد.
اغلب حکومتها، همواره ار خشونت سخت و نمادین(مراجعه شود به تعریف بوردیو از خشونت نمادین) بر علیه معترضان، استفاده می‌کنند و البته این امر در نزد حکومت‌های خودکامه، دوصد چندان است. حکومت‌ها را به حال خود رها می‌کنیم چرا که بسیار گفتیم و  گفتند و افاقه نکرد. اگر حکومت گوش شنوا داشت، الان مردم کف خیابان نبودند.

روی سخن نگارنده با کسانی است که گوش شنوا دارند. از تاریخ عبرت بگیریم تا مجبور به تکرار آن نباشیم. به تاریخ انقلابها در جهان و حتی دو انقلاب مشروطه و ۵۷ خودمان، نگاه کنیم و ببینیم کدام نوع انقلابها نتیجه‌ی بهتری داشته است. نگاهی کوتاه به چند نمونه از این انقلابها می‌اندازیم.

فیدل‌کاسترو با ایده‌های عدالت‌خواهانه در کوبا و با همراهی آزادیخواه بزرگی به نام چگوارا، انقلاب شکوهمندی را شکل داد؛ مبارزات آنها شکل مسلحانه و چریکی داشت. اما پس از پیروزی کوبا در دیکتاتوری طولانی مدت کاسترو فرو رفت و هنوز هم گرفتار عواقب آن است. تحریم شدید هشتادساله، مهاجرت نخبگان، اقتصاد پوسیده و مبتنی بر کشاورزی، میراث این انقلاب بود.

فاصله‌ی ۲۳۰ ساله‌ی انقلاب کبیر فرانسه از زمان فعلی، اعتبار قیاسی آن را پایین می‌آورد؛ اما استفاده‌ی انقلابیون از ابزار خشونت، عواقب وحشتناکی داشت که سالها پس از انقلاب، همچنان دامنگیر فرانسه بود و بیگناهان بسیاری را قربانی کرد.

انقلاب روسیه در یک قرن پیش، با اتکا به قوه قهریه‌ی نظامیان و به پشتوانه‌ی ایدئولوژی کمونیستی، شکل گرفت. هرچند کشته های این انقلاب کم بود(به واسطه‌ی قدرت زیاد اولیه) اما پشتوانه‌ی ایدئولوژیکی آن، روسیه و شوروی را در منجلاب یک دیکتاتوری هفتاد ساله با میلیونها کشته‌ی پس از انقلاب فرو برد.
از این قماش انقلابها، بسیار می‌توان نام برد.

در مقابل از دو انقلاب شاخص می‌توان یاد کرد که تا حدود زیادی از روشهای نرم استفاده کردند و نتایج ملموس مثبت و ماندگاری را برای کشورهای خود رقم زدند. گاندی در هندوستان و ماندلا در آفریقای جنوبی. ذکر این نکته ضروری می‌نماید که حتی گاندی و ماندلا هم استفاده از خشونت را به عنوان آخرین ابزار دفاعی رد نکرده‌اند.

شاید آنچه در هندوستان شکل گرفت را نتوان انقلاب نامید؛ اما این جنبش ضد استعماری، تغییرات شگرفی را در این شبه‌جزیره‌ی هزار دین، هزار فرهنگ، موجب شد که نمونه‌ای بی‌بدیل از همزیستی را فراهم ساخت. جامعه‌ای که بالقوه، ظرفیت درگیرهای فراوان را داشت، به جامعه‌ای نسبتا آرام تبدیل شد که تا سال ۲۰۵۰ جزو سه ابرقدرت اقتصادی جهان هم خواهد گردید.
خمیرمایه‌ی این شکل از تغییر، ریشه در فرهنگ هندوستان و رهبری فردی به نام گاندی دارد. برای آشنایی بیشتر، بیان چند جمله از وی، بی‌مناسبت نیست.
گاندی می‌گوید:"وقتی ناامید می‌شوم بخاطر می‌آورم که در طول تاریخ راه حق و عشق همواره پیروز بوده‌ است. حکمرانان و قاتلان در برهه‌ای شکست‌ناپذیر جلوه می‌کنند ولی در نهایت همه آن‌ها سقوط کرده‌اند؛ همیشه به این واقعیت فکر کنید."
او در جایی دیگر می‌گوید:"ضربه در برابر ضربه و چشم در برابر چشم دنیا را کور می‌سازد. من بنا به دلایل زیادی آماده مردن شده‌ام و نه برای کشتن."

