Get Mystery Box with random crypto!

چرا به فمینیسم نیاز داریم

Logo saluran telegram why_we_need_feminism — چرا به فمینیسم نیاز داریم چ
Logo saluran telegram why_we_need_feminism — چرا به فمینیسم نیاز داریم
Alamat saluran: @why_we_need_feminism
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 993

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


Pesan-pesan terbaru 2

2020-04-05 14:26:15 نقد کلیشه های جنسیتی در سریال پایتخت شش
نجمه واحدی / 16 فروردین 99
| بخش اول |

چیزی که پایتخت شش را شاخص تر از سری های قبل این مجموعه می کرد، کلیشه های جنسیتی بسیار پررنگ تر و جنسیت زدگی عریان این مجموعه نسبت به مجموعه های قبلی بود. و دلیل آن هم ظاهر شدن «هما» و «فهمیه» با تغییر کاراکترها به سمت زنانی کلیشه ای بود.

در قسمت اول، سکانسی را دیدیم که تقی (برادر نقی) کتک خورده و زخمی به خانه نقی پناه می آورد و به هما و فهیمه می گوید «طلاق من رو از این زن بگیرید»! واقعا تاسفبار است که فعالین حقوق زن همه تلاششان را در این سالها کرده اند تا جامعه را نسبت به «حقوق خانواده» و نابرابری وضعیت زن و شوهر نشان بدهند که زنان آسیب دیده از مردان خشونتگر یا معتاد، با چه سختی ای می توانند طلاق بخواهند در حالی که حق طلاق با مرد است و هر وقت مرد اراده کند می تواند همسرش را طلاق بدهد؛ چیزی که این سکانس وارونه اش را نمایش می دهد و فهیمه هم در نقش یک «خواهر شوهر» کلیشه ای علیه «زن داداش» و عروس خانواده ظاهر می شود و شروع به عیبجویی و ایراد گرفتن از عروس می کند. و اعتیاد و بی کفایتی تقی کلا به حاشیه می رود! شخصیت «جمیله» همسر تقی، در حد همان عروس غرغروی پرتوقع وحشی باقی می ماند.

در این مجموعه فهیمه به یک آرایشگر تازه به دوران رسیده تبدیل شده با رفتارها و عقاید کلیشه ای. با دوست دختر پسرش شبیه یک دختر هرزه رفتار می کند در حالی که پسر خودش است که در حال فریب دادن و تیغ زدن دختران است. به پسر نوجوانش که برای دختردایی های بزرگتر از خودش قلدری می کند کاری ندارد و قربان و صدقه اش هم می رود و فرهنگ «پسردوستی» را تقویت می کند. فهیمه که بناست با مردی که دوستش دارد ازدواج کند، نه فقط با بدرفتاری پسر جوانش و تعیین تکلیفهایش برای ازدواج روبرو می شود، که حتی کسی از او مقابل «غیرتی شدن» همان پسر نوجوان ده ساله اش هم دفاع نمی کند. خبر زنده بودن همسرش که به او می رسد، همه توقع دارند مردی که با او آشنا شده را فراموش کند؛ آن نامزدی دو ساله را شبیه یک اتفاق نادرست و زشت از زندگی اش پاک می کند و مضطرب است که مبادا شوهرش بویی ببرد و مدام روبرویی شوهرش با «رحمت» را شکل یک کابوس تخیل می کند. و اتفاقا شوهر هم که برمی گردد (و فهمیه از اینکه شوهر نان خریده و بسته پنیر را باز کرده و چای دم کرده، چنان شرمنده شوهرش می شود که ما بفهمیم آب در هاون می کوبیم وقتهایی که از #تقسیم_کار_خانگی حرف می زنیم!) مدام «بهبود» هم با این جمله که «فکر می کردم خدای نکرده نکنه ازدواج کرده باشی» از آن پنج سال دوری اش حرف می زند و محض رضای خدا یک جمله محبت آمیز که دلم در این سالها برایت تنگ شده بود به زبان نمی آورد! اما همین فهیمه قبل از برگشتن شوهر، به محض اینکه تصویری می بیند که تصور می کند شاید بهبود در این سالها ازدواج کرده، از آن زن وفادار به شوهر، یکدفعه به یک زن حسود تبدیل می شود که ندیده و ندانسته جلوی بچه ها به شوهرش توهین می کند و تهدید می کند که مگر دستش به او نرسد.

