Get Mystery Box with random crypto!

احمد عزتی پرور

Logo saluran telegram ezzatiparvar — احمد عزتی پرور ا
Logo saluran telegram ezzatiparvar — احمد عزتی پرور
Alamat saluran: @ezzatiparvar
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 706
Deskripsi dari saluran

کانالی که پیش روست، فقط و فقط به ادبیات و فلسفه خواهد پرداخت. بدیهی است کسانی می توانند ازآن استفاده نمایند که غمِ فرهنگ و ادب و ارزش های انسانی داشته باشند. انسان معاصر در فضای تهی از اخلاق و عشق، معلق مانده است. شاید بتوانیم به او یاری رسانیم.همین!

Ratings & Reviews

1.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

1


Pesan-pesan terbaru

2023-05-15 13:19:42
شادمانی با یک لبخند آغاز می‌شود.
پس در انتظار چه هستید؟
خندیدن، تنها درمانی است که باید از سوی انسانیت به اشتراک گذاشته شود.

اگر صد سال مانی، وَر یکی روز،
بِباید رفت ازین کاخِ دل افروز.

به وقتِ خوشدلی، چون شمعِ پُرتاب،
دهن پُر خنده داری، دیده پُر آب.

چو صبح آن روشنان از گریه رَستند،
که برقِ خنده را بر لب بِبَستند.

بیاموزم تو را گر کاربَندی،
که بی گریه، زمانی خوش بخندی:

چو خندان گردی از فرخنده فالی،
بِخندان تنگدستی را به مالی.

نه بینی آفتاب آسمان را ،
کز آن خندد، که خندانَد جهان را؟

‏(خسرو و شیرین، حكيم نظامي گنجوي، تصحيح وحواشي: حسن وحيددستگردي، تهران، انتشارات ‏زوّار، چاپ اول1385ص34)‏

خورشيد، چون جهاني را مي‌خندانَد، خود نيز خندان است. در جايي كه ديگران گريان باشند، نمي‌توان ‏خنديد. اگرمي‌خواهيم بخنديم، بايد ‏نخست ديگران را بخندانيم.

جامی سروده است:‏

باغ، خندان زگُل خندان است؛
خنده، آئینِ خِردمندان است‏.
https://telegram.me/ezzatiparvar
37 viewsedited  10:19
Buka / Bagaimana
2023-05-15 12:25:15
چگونه با خود مهربان‌تر باشیم؟
متن و سفارش‌های کلیپ روشن و آشکار است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد. اگر دوست دارید بخوانید و بشنوید.شاید کمی اوقاتتان شیرین شود.

https://telegram.me/ezzatiparvar
65 viewsedited  09:25
Buka / Bagaimana
2023-05-15 11:04:39
کتاب، خودِ زندگی است؛ نگذاریم بمیرد. انسان، با کتاب به بلوغِ اندیشه و احساس رسید. با کتاب، به کمالِ آدمیت نائل شد.
هرکتاب، یک زندگی و یا آموزه‌های بسیار درباره‌ی زندگی است. داشتن افق‌های باز و گوارا برای زیستن، جز با کتاب، ممکن نیست. هر فرد یا ملّتی که کتاب را ارج می‌نهد و از برگ‌های آن برای ساختن ذهن و زمان و زبانِ خویش یاری می‌گیرد، به چشم‌اندازهای دلپذیر و دلخواه می‌رسد و شیرازه‌ی اندیشه‌اش استوار می‌شود و جهانی زیبا و زیبنده برای همگان می‌سازد. به گفته‌ی فریدون مشیری:
کتاب را که باز می‌کنی،
دو بال یک پرنده را گشوده‌ای؛
پرنده‌ای که از زمین،
تو را به شهرهای دور،
تو را به باغ‌های نور می‌بَرَد ...