اما ماندلا
ماندلا هم با ایده‌ی پرهیز از خشونت، وارد مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز با رژیم نژادپرست آپارتاید آفریقای جنوبی شد. رژیمی که در قرن بیستم، هنوز به چشم برده به سیاهان می‌نگریست. اما شور جوانی ماندلا و خشونت و کشتار رژیم، علی‌رغم میل باطنیش، پای او را به مبارزات مسلحانه کشاند. مبارزاتی که بیشتر جنبه‌ی خرابکارانه داشت تا ترور. اما انگار راه فراری نبود. ماندلا و تعدادی از یارانش دستگیر و ابتدا به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم می‌شود.
186 views19:04
Buka / Bagaimana
2020-05-22 17:35:27 اسرائیل نابود شد اسرائیل حکومتی غاصب است که با حمایت قدرت‌های جهانی شکل گرفته، دوام آورده و ملتی را با نسل‌کشی آواره کرده است. با نگاه انسانی به این جریان، ملت فلسطین قابل دفاع است. اما کشور ما چهل سال است که نه از جنبه‌ی انسانی بلکه ایدئولوژیک از…
931 views14:35
Buka / Bagaimana
2020-05-10 22:54:33 راننده‌ی تاکسی

بابام تقریبا هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شد یه لگد می‌زد به پشتم و می‌گفت: «پس کی این درس کوفتیت تموم میشه؟ ٣٠ سالت شد، هنوز داری انتگرال دوگانه می‌گیری؟» می‌گفتم: «پدرِ من؛ انتگرال ترم دوم لیسانس بود، من الان دانشجوی ترم آخر دکترام»، بدون این‌که به حرفم توجه کند یه لگد دیگه می‌زد.
تقریبا ٦‌سال، از دوران کارشناسی ‌ارشد تا وقتی دکترام تموم شد، هر روز همین بساط بود. دیگه این اواخر ضربات به‌نحوی بود که نفسم بند می‌آمد.
الان ٦ ماهه مدرک دکترا رو گرفتم با معدل ١٧ از دانشگاه تهران. به‌هرحال ٦ ماهه دنبال کار می‌گردم. روزهایی بوده که سه تا مصاحبه کاری داشتم. همشون گفتن قبولی و بهت زنگ می‌زنیم. فقط یه‌بار یکیشون زنگ زد و پرسید: «آیا از ناتوانی رنج می‌برید؟» گفتم نه والا، از این‌ رنج می‌برم که پدرم قبض آب و برق رو پرداخت نمی‌کنه میگه: «دندت نرم، خودت پرداخت کن»!
تقریبا هر روز یه مصاحبه کاری دارم.
اتفاقا دیروز برای شغل رانندگی تاکسی باید مصاحبه می‌شدم، صبح علی‌الطلوع خودم رو رسوندم اونجا برای مصاحبه، اولین نفر بودم، منشی اسمم رو خوند. برخلاف همه منشی‌ها که صدای نازک، کمر نازک، چشمای نازک و ساق پای نازکی دارند، این یکی یه سیبیل کلفت، صدای کلفت و سیمای کلفتی داشت. با صدای بلند گفت: «بیا برو تو» گفتم: «چشم عزیزم، یه‌کم آروم‌تر برا خش صدات بده»، رفتم داخل دفتر.