ادامه دارد...

@why_we_need_feminism
#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
2.3K views11:26
Buka / Bagaimana
2020-01-24 20:46:09 سرکوب احساسات در مردان

زیاد گفته اند و شنیده ایم که در یک جامعه مردسالار، هنر اصلی تربیت دخترانی به اصطلاح «فمینیست» نیست، بلکه تربیت پسرانی فمینیست، به همان اندازه (اگر نه بیشتر) مهم است. ما معمولا تلاش می کنیم دختران را توانمند و آگاه به حقوق خود رشد دهیم، ولی از کاری که فرهنگ مردسالار با پسران می کند غافل می مانیم.
یک فرهنگ جنسیت زده و مردسالار، همانطور که بروز احساساتی مثل خشم، عصیان کردن یا روحیه مبارزه طلبی داشتن را برای زنان مطلوب نمی داند، مردان را هم از بروز احساسات بیشماری منع می کند. پسر جوانی تعریف می کرد در کودکی، آوردن وسایلی را از زیرزمینِ تاریکِ خانه، به او محول می کرده اند؛ البته که پسربچه از تاریکی زیرزمین می ترسیده، اما از نظر والدینش او «حق نداشته» که بترسد چون «مرد که نمی ترسه»! همانطور که پسربچه ها را با «مرد که گریه نمی کنه» از بروز احساس اندوه و ناراحتی منع می کنند، مردان از بروز احساس های دیگری مثل ترس و دلهره، محبت و دلسوزی، تردید و نگرانی، اشتیاق و علاقه و ده ها حس و هیجان طبیعیِ انسانی دیگر، منع می شوند. معمولا از مردان همیشه انتظار می رود که شجاع، مصمم، قاطع و جدی باشند و با بروز احساس و هیجاناتی مثل علاقه و محبت و دلسوزی از خود ضعف نشان ندهند، یا با نشان دادن ترس و تردیدشان، شخصیتی غیرقابل اتکا و متزلزل به نظر نرسند. این بروز احساسات و هیجان ها، هنگامی که مردان در رابطه با زنان قرار می گیرند، از قواعد پیچیده تری هم پیروی می کند. فرهنگی که تسلط پیدا کردن بر زنان را برای مردان مطلوب و ارزشمند می داند، اولا که می تواند بسیاری از رفتارهای غلط را برای مردان طور دیگری جلوه دهد؛ مثلا «کنترلگری» را نوعی محبت و توجه بسیار زیاد معرفی کند، «محدود کردن» را غیرت داشتن، یا انواع آزارهای روانی و کلامی را، شکلی از صمیمیت یا رک بودن! دوما که بروز احساساتی که برای زنان از کودکی عادی به نظر می رسیده و حتی به بروز آنها تشویق می شده اند، برای مردان نوعی ضعف یا رفتار غیرعادی که «مردانه» نیست معرفی شده؛ بنابر این در چنین جامعه ای با انبوهی از زنانی روبرو می شویم که همگی به اتفاق، از مردان «بی احساس»ی گله می کنند که نمی توانند مطمئن باشند که آیا واقعا دوستشان دارد؟

نمی توان فرهنگی را نادیده گرفت که بروز احساساتی از جمله نشان دادن محبت را، اینطور «دستکاری کرده» و افراد را از مسیر عادی بروز احساسات انسانی شان منحرف کرده.