https://telegram.me/ezzatiparvar
83 viewsedited  08:04
Buka / Bagaimana
2023-05-15 01:24:55 #قصه
سیری در داستان‌پردازی فارسی (18)
قصه‌های رسمی
قصه‌های رسمی دوگونه‌اند: الف‌ـ قصه‌های حماسی و نمادین و تاریخی؛ مانند: ‏داستان‌های شاهنامه، یا کلیله و دمنه یا داراب‌نامه‌ی طَرسوسی. این گونه حکایت‌ها ‏ویژه‌ی طبقاتِ عالی اقتصادی و سیاسی بود و کارِ نسخه نویسی و انتشارِ آن‌ها ‏برعهده‌ی شاهان و وزیران و اهل ثروت و قدرت بود.‏
ب‌ـ قصه‌های شاعرانه یا عاشقانه یا پندآموز ؛ این گونه قصه‌ها(جز برخی موارد ‏معدود، مانند: ویس و رامین، خسرو و شیرین، وامِق و عَذرا، لیلی و مجنون، یوسف و ‏زلیخا و...) بیشتر به مقوله‌هایی چون عرفان و حکمت و پند می‌پرداختند و بیشتر نیز ‏منظوم بودند؛ مانند: حکایت‌های مَخزن‌الاَسرار از نظامی، حدیقه از سنایی، منطق‌الطیر و مصیبت نامه ‏و الهی نامه و اسرارنامه از عطار، مثنوی از مولوی و بوستان از سعدی.
نمونه‌های ‏نثر نیز وجود داشت؛ همچون: قابوسنامه از عُنصرالمَعالی کیکاووس بن اسکندر، ‏سیاست نامه از خواجه نصیر توسی، گلستان از سعدی، فَرَجِ بعد از شدت از قاضی ‏تَنوخی و جوامع‌الحکایات از محمد عَوفی.‏
نویسندگانی مانند «محمدعَوفی» (قرن هفتم قمری) مجموعه‌ای از داستان‌های رایج زمان ‏خویش را گردآوری و مُدوّن و مرتب ساختند و برای نسل‌های آینده به یادگار گذاشتند. ‏محمدبن‌محمد عوفی ملقب به سَدید‌الدین، بین سال‌های 567-572 در بخارا چشم به ‏جهان گشود و بیش از شصت سال زیست و بین سال‌های 630- 640 هجری در گذشت. ‏خدمت ناصرالدین قباجه (متوفی 625هـ.ق) از اُمَرای غوری رسید و تذکره‌ی «لُبابُ ‏الاَلباب» خود را به نام وزیر او عین‌المُلک فخرالدین حسین نوشت و به فرمان همین پادشاه، ‏تألیف جوامع‌الحکایات را آغاز نمود. ‏
اهمیت ادبی جوامع‌الحکایات
این کتاب، بزرگ‌ترین اثر داستانی قرن هفتم است و مرجعی مهم و سودمند برای ‏نویسندگان متأخر بوده، عموماً آن را تحسین کرده‌اند. نکات اخلاقی، اجتماعی، دینی و ‏تاریخی کتاب فراوان است. در باب اخلاق، داستان‌هایی دارد که سخت‌ترین دل‌ها را نرم ‏می‌کند. درباره رفتار اجتماعی و تعدی و تجاوز امیران و حاکمان و ارباب شریعت و طریقت ‏به سخنانی بر می‌خوریم که حکایت از شهامت و عصیان در گفتار و کردار می‌کند. در مورد ‏ستمکاری خلفا کدام حکایت مؤثرتر و گویاتر از حکایت «دبیر»(کاتِب، نویسنده) می‌تواند باشد؟ مختصر ‏داستان این است که: ‏
‏ دبیری ‏ بیکار بارها به معتصم نامه نوشت و از او تقاضای شغل کرد. معتصم از اصرار او ‏دلتنگ شد و شغلی ناچیز به او واگذار کرد و آن، فرش کردن صحن مسجد جامع بصره با ‏سنگ بود. دبیر در راه بصره پاره سنگی کمیاب یافت و چون به آن‌جا رسید، فرمان خلیفه را ‏نشان داد. مردم گفتند: این کار کوچک نیاز به فرمان نداشت. ‏
دبیر گفت: همه‌ی سنگ‌ها باید از نوع این سنگ باشد. و پاره سنگ را نشان داد. ‏
گفتند: چنین سنگی را از کجا می‌توان به دست آورد؟
سرانجام مبلغی پرداختند تا مُجاز باشند با سنگ عادی فرش کنند. دبیر آن مبلغ را نزد ‏معتصم آورد. وی پرسید: این مبلغ چیست؟
گفت: توفیرِ شغل فرش کردن مسجد بصره است. خلیفه گفت: کسی که بتواند از چنین ‏شغل ناچیزی این قدر سود عاید ما کند، شایسته شغل‌های مهم است. و او را به دبیری دیوان ‏گماشت. ‏
https://telegram.me/ezzatiparvar
146 viewsedited  22:24
Buka / Bagaimana
2023-05-14 13:10:29
روزهای بی‌قراری:

شعر: حسین غیاثی
آهنگ: حسام ناصری
صدا: علیرضا قربانی

ای داغ! ازقلبِ پریشانم چه می‌خواهی؟
ای جای زخم کهنه! از جانم چه می‌خواهی؟

دریاچه‌ای خشکیده در آغوش خود دارم؛
باران سرخ! از ابر چشمانم چه می‌خواهی؟

ای وای از این ای وای از این از دست دادن‌ها!
ای مرگ! از جان رفیقانم چه می‌خواهی؟

آرامشم کو ؟!خنده‌ام کو !اعتمادم کو !
بی‌هیچم و دیگر نمی‌دانم چه می‌خواهی؟

ما وارثانِ دردهای بی‌شماریم؛
ما گریه‌های چشم‌های انتظاریم.

ما سرزمینی دور و تنها در غباریم؛
چیزی به غیر از غم، به غیر از هم، نداریم.

ما حسرتِ یک خنده‌ی دنباله‌داریم؛
ما خسته از این روزهای بی‌قراریم.

دنیا! بگو غم بیشتر از این نخواهد ماند؛
دنیای بی‌رؤیای ما، غمگین نخواهد ماند.

چیزی بگو! آرام کن آشفتگی‌ها را!
در سینه‌ها این بغضِ سر‌سنگین نخواهدماند.

ای چرخِ بازیگر بگو بالانشینان را!
جای من و ما، تا ابد پایین نخواهد ماند.

فریادِ این غمخانه، خاموشی نخواهد داشت؛
فرهادِ این افسانه بی شیرین نخواهد ماند.
https://telegram.me/ezzatiparvar
260 viewsedited  10:10
Buka / Bagaimana
2023-05-14 01:15:21 #قصه
سیری در داستان‌پردازی فارسی (17)

