Get Mystery Box with random crypto!

دولت روسپی طبق آنچه گیدنز در کتاب جامعه‌شناسی خود می‌گوید | دریچه ((نقد مسائل اجتماعی از منظر فرهنگی))

دولت روسپی

طبق آنچه گیدنز در کتاب جامعه‌شناسی خود می‌گوید و اغلب جامعه‌شناسان نیز بر آن صحه گذاشته‌اند؛ روسپیان اغلب افرادی هستند که همه‌ی درها به رویشان بسته شده و قبلا تمام دارایی مادی و معنوی خود را باخته‌اند و در ته خط، چیزی جز تنشان برای عرضه ندارند. اغلب آنها علی‌رغم میل درونیشان به اموری تن می‌دهند که در حالت عادی هرگز حاضر به انجام آن نیستند.

اما دولت ما هم در چنین شرایطی قرار دارد. تحریم‌هایی که هرگز تا به حال برای هیچ کشوری به این میزان، اعمال نشده است. اقتصادی که در حال فروپاشیست. دولت ما هم درست همانند یک روسپی مراحلی را طی کرده و اکنون ته خط است.

ابتدا دولت سعی کرد با بالا بردن نرخ ارز و فروش آن به ملت، نقدینگی مورد نیاز خود را تامین کند؛ اما این استراتژی تا جایی جواب می‌داد و در نهایت، خود عامل فروپاشی می‌شد.

پس سیاست موازی پیگیری شد که افزایش مالیات‌ها و جلوگیری از فرار مالیاتی بود. اما این سیاست هم با عبور از خطرقرمز، موجب تعطیلی کارخانه‌ها و مراکز تولیدی شد و نارضایتی تولیدکننده و بیکاری کارگران را درپی داشت.

پس حکومت دست به یک ریسک خطرناک زد که همانا گران کردن بنزین بود. در واقع ترجیح انتخاب جیب مردم به جای مذاکره با آمریکا. سیاستی که ناآرامی‌های بی‌سابقه‌ای را در آذر ماه سال گذشته در پی داشت و موجب از دست رفتن جان بی‌گناهان و لرزیدن پایه‌های حکومت شد. گرفتاریی که هنوز هم دست از دامان حاکمیت برنداشته است.

اما اکنون دولت برگ برنده‌ای برای بازی کردن ندارد یا چیزی برای باختن هم ندارد. درست مانند یک روسپی ترحم‌برانگیز، آخرین موجودیش، یعنی تنش را به عرضه گذاشته است. عرضه‌ی شرکت‌ها و کارخانجات دولتی در بورس.

درست است که طبق اصل 44 قانون اساسی، خصوصی‌سازی الزامیست؛ اما این خصوصی‌سازی نه از سر میل و همراه با کارشناسی، که از روی جبر روزگار است. دولت آخرین موجودی خود را برای تامین بودجه‌ی جاری کشور به عرضه گذاشته است تا زمان بخرد، بدان امید که از این ستون به ستون آخری، فرجی رخ دهد. مثلا شاید ترامپ رای نیاورد و ورق به زعم آقایان برگردد.
اما وای به روزی که ترامپ دوباره در کاخ سفید ابقا شود.‌ آن روز، روزیست که دیگر نرمش ما قهرمانانه که هیچ، بلکه از سر نیاز خواهد بود، بدون آنکه چیزی برای مذاکره در چنته داشته باشیم.

علیرضا احمدپور خرمی

@naghdefarhangi