یه آقایی پشت میز نشسته بود، ترجیح میدم راجع به ضخامتش چیزی نگم، با لحنی سرشار از بی‌مهری پرسید: «چند کلاس سواد داری»؟ گفتم: «از دانشگاه تهران دکترا دارم»، بدون این‌که سرش رو بالا بیاره گفت: «این روزا چوب به سگ بزنی دکتر مهندس می‌ریزه بیرون»، گفتم: «بله ماشااله سگ و چوب هم که فراوون»، چشم‌غره‌ای رفت و گفت: «ببین! چندتا سوال می‌پرسم، جواب بدی استخدامی: خط آزادی - انقلاب خوبه»؟ گفتم: «خوب شمایی»، گفت: «مزه نریز، جواب بده، رهبر حزب کمونیست‌های شوروی (بلشویک‌ها) در‌ سال ١٩٢٥ کی بود»؟ گفتم: «جان»؟ گفت: «نمیدونی؟! تو دانشگاه چی به شما یاد می‌دن پس؟ اولین جلسه جنبش عدم تعهد کی برگزار شد و اعضای اون چند نفر بودند»؟ داشتم مِن و مِن می‌کردم که گفت: «اینم که بلد نبودی، فک می‌کنی رویکرد مردم در انتخابات‌ سال ١٤٠٠ چی باشه؟ تحلیلت رو در ٣٠ ثانیه بگو»، گفتم: «من گواهینامه پایه یک هم دارم‌ها» گفت: «اون رو بذار در کوزه آبش رو بخور، گواهینامه به چه درد من می‌خوره، مسافر از راننده تحلیل درست می‌خواد؟ تحلیل دقیق، دنده یک و دو کردن رو که هر ننه قمری بلده، همین دیروز ١٠٠ نفر رو اخراج کردیم به خاطر این‌که روی کار اومدن ترامپ رو اشتباه پیش‌بینی کردند، قیمت نفت برنت شمال رو اشتباه تحلیل کردند، بازار بورس رو برا مسافر درست نشکافتند. حالا تو اومدی از پایه یک حرف می‌زنی؟ بدم بچه‌ها بشکافنت؟ ببین بچه‌جون تاکسی دانشگاه و مدرسه نیست، باید بتونی جامعه‌ات رو آنالیز کنی، گنده‌تر از تو نشستند این‌جا من ردشون کردم، زیباکلام و سریع القلم تو مصاحبه من رد شدند.
استاد هلاکویی رو این‌جا به چالش کشیدم، راننده تاکسی شدن که بچه‌بازی نیست»، این را گفت و خطاب به منشی‌اش داد زد: «نفر بعد».
ناامید سوار تاکسی شدم که برگردم خونه، راننده تاکسی می‌گفت: «بد دور و زمونه‌ای شده، اصلا دلیل اصلی شکست کمونیست‌ها هم انشقاق توی خودشون بود. خودشون.....»


بخشی از کتاب #راننده_تاکسی
#محمود_فرجامى
@naghdefarhangi
1.6K views19:54
Buka / Bagaimana
2020-05-08 03:56:54 حاکمیت و دو دانگ صدا

به بهانه‌ی این روزهای حاج محمود

در هر جامعه‌ای، اقشار مختلف جامعه سهم خاصی از قدرت را تصاحب می‌کنند. میزان قدرت تخصیصی به عوامل گوناگونی بستگی دارد. از جمله به اینکه آن قشر اجتماعی چقدر در بازتولید هژمونی حاکم سهیم است، اینکه به چه مقدار به رسانه و تریبون دسترسی دارد و یا اینکه چقدر توانایی امتیاز‌گیری از حاکمیت را دارد.

در جمهوری اسلامی مداحان، نقش بسیار عمده‌ای در بازتولید قدرت حاکم و حفظ آن داشته‌اند. آنها ضمن حفظ نقش خود در رسوم مذهبی از پیش از انقلاب، اقدام به توسعه‌ی حضور خود در ارکان مختلف حاکمیت، از سال ۵۷ کرده‌اند. حضور گسترده‌ی مداحانی نظیر آهنگران و کویتی‌پور، نقش بسیار عمده‌ای در تهییج جوانان و تامین نیروی انسانی برای جنگ داشته است.