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
#کلیشه_جنسیتی #تربیت_پسران #تربیت_دختران

@WhyWeNeedFeminism
1.6K views17:46
Buka / Bagaimana
2020-01-24 20:46:09 بهداشت قاعدگی
نجمه واحدی / بخش دوم

پریود در خانواده های مذهبی البته تابویی با ابعادی شاید بزرگتر است. شایدش را از این جهت می گویم که احتمالا چون پای این «پنهان کردن» به نماز و روزه و عبادت هم باز می شود، کمی جریان پیچیده تر می شود. روزه نبودن برای خیلی از زنان و دختران با شرمی همراه است که نه فقط به روزه وانمود می کنند بلکه عملا هم چیزی نمی خورند تا مبادا کسی بپرسد که مگر روزه نیستی و چه جوابی بدهند؟ دختر جوانی را خاطرم هست که از لاک زدن برای چند روز امتناع می کرد چون نگران بود دیگران بفهمند که نماز نمی خواند! نماز خواندن هم برای خیلی از دختران در خانواده های مذهبی می تواند بحران باشد؛ زیاد شنیده ام که دخترانی بگویند مجبور بوده اند در حضور پدرشان برای نماز صبح بیدار شوند و ادای نماز خواندن را دربیاورند چون از اینکه حتی به پدرشان بگویند که پریودند شرم داشته¬اند. قاعدتا حداقل مردان متاهل که دوره پریود همسرشان را متوجه می شوند، درباره پریود می دانند؛ ولی از کودکی طوری به ما القا می کردند که مردان چون خودشان چنین تجربه ای ندارند، نه اصلا می دانند که پریود چیست و نه ما حق داریم در حضور آنها کوچکترین اشاره ای به آن بکنیم.


آیا فکر می کنید دلیل این شرمناکی این است که پریود به اندام جنسی مربوط می شود و اندام جنسی هم در جوامع بشری با شرم گره خورده اند؟ ولی مسئله فقط اندام جنسی نیست؛ وگرنه که اندام جنسی مردان، اینهمه مایه شرم و خجالت نیست. ندیده اید که برای ختنه کردن پسران سور می دهند و جشن هم می گیرند؟ یادتان نیست که دلیل بستری شدن یکی از چهره های سیاسی، مشکل پروستات بود که تقریبا هشتاد میلیون جمعیت ایران هم که متوجهش شدند می دانند که پروستات به بیضه ها و دستگاه جنسی بدن مرد مربوط است. پس چطور به دستگاه جنسی زنان که برسد یکدفعه ورق برمی گردد؟ و باید با صدای آرام از پریود و مثلا سرطان دهانه رحم زنان حرف زد؟ اینها #تابو های دنیای مردسالارند؛ زن بودن در هاله ای از ابهام و شرم قرار دارد و اگر دقت کنید حتی از گفتن کلمه «زنان» هم شرمی وجود دارد که «بانوان» را جایگزینش می کنند که محترمانه تر شود!


حالا اگر شرم را کنار بگذاریم چه خاصیتی دارد؟ خاصیتش این است که تازه می رسیم به اینکه دغدغه مان «بهداشت قاعدگی» شود؛ از فروشنده بپرسیم انواع محصولاتی که برای قاعدگی دارد چیست و فرقشان کدام است؟ به جای آنکه انرژی مان را صرف پنهان کردن پریودمان کنیم، صرف روشهایی که می تواند عوارض این دوره را کمتر کند خواهیم کرد. می فهمیم که به دختربچه ها باید آموزش داد که پریود چیست تا خبر خودسوزی دختر نوجوانی که فکر می کرده گناهی از او سر زده که اینطور شده را نخوانیم! دیگر خواصش را هم شما بگویید!

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism
1.4K views17:46
Buka / Bagaimana
2020-01-24 20:46:09 بهداشت قاعدگی
نجمه واحدی / بخش اول

بهداشت قاعدگی در جهان آنقدر مسئله مهمی شناخته شده که بیست و هشت ماه می را روز جهانی اش قرار دهند. از شما چه پنهان جستجو کردم که ببینم کدام زن یا زنانی از حادثه ای مرتبط با قاعدگی لابد در این روز مرده اند که این روز شده نمادش (!)، ولی دیدم خوشبختانه دلیل انتخاب این روز چیز دیگریست: چون ماه می پنجمین ماه سال است و بسیاری از زنان هم به‌طور متوسط پنج روز در هر ماه دچار خونریزی می‌شوند و چرخه قاعدگی معمولاً بیست و هشت روز است، این روز به‌عنوان نمادی برای توجه به بهداشت قاعدگی انتخاب شده‌ است.