یکی از کسانی که در زبانِ فارسی از داستان و قصّه برای بیان و توضیح اندیشه‌های عرفانی و فلسفی بهره بُرد، سُهروردی در قرن ششم هجری بود.
شیخ شهاب‌الدین یحیی سُهروردی معروف به شیخ اشراق، حدود سال 549 ه.ق در روستای سُهرورد از توابع زنجان به دنیا آمد و به سال 587 ه.ق درسی و هشت سالگی به دستور صلاح‌الدین ایوبی در شهر حَلب سوریه به قتل رسید و به همین جهت به شیخ مقتول و شیخ شهید معروف شد. سهروردی تحصیلات اولیه خود در مراغه انجام داد و مراتب عالی‌تر علمی را در اصفهان به پایان رسانید.
در این دوره، او با یکی دیگر از بزرگان تفکر آن عصر، امام فخر رازی هم مکتب بود. آن گاه به سیر و سلوک پرداخت و چون بسیاری دیگر از بزرگان تصوّف، سیر درونی را با سفر در شهرهای گوناگون همراه ساخت و سرانجام در «حلب» اقامت گزید. مدتی با ملک ظاهر شاه، پسر صلاح‌الدین ایوبی دوستی داشت تا این که بر او حسد ورزیدند و علمای قِشری، صلاح‌الدین را به صدورِ فرمان مرگ او برانگیختند.
سهروردی آثاری به عربی و فارسی دارد. در کتاب‌های کوچکِ فارسی خود از قصه برای تفهیم مفاهیمِ عرفانی و گاه فلسفی استفاده کرد. این کتاب‌ها عبارتند از :
1ـ رسالة‌الطیر- اصل رساله از ابن سینا است و سهروردی ترجمه‌ای آزاد از آن کرد. در این رساله، پس از چند موعظه در شرایط پیمودن طریق حقیقت، به دام افتادن پرنده‌ی داستان و رنج‌های فراوان در زندان و سرانجام رهایی او به وسیله‌ی یاران و پرواز بر فراز هشت کوه بلند و مشاهده‌ی جمال حق بیان می‌شود.
2ـ آواز پر جبرئیل- پس از مقدمه‌ای کوتاه، حکایتی می‌آید که در آن، قهرمان داستان در عالَم مشاهده، هوسِ ورود در خانقاه پدر (خدا) می‌کند و به ملاقات ده پیر (دَه عقل) می‌رسد که هر یک خود را معرفی کرده، می گویند: ما از مجرّدان و اهل «نا کجا آباد» (جهانِ الهی)هستیم.
3-عقل سرخ- داستان آشنایی پرنده‌ای با عقل سرخ است. منظور از پرنده، انسان و منظور از عقل سرخ، نیروی اندیشه و تفکر آدمی است.
4ـروزی با جماعت صوفیان- حکایت گروهی است که هر یک از شیخ خود سخن می گویند. قهرمان داستان از شیخ خود درباره‌ی فلک و ستارگان می پرسد. شیخ می‌گوید: مردمی که به ستارگان می نگرند سه گروه اند:
الف- عوام که فقط ظاهر ستاره‌ها و پدیدارها را می‌بینند؛
ب- منجّمان که به این پدیدارها و ظواهر آن‌ها علم می یابند؛
ج- محقّقان که رازِ آسمان‌ها را به دست می آورند.
برای آگاهی از اسرار آسمان باید به ریاضت و خلوت پرداخت تا چشم دل به عالم غیب روشن شود.
5-رساله فی حالة‌الطُفولیه- قهرمان حکایت، شیوه‌ی علم آموزی خود را بیان می‌کند و این که علم را نباید در دسترس نااهل گذاشت.
6ـ فی حقیقة‌العشق یا مونس‌العُشّاق- دوازده فصل دارد که در آن‌ها به تفسیر سوره‌ی یوسف می‌پردازد. حُسن (زیبایی) به صورت یوسف، عشق به شکل زلیخا و حُزن به صورت یعقوب نشان داده می‌شود.
7-لغتِ موران- دوازده فصل کوتاه دارد که در آن‌ها از زبان مورچه‌ها حقایق عرفانی توضیح داده می‌شود.
8-صفیر سیمرغ- یک مقدمه و دو قسمت دارد و در ذکر حقایق عرفانی است و سرشار از آیات قرآن و گفتارهای بزرگان به ویژه حلاج است.

شیوه‌ی نگارش سهروردی در همه‌ی آثار فارسی او، بسیار ساده و دلپذیر و دارای جنبه‌ی تمثیلی و رمزی است و گاه به صورت داستان همراه با سؤال و جواب نوشته شده‌است.
برای آشنایی با تفسیرِ مشروح و مفصلِ این آثار، به کتاب«رمز در داستان‌های ادب فارسی» از دکتر تقی پورنامداریان مراجعه شود.
https://telegram.me/ezzatiparvar
209 viewsedited  22:15
Buka / Bagaimana
2023-05-13 14:54:40
رقص آذری از گروه رقصندگان نومَد:

برقص!
پیش از آنکه پروانه‌ها، خاطره‌ی گل‌های پیراهنت را،
برای شکوفه‌های پلاسیده، تعریف کنند و حریر نازک دامنت را،
دست‌های زِبرِ زندگی نخ‌کش کند!

https://telegram.me/ezzatiparvar
286 viewsedited  11:54
Buka / Bagaimana
2023-05-13 13:35:30
ترانه‌ی شاد و شادی انگیز تاجیکی: بزنیم دَف.
https://telegram.me/ezzatiparvar
164 viewsedited  10:35
Buka / Bagaimana
2023-05-13 12:45:05 #قصه
سیری در داستان‌پردازی فارسی (16)