این حضور گسترده در پازل قدرت، به این قشر که اغلب به جز دو دانگ صدا، سواد و اطلاعات چندانی ندارند؛ جسارت زیر سوال بردن رئیس‌جمهور و حتی تهدید به قتل او را هم داده است. آنها حتی گاهی موفق به فرستادن روحانیت به حاشیه شده‌اند. در مراسم‌ مذهبی و تبلیغات رسانه‌ای آنها، این امر به سادگی قابل مشاهده است.

در زمانه‌ی ما داشتن تریبون به معنای داشتن قدرت است؛ و مداحان صاحب تریبون هستند.

علیرضا احمدپور خرّمی

@naghdefarhangi
893 views00:56
Buka / Bagaimana
2020-05-02 20:20:03 نقد یکی از خوانندگان و پاسخ ایشان
محمد رضا کارگر:
سلام و عرض ادب
هرچند نقد بنده بر نگاه به بیرون اساتید محترم ممکن است تکراری و ملال آور باشد اما برای ورز آمدن و اصلاح اندیشه خودم باز هم عرض می‌کنم
متاسفانه در نوع نگاهی که عرضه فرمودید پیش فرضی از خیر مطلق بودن دموکراسی دیده می‌شود و هیچ اندیشه‌ای را در مقابل آن حتی لایق بررسی هم نمی‌بینید البته به صورت مستقل و خارج از کتاب‌های متالفه صاحبان اندیشه دموکراسی
امروز تحلیل نتیجه حکومت دموکراسی بر جوامع غربی در همه زمینه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در کشورهای خودشان و سایر جهان حداقل پژوهش‌گر آزاداندیش را باید به این فکر فرو برد که شاید راه بهتری هم باشد
هر چند تفوق جوامع غربی در به دست آوردن رفاه اقتصادی و حضور جوامع غیر صنعتی در کف هرمی چون هرم مزلو در دسته‌بندی رویکردهای جوامع باعث شده اکثر دانشمندان سایر علوم در مدح غرب هم‌داستان شوند لااقل از محققین و اساتید محترم جامعه‌شناس انتظار مطالعه و بررسی آثار انواع حکومت‌ها خارج از سوگیری پیش‌فرضانه است
امروز تحولات چشم‌گیر نوعی از کمونیسم در چین یا حکومت نسبتا موفق آقای پوتین در روسیه باید الهام بخش افقی جدید و امیدوار کننده‌ دربرابر دیدگان محققین باشد که بشر ناچار به دنبال کردن علوم انسانی غرب و سقوط به دره دهشتناکی که ایشان در آن به سر می‌برند نیست
لازم به تذکر نیست که موضع بنده تبعیت از چین و روسیه یا مدح و ثنای ایشان نیست همان‌طور که انکار موفقیت و پیشرو بودن ملل غربی در صنعت و کار جمعی نمی‌باشد
بنده معتقدم هر ملتی در جهان باید در حوزه علوم انسانی به تعالی نه شرقی نه غربی برسد و این تنها از طریق نقد و بررسی آثار و نتایج شرق و غرب از موضع بی طرفی امکان پذیر خواهد بود
پاسخ

علیرضا احمدپور خرّمی:
سلام
تشکر به خاطر توجه به یادداشت بنده
از آخر نقدتان شروع میکنم.
اولا به اتخاذ بیطرفی دعوت کرده‌اید اما خودتان کاملا ایدئولوژیک موضع گرفته‌اید.

ثانیا شما دموکراسی را با مصداقهای آن به چالش کشیده‌اید، که اینکار به نظرم از نگاه علمی فاصله دارد. مثل آنکه ما نقد جمهوری اسلامی را با اسلام یکی فرض کنیم.