اولین چیزی که همه ما در مورد قاعدگی فهمیدیم، خاطرتان هست چه بود؟ این که چرخه ای معمولا بیست و هشت روزه است؟ اینکه معمولا با دردهایی در ناحیه شکم و کمر همراه است؟ اینکه دلیل این خونریزی چیست؟ نه هیچکدام از اینها نبود. اولین چیزی که درباره این اتفاق که حتی اسم مشخصی هم نداشت (#عادت_ماهانه، #قاعدگی، #حیض، #پریود، #منس، ...) فهمیدیم، این بود که چیزی #شرم آمیز است! اینکه هیچکس، مخصوصا مردان و همینطور بچه ها (!) نباید از آن «بویی ببرند»! نوار بهداشتی یک محموله ی محرمانه بود که قبل از اینکه مهم باشد چه سایزی و چه کیفیتی دارد و آیا برای بدنمان حساسیت زا هست یا نه، قبل از اینکه انواع مارکهایش را بدانیم، فقط باید همین برایمان کاملا جا میفتاد که از این وسیله باید «مخفیانه» استفاده کرد! تعویض و دور انداختنش هم داستان خودش را داشت؛ جایی اگر مهمان بودی باید می رفتی این «راز» را با خانم صاحبخانه در میان می گذاشتی. فکرش را بکنید که شما از درد به خودتان می پیچید و حالتان خوب نیست، ولی باید «شرم» کنید و حق ندارید بگویید که چرا. مخصوصا وقتی مدام این و آن دور و برتان دارند دل دردتان را به سردی کردن و سرماخوردن و فلان و بهمان نسبت می دهند و برایش تجویز هم می کنند! از آن جالبتر برای من این بود که زنانی که کلا اعتقادی به اینکه باید اطلاعاتی درباره #پریود به دختر بچه شان بدهند نداشتند، مدام هم نگران این بودند که نکند بچه از پریود شما بویی ببرد! البته فعل جمله ها را نباید گذشته به کار ببرم، چون هنوز و همچنان هم جمعیت بزرگی از خانواده های ایرانی همینطورند. زنی تعریف می کرد که همسرش از وجود چنین چیزی کوچکترین اطلاعی نداشته، بعدا متوجه شده که مادرش حتی وقتی پریود بوده هم سر سجاده نماز می نشسته و عبادت می کرده و پسر قاعدتا نمی داند که زنان روزهایی از ماه را نمی توانند نماز بخوانند یا روزه بگیرند.

ادامه دارد...

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism
1.3K views17:46
Buka / Bagaimana
2020-01-24 20:46:09 در نقاب دلسوزی برای زنان، عرصه را بر زنان تنگ تر نکنیم
نجمه واحدی / بخش دوم و آخر