اما نکته‌ای که ‏هیچ‌یک از شارحان و مفسران به آن کمترین اشاره‌ای نکرده‌اند همان ‏است ‏که ما قصد بیان آن را داریم.‏
عشق برای بشر ضروری است؛ آن هم نه عشق آسمانی و الهی ‌‏و عرفانی، بلکه همین عشق زمینی و جسمانی و جنسی. به گمان این ‏بنده، داستان«سلامان و ابسال» بر لزوم عشق انسانی برای رسیدن به عشق ‏عرفانی و آسمانی تاکیدمی‌کند.‏ می‌توان در این داستان، نظر افلاطون در باره‌ی عشق را یافت که می‌گفت باید از عشق به تَن آغاز کرد و به عشق‌های والاتر راه یافت. یونانی بودنِ داستان، تاثیرپذیری از دیدگاه افلاطون را تقویت و تا حدی اثبات می‌کند.

شاه در داستان«سلامان و ابسال» از طریق غیرانسانی دارای فرزند ‏می‌شود. بدینگونه معلوم است فرزندی ندارد و نماد«خدا»است. ‏سلامان ‏اما انسان است؛ زیرا در جایی چون رَحِم پرورش می‌یابد. او به یاری«دایه»که دختری کمتر از بیست سال است بزرگ ‏می‌شود، پس ‏از رسیدن به بلوغ انسانی نیز به همین دایه عشق ‏می‌ورزد. عشق البته جسمانی و جنسی است. توصیف‌ها چنان روشن ‏و آشکاراست که ‏نمی‌توان آن‌ها را به گونه‌ای دیگر تفسیرنمود:‏

بس که می‌سودند با هم لب به لب،
شد لبالب هردو را جامِ طرب.

جامی داستان را با بیانی عاشقانه آغاز کرده‌است:‏
ای به یادت تازه جانِ عاشقان
زآبِ لطفت، تَر زبانِ عاشقان
‌‌‏ ‏
یعنی داستان«سلامان و ابسال» حکایتی است از عشق سایه‌وار. سایه ‏البته به خدا تعلّق دارد. آدمیان زمینی، باید عشق را از همین سایه‌ها ‌‏آغازکنند. اگر نتوانیم به سایه‌ی حق عشق بورزیم، صلاحیت و توانایی ‏محبت به خودش را کسب نخواهیم کرد. عشق به سایه‌ها، تمرینی ‌‏برای عشق به صاحب سایه است. ازاین‌هاگذشته، عشق در سرشت و ‏سرنوشت انسان عجین و آمیخته‌شده‌است. به قول آن حکیم خطاب ‏به ‏سلامان:‏
خازنِ گنجینه‌ی آدم تویی؛
نُسخه‌ی مجموعه‌ی عالَم ‏تویی!‏

گنجینه‌ی آدم چیست که سلامان خازن و خزانه دارِ آن است؟ ادبیات ‏فارسی پُراست از بیان‌هایی که همگی«گنج» را همان عشق دانسته‌اند. ‌‏فقط یک مورد از حافظ:‏

سلطانِ ازل، گنجِ غمِ عشق به ما داد،
تا روی در این منزلِ ویرانه ‏نهادیم.

https://telegram.me/ezzatiparvar
232 viewsedited  09:45
Buka / Bagaimana
2023-05-13 12:42:17 #قصه
سیری در داستان‌پردازی فارسی (15)

سلامان، پس از سوختن و مرگِ اَبسال، هر روز بی‌تاب و توان‌تر می‌شود. شاه در کار فرزند، ناتوان ماند و از حکیم چاره جُست. حکیم، سلامان ‏را نزد خود بُرد. هرگاه سلامان به یادِ ابسال می‌افتاد، باده‌ای خاص به ‏او ‏می‌نوشاند. سلامان در مستی، ابسال را درنظرِ خویش حاضر می‌یافت ‏و با او به عشق‌وَرزی می‌پرداخت.‏
گاهی حکیم درمیانِ سخن، از زیبارویی به نام«زُهره» (ناهید، ستاره‌ای ‏درآسمان) یاد می‌کرد و چندان از زیبایی او شرح می‌داد که سلامان ‌‏مایل به دیدارش می‌شد:‏

این سخن‌ چون بارها تکراریافت،
در درون، آن میل را ‏بسیاریافت.