ثالثا، به عنوان کسی که تجربه‌ی دیدن حداقل ۱۵ کشور غربی را دارم، میگویم؛ غرب را یک کلیت فرض کردن کار درستی نیست همچنان که شرق را.
غرب یک طیف است از صربستان و بلغار تا فنلاند و سوئد. از شعار فاصله بگیرید تا حفظ کرامت انسانی را در کشوری مثل سوئد یا فنلاند ملاحظه کنید. البته بپذیرید که من در یادداشت خودم از دموکراسی گفتم نه مصداق‌هایش. چرا که حتی فنلاند و سوئد هم با تعریف واقعی دموکراسی فاصله دارند.
رابعا روسیه‌ی پوتین، چه دارد جز قدرت تولید اسلحه؟ و چین چه دارد جز اقتصاد؟
من وقتی از دموکراسی میگویم، دلیل بر حمایتم از مثلا آمریکا نیست. مصداقها را کنار بگذارید و سراغ مفاهیم ناب بروید.
شما ، من را به مطالعه فرا می‌خوانید و بعد پوتین را یک نمونه‌ی موفق در مقابل دموکراسی قلمداد می‌کنید(البته خود حکومتهایی اینچنین، مدعی عند دموکراسی هستند)؛ اما اگر دقیق ببینید متوجه میشود که نان روسی‌ها از جنگ‌افروزی در می‌آید نه اقتصاد. سهم روسیه از اقتصاد جهانی برابری میکند با سنگاپوری که به اندازه‌ی یک شهرستان کوچک ما هم نیست.
بله شاید اَشکالی از حکومت باشد که از دموکراتیک بودن بهتر باشد، اما فعلا هنوز چنین گلی نروییده است
631 views17:20
Buka / Bagaimana
2020-05-01 11:01:47 اون یا ...

یکی از خبرهای داغ هفته‌های گذشته، سکته یا حتی مرگ مغزی رهبر کره‌ی شمالی بود. شادی از مرگ کسی معمولا خوشایند نیست؛ اما حساب دیکتاتورها جداست. چنانچه سعدی در باب اول گلستان و در سیرت پادشاهان می‌گوید: "درویشی مستجب الدعوة در بغداد پدید آمد. حجاج یوسف را خبر کردند, بخواندش و گفت: دعای خیری بر من بکن. گفت: خدایا جانش را بستان. گفت: از بهر خدا این چه دعاست؟! گفت:دعای خیر است تو را و جمله ی مسلمانان را.

ای زبردستِ زیردست آزار / گرم تا کی بماند این بازار؟///

به چه کار آیدت جهانداری /مُردنت به، که مردم آزاری"///

اما آیا جوامعی چون جامعه‌ی کره‌ی شمالی که عادت کرده‌اند به یک نظام دیکتاتوری و اصولا این سیستم حکومتی برایش به یک ایدئولوژی و فرهنگ تبدیل شده است؛ با مرگ دیکتاتور حاکم، رهایی پیدا می‌کنند؟ یا خودشان باز دیکتاتور دیگری می‌یابند تا بر آنها حکومت کند؟
واقعیت این است که، همچنان که دکتر رضاقلی در کتاب "جامعه‌شناسی نخبه‌کشی" برای جامعه‌ی ایران، نشان می‌دهد؛ رهایی از اموری که به تفکر عمومی جامعه و فرهنگِ یک ملت، تبدیل شده است به آسانی امکان‌پذیر نیست. امور فرهنگی به تدریج رسوب می‌کنند و به تدریج متحول می‌شوند.

کشور مصر نمونه‌ی دیگری است که مصداق بارزیست از سختی تحول عمیق، در جامعه‌ای که به نظام دیکتاتوری خو کرده است.

روسیه هم با یک پله تخفیف در این جرگه قرار می‌گیرد. حکومتِ بیش از دو دهه‌ای پوتین بر مردم این کشور، مهر تاییدیست بر این مدعا. جامعه‌ای که به دنبال رهبری کاریزما و جذاب می‌گردد؛ یعنی راه دیکتاتوری را انتخاب کرده است؛ حتی اگر ساختارهای آن جامعه ظاهری دموکراتیک داشته باشند.

این مجموعه از کشورها همواره برای مداوای مشکلات خود یک نسخه‌ی واحد ارائه می‌دهند؛ " پیروی از یک چهره‌ی کاریزماتیک"
در کشوری مانند مصر، شاید حتی انقلابی هم صورت پذیرد؛ اما نتیجه همچنان که "جورج اورول" در کتاب "قلعه‌ی حیوانات" نشان می‌دهد، بازگشت به نظام قبلیست، منتهی با هدایت یک چهره‌ی کاریزمای جدید.