اما در اینجا نمی خواهم درباره این فشار همیشگی به زنان حرف بزنم، که یکی از موانع اشتغال و کمتر دیده شدن زنان در عرصه عمومی جامعه است؛ بلکه به نظر می رسد جامعه دارد در نقاب روشنفکری، بار دیگری را بر دوش زنانی که مسئولیتی دارند، خصوصا در رده های مدیریتی یا عرصه های سیاسی تحمیل می کند. اگر تا دیروز زنان باید همه ی شایستگی های تخصصی لازم را برای تصدی یک شغل می داشتند (در حالی که لزوما از همه ی مردان شاغل، اینچنین کامل بودن انتظار نمی رود)، علاوه بر اینکه از منزل و همسر و فرزندانش هم غافل نباشند، بلکه امروزه گویا از زنان شاغل یا اثرگذار این توقع هم می رود که «مدافع حقوق زنان» هم باشند! به محض اینکه به انتخاب زنان بیشتری در سمت نمایندگان مجلس، یا اعضای شورای شهر، یا سمتهایی مثل شهردار یا رئیس جمهور اشاره می کنید، یا مدیر و مسئول شرکت یا موسسه ای، این واکنش اولیه ی نخبگان شده که «زنان که خودشان بدترند! با این که زن هستند اما برای حقوق زنان کاری نمی کنند»! شما از حضور بسیار اندک زنان در مجلس کشور گله می کنید اما باز هم واکنش این است که «مگر همین تعداد نماینده زن که داریم، برای حقوق زنان کاری کرده اند؟ مگر فلان خانم نبود که خودش از بهمان قانون مردسالار دفاع کرد؟»! از اینکه چرا در شرکت شما زنان مدیر مسول نمی شوند گله می کنید و باز هم واکنش ها این است که «وای خدا نکند زن رئیس شود! حقوق زنان زیردستشان را رعایت که نمی کنند هیچ، چشم دیدن موفقیت دیگر زنان را هم ندارند!». حرفی که هیچوقت درباره ی مردان زده نمی شود! و با اینکه مردان زیادی هم هستند که در سمت های مدیریتی به حقوق دیگر کارمندان بی توجهند، هیچوقت بی توجهی آنها به پای جنسیتشان یا حسادت به همجنسانشان نمی شود. این توقع نابجایی که از طرف جامعه به زنانی که به منصب یا مقامی می رسند هموار می شود، به چند دلیل اتفاق میفتد. اول اینکه باور غلطی در ذهن ما شکل گرفته که اگر حقوق زنان تضعیع می شود، مقصر اول و آخر خودشان هستند. انگار غلط زنان علیه زنان به عنوان یکی از مکانیسم های جامعه مردسالار نقش کل جامعه و ساختارها و مردان را در تبعیض علیه زنان بسیار کمرنگ و نقش اصلی را با خود زنان می داند که در واقع قربانی این وضعیتند. در حالی که پایمال کردن حقوق زنان اگر از جانب دیگر زنان هم اتفاق میفتد، این سرچشمه ی ظلم به زنان نیست، بلکه خود آن از عوارض و نتایج یک فرهنگ مردسالار است. این در حالیست که ما این وضعیت را برای دیگر اقشار تحت ستم نمی بینیم. مثلا به نماینده ی مجلسی که دو کودک دارد حمله نمی کنیم که «شما خودتان که کودک دارید! پس چرا از حقوق کودکان دفاع نمیکنید»! یا به قانونگذارانی که خود در سن سالمندی اند نمی تازیم که «سالمندها خودشان که بدترند و هیچ قانونی برای حمایت از سالمندان جامعه وضع نمی کنند»! ترفند «زنان علیه زنان» فقط برای قشر زنان و به حاشیه امن راندن دیگرانی که در این وضعیت مقصرند ساخته شده و متاسفانه در فشار وارد کردن بر زنان شاغل و تاثیرگذار در جامعه، نقش ایفا می کند. دومین دلیل این است که ما عموما تصور می کنیم دفاع از حقوق زنان، نیاز به هیچ دانش تخصصی یا شناخت خاصی ندارد. گمان می کنیم همین که زنان تجربه های مشترکی از تبعیض دارند، همین به تنهایی به آنها دانشی برای مقابله با فرهنگ مردسالار می دهد، در حالی که اشتباه میکنیم! علم مطالعات جنسیت در بسیاری از کشورهای جهان یک رشته علمی مجزاست و آشنایی با ده ها نظریه در این باره و تاریخ جنبش زنان و شناخت نسبت به ابعاد مختلف نابرابری های جنسیتی و دانشی که راهکاری برای مقابله با این تبعیض ها را به ما نشان دهد، چیزی نیست که به صرف زن بودن به دست بیاید و نیاز به دانش و آگاهی دارد.
تلاش برای ساختن جهانی برابر، آسان تر از آن چیزیست که فکرش را می کنیم. گاهی اوقات با کمی بازاندیشی، با مرور افکارمان، با نگاهی دوباره انداختن به رفتار و گفتارمان درباره زنان خواهیم دید که ما هم به سادگی می توانیم فشار بیشتری بر زنان جامعه وارد نکنیم و در کنارشان باشیم.