شاهزاده کم‌کم، عاشق زیباییِ معنوی زُهره یا همان ستاره‌ی درخشان ‏آسمانی می‌شود.‏

شَه، مُرَصّع اَفسرش بر سر نهاد؛
تختِ مُلکش، زیرِ پای از زَر ‏نهاد.

هفت کشور را به وی تسلیم کرد؛
رسمِ کشورداری‌اش تعلیم ‏کرد.‏

داستان در همین جا به پایان می‌رسد. جامی سپس به رمزگشایی از ‏شخصیت‌های داستان می‌پردازد:‏

باشد اندرصورتِ هرقصّه‌ای،
خُرده بینان را زِ معنی حِصّه‌ای.

صورتِ این قصه چون اِتمام یافت،
بایدت از معنیِ آن، کام یافت.

پیش از آن که خیلی کوتاه به معنی‌های رمزی قصه بپردازیم، باید ‏بگوییم که اصل داستان«سلامان و ابسال» یونانی است. در متن داستان ‏نیز به ‏پادشاه یونان اشاره شد. نخستین بار«حُنین ابن اسحاق» ‌‏(درگذشته به سال260قمری) این داستان را از یونانی به عربی ‏ترجمه‌کرد. روایت ‏جامی دقیقاً بر مبنای ترجمه‌ی حُنین بن اسحاق ‏است. هیچ شاعری نه پیش از جامی و نه پس از او، درباره‌ی این ‏داستان سخنی نگفته‌است. ‏اما درمتن‌های فلسفی(از ابن سینا گرفته تا ‏خواجه نصیر و ملاصدرا) از آن به تفصیل سخن به میان آورده و به ‏شرح و رمزگشایی آن ‏پرداخته‌اند.
در روزگارِ ما نیز بزرگانی از ‏حیطه‌ی ادب و فلسفه، مفصل به آن پرداخته‌اند؛ ازجمله:‏
بدیع‌الزمان فروزانفر در کتاب«زنده‌ی بیدار» (انتشارات بنگاه ترجمه و ‏نشرکتاب، چاپ اول1334)‏
هانری کُربَن(حَی بن یَقظان: ابن سینا، ترجمه و شرح فارسی منسوب ‏به جوزجانی، مرکز نشردانشگاهی، چاپ سوم1366)‏
تقی پورنامداریان در کتاب«رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی» ‏انتشارات علمی و فرهنگی،چاپ سوم1368‏
و کامل‌تر و مبسوط تر از همه: سیدضیاءالدین سجادی درکتاب«حَیّ‌بن ‏یَقظان و سلامان و ابسال»
(انتشارات سروش، چاپ اول1374) که ‌‏همه‌ی اخبار و آگاهی‌های مربوط به سلامان و ابسال را نقل و شرح ‏نموده‌است. برای آگاهی از روایت‌های مختلف این داستان و ‏شرح‌های ‏آن باید به همین کتاب مراجعه نمود. ‏
درهمه‌ی شرح‌ها و رمزگشایی‌ها، پادشاه خدا است (که فرزندی ندارد) .
حکیم، فیضِ الهی یا «عقل فعّال یا عقل دهم» که ترتیبِ امور جهان ‌‏و انسان برعهده‌ی اوست.
سلامان همان عقل نظری (به نوعی جانشین ‏خدا در زمین) و ابسال نیز نفس یا عقل عملی است.‏ ‏
گاهی نیز ‌‏ابسال مجموعه‌ای از زیبایی‌های زمینی و شهوات و هوس‌هاو..است. ‏از این جهت، داستان نوعی بیان فلسفی از پیدایش عقل و نفس و ‌‏مراتب هستی و بقای نفس و اصالت معنا و...است.
https://telegram.me/ezzatiparvar
222 views09:42
Buka / Bagaimana