تنها، کار فرهنگی عمیق و مداوم است که در یک دوره‌ی زمانی طولانی، می‌تواند در این جوامع دگم و بسته، تحولی هرچند اندک، ایجاد کند.

علیرضا احمدپور خرّمی

@naghdefarhangi
904 views08:01
Buka / Bagaimana
2020-04-20 22:31:59 دولت روسپی

طبق آنچه گیدنز در کتاب جامعه‌شناسی خود می‌گوید و اغلب جامعه‌شناسان نیز بر آن صحه گذاشته‌اند؛ روسپیان اغلب افرادی هستند که همه‌ی درها به رویشان بسته شده و قبلا تمام دارایی مادی و معنوی خود را باخته‌اند و در ته خط، چیزی جز تنشان برای عرضه ندارند. اغلب آنها علی‌رغم میل درونیشان به اموری تن می‌دهند که در حالت عادی هرگز حاضر به انجام آن نیستند.

اما دولت ما هم در چنین شرایطی قرار دارد. تحریم‌هایی که هرگز تا به حال برای هیچ کشوری به این میزان، اعمال نشده است. اقتصادی که در حال فروپاشیست. دولت ما هم درست همانند یک روسپی مراحلی را طی کرده و اکنون ته خط است.

ابتدا دولت سعی کرد با بالا بردن نرخ ارز و فروش آن به ملت، نقدینگی مورد نیاز خود را تامین کند؛ اما این استراتژی تا جایی جواب می‌داد و در نهایت، خود عامل فروپاشی می‌شد.

پس سیاست موازی پیگیری شد که افزایش مالیات‌ها و جلوگیری از فرار مالیاتی بود. اما این سیاست هم با عبور از خطرقرمز، موجب تعطیلی کارخانه‌ها و مراکز تولیدی شد و نارضایتی تولیدکننده و بیکاری کارگران را درپی داشت.

پس حکومت دست به یک ریسک خطرناک زد که همانا گران کردن بنزین بود. در واقع ترجیح انتخاب جیب مردم به جای مذاکره با آمریکا. سیاستی که ناآرامی‌های بی‌سابقه‌ای را در آذر ماه سال گذشته در پی داشت و موجب از دست رفتن جان بی‌گناهان و لرزیدن پایه‌های حکومت شد. گرفتاریی که هنوز هم دست از دامان حاکمیت برنداشته است.

اما اکنون دولت برگ برنده‌ای برای بازی کردن ندارد یا چیزی برای باختن هم ندارد. درست مانند یک روسپی ترحم‌برانگیز، آخرین موجودیش، یعنی تنش را به عرضه گذاشته است. عرضه‌ی شرکت‌ها و کارخانجات دولتی در بورس.

درست است که طبق اصل 44 قانون اساسی، خصوصی‌سازی الزامیست؛ اما این خصوصی‌سازی نه از سر میل و همراه با کارشناسی، که از روی جبر روزگار است. دولت آخرین موجودی خود را برای تامین بودجه‌ی جاری کشور به عرضه گذاشته است تا زمان بخرد، بدان امید که از این ستون به ستون آخری، فرجی رخ دهد. مثلا شاید ترامپ رای نیاورد و ورق به زعم آقایان برگردد.
اما وای به روزی که ترامپ دوباره در کاخ سفید ابقا شود.‌ آن روز، روزیست که دیگر نرمش ما قهرمانانه که هیچ، بلکه از سر نیاز خواهد بود، بدون آنکه چیزی برای مذاکره در چنته داشته باشیم.

علیرضا احمدپور خرمی

@naghdefarhangi
2.2K views19:31
Buka / Bagaimana
2020-04-04 20:18:05 پاپ تنها

آنچه در این مقال به آن می‌پردازم؛ تاثیرات عمیقی است که ویروس کرونا بر نهاد دین، شریعتمداران و دینداران داشته است.