* منتشر شده در دو هفته نامه سیاسی اجتماعی فرهنگی سرو؛ دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی؛ سال چهارم؛ شماره نوزدهم؛ هفده اردیبهشت نود و هشت

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism
1.2K views17:46
Buka / Bagaimana
2020-01-24 20:46:08 در نقاب دلسوزی برای زنان، عرصه را بر زنان تنگ تر نکنیم
نجمه واحدی / بخش اول

زنان همیشه برای کامل بودن تحت فشارند. از یک طرف «باید» همسری فداکار و مادری مهربان باشند، کدبانویی نمونه و دختر خوب خانواده و عروس با کمالات خانواده همسر، و همزمان در دنیای جدید، اشتغال و استقلال زن هم ارزش به حساب می آید و اینکه زنی فقط به ایده آل یک زن سنتی نزدیک باشد کفایت نمی کند. همانطور که انتخاب همسر هم در دنیای جدید متفاوت از قبل شده، و اگر پیش از این زن زیباروی خوش اندام که از هر انگشتش ده هنر ببارد زن ایده آل بود، امروزه این ویژگی ها، نه اینکه دیگر مهم و ملاک نباشد، بلکه «کافی» نیست! و خانواده ها به دنبال دخترانی هستند که دستش در جیب خودش باشد و کمک خرج زندگی باشد، علاوه بر اینکه بالاخره زن باید زیبا و خوش اندام و باسلیقه هم باشد! در واقع الگوها در یک جامعه ی سنتی از آنچه قبل تر بوده، به ارزشهای جدید تغییر و تبدیل نمی یابد، بلکه در مورد زنان معیارهای جدیدی هم به آنچه باید زنان باشند اضافه می شود.
اما مسئله فقط هم این نیست که جامعه سنتی از زنان می خواهد چند نقش را همزمان انجام دهند و هم برای فرزندانشان مادری تمام وقت و خوب باشند و هم همسرشان را در زندگی اولویت بدانند و هم در خانه آرامش و آسایش را به خوبی فراهم کنند و در عین حال شاغل هم باشند؛ بلکه اگر زنی شاغل است، در پست و موقعیت شغلی ای که دارد باید در تمامیت شایستگی باشد و به محض بروز هر عیب و ایراد کوچکی، نتیجه گیری جامعه سنتی این است که «زن است دیگر!». نتیجه این امر آن چیزی شده که شریل سندبرگ در کتابش از آن با عنوان «خودتردیدی» یاد می کند. زنان هنگامی که در موقعیتی شغلی قرار می گیرند یا مسئولیتی به آنها واگذار می شود، حتی اگر موفق و متخصص در رشته ی خود باشند همیشه نگرانند که شاید روزی «دست آنها رو شود و همه بفهمند که آنها قابلیت کافی را ندارند»! این وضعیت برای تقریبا همه ی زنان با هر میزان مهارت و قابلیتی وجود دارد. زنان ممولا دچار احساس فریبکاری هستند چرا که در دست کم گرفتن خود ثبات قدم دارند. «در ارزیابی های دانشجویان در یک سلسله عملیات جراحی از دانشجویان خواسته شد کار خود را ارزیابی کنند. دانشجویان زن در مقایسه با دانشجویان مرد نمره‌های کمتری به خود دادند، در حالی که سنجش نشان داد عملکرد زنان بهتر بوده است. بررسی چند هزار نامزد سیاسی بالقوه با اعتبارنامه های مشابه آشکار کرد، که مردان ۶۰ درصد بیشتر خود را شایسته اداره یک تشکیلات سیاسی می‌دانستند. بررسی نزدیک به یک هزار دانشجوی حقوق دانشگاه هاروارد معلوم کرد که در هر مقوله از مهارت های مربوط به کار با قوانین، زنان نمره کمتری به خود دادند تا مردان. و از این بدتر، وقتی از زنان خواسته شد که در مقابل دیگران یا در حوزه هایی که به طور کلیشه ای مردانه به حساب می‌آید خود را ارزیابی کنند، مسئله دست کم گرفتن خود شدت بیشتری پیدا کرد ». در واقع جامعه همیشه از زنان می¬خواهد که اگر شغلی دارند، در شغل خود بهترین باشند و با ذره بین هایی در دست به دنبال کوچکترین نقص و ایرادی در زنان شاغل هستند، تا آن ایراد را به جنس او نسبت بدهند.

