نامهی محمدصادق کوشکی، ملغمهای از تناقضات علیرضا احمدپور خ | دریچه ((نقد مسائل اجتماعی از منظر فرهنگی))
نامهی محمدصادق کوشکی، ملغمهای از تناقضات علیرضا احمدپور خرّمی ژاک دریدا اصطلاح واسازی را ابداع کرد. واسازیِ گفتمان حاکم بر متن، با تکیه بر مفاهیم اساسی خودِ متن، استفادهای بود که پستمدرنها از نظریه دریدا نمودند. در واقع آنچه دریدا میگوید، اغلب منتج میشود به خلع سلاح مولف با اسلحهی قلم خودش. این روزها محمدصادق کوشکی، فعال اصولگرا، نامهای منتشر کرده که بسی جای تامل دارد و با پارادوکسهای موجود در متن و ادعاهای این جناح سیاسی، میتوان طبق نظریه دریدا، به فروپاشی متن و دیدگاه وی دست یافت. محمدصادق کوشکی فعال سیاسی اصولگرا گفته آقای رئیسی نمیدانست میخواهد در چه مسئولیتی قرار بگیرد، معتقدم اگر او اطلاعات امروز را میداشت، هیچگاه نامزد ریاست جمهوری نمیشد، ایشان شخصیت خیلی خوبی است اما هیچگاه مدیر اجرایی نبوده است. مدیر قضایی با مدیر اجرایی تفاوتهای زیادی دارد. امروز رئیس جمهور یک تیم هماهنگ اقتصادی ندارد، آقای مخبر رئیس ستاد اجرایی فرمان امام بود و آقای رئیسی هم در آستان قدس رضوی که هر دو حکم بنگاه خیریه را دارند. بنابراین آنها قبل از قرار گرفتن در این جایگاهها، وظیفهای در قبال پاسخگویی به مردم نداشتهاند؛ اما الان آنها مسئول اقتصاد کشورند. و اما، فرض محال که آقای رئیسی شرایط را نمیدانست، آیا شورای نگهبان و تمام ساختاری که همه موانع، برای ریاست جمهوری وی را حذف و رقبا را درو کرد هم از شرایط، تواناییها و تجربیات وی اطلاع نداشتند؟ اگر نداشتند، پس کارایی این نهادها چیست؟ و اگر داشتند و چنین عمل کردند، پس خیانت آنها محرز است. اشخاصی مانند خود آقای کوشکی را که در هر تریبونی برای آقای رئیسی تبلیغ کردند، علیرغم آگاهی از عدم توانمندی و تجربهی وی، چه میتوان نامید؟ مگر نه اینکه آقای چمران گفته بود، کسی که کاری را میپذیرد در حالیکه تخصص آن را ندارد، بیتقواست؟ البته رئیسی قبل از انتخابات، بارها مدعی شد که ابتدا نامزدها اختیارات رئیسجمهور را در قانون اساسی مطالعه کنند تا بدانند که اختیارات کافی برای اصلاح و مدیریت امور را دارند. او همچنین مدعی شد که برای تمام مشکلات کشور برنامه مدون دارد. وی حتی اجرای کامل برجام را مشروط به حضور دولت قدرتمندی به ریاست خود نمود. سوال دیگری که مطرح است، این است که میدانیم جناح اصولگرا، با تمام نامزدهای ممکن در انتخابات هدایت شده، شرکت کرد و تمام آنها تایید صلاحیت شده و بعدا هم، همه آنها پستهای مهم دولتی را بین خودشان، تقسیم کردند؛ یعنی اگر رئیسی نامزد نمیشد، رضایی، مخبر، زاکانی، قالیباف، قاضیزاده یا جلیلی رئیسجمهور بودند و مگر الان همگی این آقایان مدعی، در مصدر امور نیستند؟ بنابراین شرایط کشور با الان، فرقی نمیکرد. پس این جناح یا تهی از اشخاص متخصص بوده و یا ادعای جناب کوشکی، در مورد عدم آگاهی رئیسی از شرایط جامعه و تجربه وی محلی از اعراب نداشته و این تمام توان و استعداد جناح اصولگراست که در میدان حضور دارد. ذکر این نکته را لازم میدانم که استدلالهای من، در دفاع از جناح اصلاحطلب نبوده و آنها قبلا ناکارآمدی خود را در این ساختار، به اثبات رساندهاند. در جایی دیگر جناب کوشکی، تجربه آقایان رئیسی و مخبر، در آستان قدس و ستاد اجرایی فرمان امام را، صرفا تجربهای در دو نهاد خیریه خوانده و متذکر میشود که این دو نهاد، غیر اجرایی بوده و نیازی به پاسخگویی به مردم را نداشتهاند؛ در حالیکه در دولت باید پاسخگو بود. باید به ایشان یادآور شد که آستان قدس، جزو بزرگترین هلدینگهای اقتصادی خاورمیانه است و ستاد اجرایی فرمان امام هم، صاحب بخش عمدهای از اقتصاد ایران است؛ هر دوی این نهادها از جیب مردم ارتزاق میکنند؛ پس چگونه است که نیازی به پاسخگویی به مردم یا هر نهاد بازرسی دیگری را ندارند؟ اعتراف ضمنی وی به عدم نیاز به پاسخگویی نهادهایی که بیش از نیمی از اقتصاد کشور را مدیریت(بنگاهداری) میکنند، تاسفبار است. ضمنا آیا قرار گرفتن در مصدر مدیریت نهادهایی چون آستان قدس و ستاد اجرایی فرمان امام، که نهادهایی اقتصادی و تجاری هستند، نیازی به دانش و تخصص ندارد؟ این تاریکخانهها چگونه و توسط چه کسانی اداره میشود؟ آقای مخبری که طی یک سال، اقتصاد کشور را متلاشی کرده، چگونه ۱۳ سال رئیس ستاد اجرایی فرمان امام با هزاران میلیارد گردش مالی بوده؟ چطور میشود مدیریت خسارتبار ایشان بر آن نهاد را مورد بازرسی و واکاوی قرار داد؟ یا مدیریت جناب رئیسی بر آستان قدس را؟ اندکی تامل در این نامه و چگونگی مدیریت کشور و افرادِ در مصدر امور، آشکارا نشان میدهد که چرا روزگار ما چنین است. ما با این مثلا مدیران و با این مثلا اندیشمندان، نیازی به هیچ دشمن خارجی نداریم. https://t.me/naghde_farhangi