هر دینی، هرچه از مبداء زمانی خود فاصله می‌گیرد، بخشی عظیمی از مبلغانش، برای جلب رضایت و حمایت عوام، ضمن افزودن خرافه‌هایی به آن و ایجاد هاله‌هایی کاذب و نمادهایی اسطوره‌ای، سعی در افزایش جذابیت آن می‌کنند.(نگاه مشتری‌مدارانه) آنها با تقدس‌آفرینی برای اماکن و اشخاص، برای اینها قدرتی مافوق بشری ترسیم کرده و در ذهن مخاطبین خود نهادینه می‌کنند.

اما کرونا در این زمینه یک تحول عظیم ایجاد کرد. کرونا این خرافات و هاله‌های مصنوعی را کنار زد و همه‌ی آنها و قدرت کذایی‌شان را به مبارزه طلبید. برای مخاطبِ پاپ، پاپ بدون مخاطب، در این شرایط که دم مسیحایی پاپ باید به کمکش می‌آمد، پیام داشت. اینکه کاسبان دینی، دین را خلاصه در معجزه و شفا و امور خارق‌العاده کرده‌اند، دچار چالش شد. این سوال ذهن‌ها را درگیر کرد، چرا او که مدعی بود که چنین و چنان، اکنون از مردم دوری می‌کند؟! کرونا دین را برای عوام تصفیه کرده و می‌کند. به آنها می‌فهماند، دین پاره‌ای دستورات اخلاقی، فردی و اجتماعیست. باید پذیرفت کرونا، بیش از دینداران، شریعتمداران(کسانی که بیشتر به مراسم و ظواهر دین و همان جنبه‌ی اسطوره‌ای دین، پایبند هستند) را دچار سردرگمی و شک کرد و بر بسیاری از عقاید آنها خط بطلان کشید و باورهایشان تَرک برداشت.

علاوه بر این، دین دارای یک بعد خاص دیگریست که تاثیر آن از بقیه‌ی جنبه‌ها بیشتر است و یا بهتر بگویم، بدون آن، مابقی کارکردهایش دچار مشکل می‌شود و آن بعد اقتصادیست. وقتی مسجد، کلیسا، کنیسه، مندیر و حرم بسته بوده و مراسم‌ عبادی، نظیرِ نماز جماعات مسلمانان، عشای ربانی مسیحیان و تِفیلای یهودیان تعطیل می‌شود؛ ارتباط روحانیون با پیروان قطع یا کم شده و کانال مالیِ دین ( دین به عنوان یک واقعیت اجتماعی، نه حقیقت دین) دچار انسداد می‌شود. این امر می‌تواند پیامدهای گوناگونی درپی داشته باشد؛ از زندگی روحانیون هر دین گرفته تا فعالیت‌های تبلیغی آنان و نهادها و شبکه‌های اجتماعی که از این راه تامین می‌شدند.

دلیل مخالفت برخی رهبران ادیان در سراسر جهان با تعطیلی مراسم و اماکن مذهبی، نگرانی آنها از هر دو موردِ ذکر شده، است. یعنی آنها نگران از دست رفتنِ ایمان عوام به آن هاله‌ی کذایی و به سخره گرفته شدنِ مزخرفاتی بودند که سالها به خورد مردم داده‌اند. نگرانِ اسطوره‌‌هایی که، کرونا در قامت یک بت‌شکن، به جانشان افتاد و هم نگران کانال مالی که کرونا چون سدی هم به صورت موقت و هم شاید دائمی، جریانش را قطع کرد.


البته در این اثنا، برگزاری شویی به نام دعا از طرف برخی افراد یا گروه‌ها و گربه‌های عابد شده، مانند ترامپ را نباید جدی گرفت و به حساب زنده شدن دین نزد ایشان یا در دنیای غرب گذاشت. سردمداران کشورها، باز هم برای کنترل عوام، از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند و دین را هم به ابزاری برای رسیدن به مقاصدشان و کنترل اجتماعی، مورد سوءاستفاده قرار داده‌ و می‌دهند. اتفاقا کرونا به بهترین شکلی، حنای بسیاری از این قماش را بی‌رنگ کرد.

علیرضا احمدپور خرّمی

@naghdefarhangi
1.7K views17:18
Buka / Bagaimana