ادامه دارد...

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism
1.0K views17:46
Buka / Bagaimana
2020-01-24 20:46:08 جنس و جنسیت

نجمه واحدی / بخش سوم و آخر

چرا مایلند چنین کنند?

وقتی شما اثبات می کنید که یک مرد متجاوز، از روی غریزه "طبیعی" اش و به ذات "جنس"اش به زنی تجاوز کرده، دیگر نیازی به تغییر ساختار اجتماعی، عوض کردن باورهای نادرست، تغییر کلیشه های جنسیتی، وضع قوانین بازدارنده، تغییر فرهنگ و آموزش همگانی نخواهد بود! تجاوزی اتفاق افتاده. چرا? چون مردان همینند دیگر! این زنها هستند که باید مراقب خودشان باشند!

اگر شما ثابت کنید چیزی درون دایره #جنس قرار دارد، دیگر نیازی به انرژی گذاشتن برای تغییرش نیست. چون ثابت کرده اید آن را فرهنگ نساخته که بتواند تغییرش بدهد.

و ما متاسفانه در عصری قرار داریم که بیشمار انسانهایی به علم پزشکی، روانشناسی، تاریخ انسان شناسی، گاهی جانورشناسی حتی و دیگر علوم متوسل می شوند، تا ثابت کنند فلان ویژگی زنانه یا مردانه، جزو "جنسیت" افراد نیست، بلکه در "جنس" آنهاست.
البته رویکرد زیست شناسی یکی از رویکردها در تحلیل مسائل اجتماعی است که دور از انتظار نیست که نگاه برابری طلبی از این رویکرد استقبالی نکند.
مثلا از باستان شناسی و مردم شناسی کمک می گیرند و متوسل می شوند به وجود مردان شکارگر که هزاران سال قبل چون باید حیوانات را شکار می کردند، هوش فضایی بیشتری (مکانیابی بهتر) داشته اند و دایره دید وسیع تری را در نظر می گرفتند. در حالی که زنان که شکارگر نبودند این ویژگی را نداشته اند.

حدس می زنید از این مقدمه عجیب به چه نتیجه گیری می رسند? نتیجه ای که می گیرند این است که چون زنان "ذاتا" مانند اجدادشان هوش فضایی قوی ندارند، برای همین رانندگی شان خوب نیست! و اصلا مهارت کمشان در رانندگی به عواملی مثل تجربه کمتر، فشار و نگاه سنگین جامعه، دسترسی به منابع (که معمولا صاحب اتومبیلی که می رانند نیستند) یا فرهنگ و آموزش اجتماعی نیست! یعنی به #جنسیت ارتباطی ندارد، بلکه در ذاتشان است، در "جنس" زن بودنشان.

دلیل دیگر اینکه، گذشته از سخت بودن "تغییر"، واقعیت این است که برای کسانی که از وضع موجود سود می برند، تغییر مطلوب نیست. آنها نمی خواهند الگوهای اجتماعی تغییر کند، چون الگوهای فعلی را بهتر و سودمندتر می دانند. اگر به پوسترهایی که علیه جنبش حق رای زنان (صد سال پیش) منتشر می شد نگاه کنیم، نگرانی فرهنگ مردسالار را از کوچکترین تغییراتی مثل به دست آوردن حق رای برای زنان خواهیم دید. آنها می ترسیده اند که اگر این الگوی جنسیتی تغییر کند، دیگر الگوهای سنتی خانواده هم تغییر کند و موقعیت فرادست مردان، تنزل کند و زیردست زنان شوند.
پس چه از این بهتر که ثابت کنیم چون مثلا زنان #پریود می شوند، پس تزلزل شخصیت در "جنس" و بیولوژی آنهاست، پس نباید آنها را مدیر یا مسئول کرد یا در موقعیتهایی مثل وزارت یا نخست وزیری یا ریاست جمهوری قرار داد.

آگاهی ما نسبت به تفاوت جنس و جنسیت، و شناختن مقاومت جامعه مقابل برابری طلبی، و چرایی و چگونگی این مقاومت، به ما کمک می کند با دیدی وسیع تر به حوزه های مختلف مسائل #زنان و به #برابری نگاه کنیم.

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism
975 views17:46
Buka / Bagaimana
2020-01-24 20:46:08 جنس و جنسیت

نجمه واحدی / بخش دوم

فمینیست ها منکر وجود تفاوتهای جنسی نیستند. البته که زن و مرد به لحاظ جنسی با یکدیگر متفاوتند، و تفاوت "جنس" هم در حوزه زیست شناسی مطرح است، نه علوم انسانی و نه حوزه برابری طلبی.

اما یکی از خلط مبحث کردن ها، و مغلطه های مورد علاقه مردسالاران که از شروع شکل گرفتن فمینیسم و مطالبه حقوق زنان وجود داشته و هنوز هم در لایه هایی از جامعه وجود دارد، این ادعای اشتباه است که طرفداران حقوق زنان، به دنبال یکسان کردن جنس زن و مردند!
حتما شنیده اید که "لابد پس فردا می خواید مردها زایمان هم بکنند!"، "حق طلاق می خواید?! دیگه چی! لابد پس فردا مردها باید پریود هم بشن!"، "زنه راننده کامیونه?! پس فردا زنها ریش و سبیل هم درمیارن!". #فمینیسم نه دغدغه ی چنین مشابه سازی ای را داشته و دارد، نه اساسا چنین مطالبه ای برایش معنا دارد. وقتی از #برابری_طلبی و فمینیسم حرف می زنیم، در زمین "جنس" بازی نمی کنیم. تفاوت دو جنس سر جای خودش هست و خواهد بود. فمینیسم، با جنسیت سر و کار دارد. با آن الگوها و هنجارها و باید و نبایدهایی که جامعه آن را می سازد.

حتی در مورد تفاوت در "جنسیت" هم البته که فمینیست ها منکر وجود مفهوم "جنسیت" نیستند. اگر جنسیتی وجود نداشت که مشکلی نبود! کلیشه های جنسیتی و سکسیسم از دل جنسیت بیرون می آیند و آنچه فمینیسم به دنبال تغییر آن است، آن الگوها و هنجارها و باورها و نقشهای جنسیتی است که زنان را در موقعیت "فرودست" قرار می دهد و باعث تبعیض جنسیتی می شود.

#کلیشه_جنسیتی
تصورات قالبی ما نسبت به جنسیت است: مرد که گریه نمی کنه! دختر نباید بلند بخنده! سربازی پسرها رو مرد بار میاره! ...

#سکسیسم
به معنی جنس گرایی (جنسیت زدگی) است، یعنی مبنای صحبت یا قضاوتی را جنس افراد بدانیم:
"دختر ترشیده" (طبق بعضی الگوهای جنسیتی زن کالایی فرض می شود که اگر تا موعدی ازدواج نکند، تاریخ مصرفش منقضی می شود).
"گیس کشی زنان فوتبالیست" (دعوا و درگیری برای مردان عادی است، ولی اگر ورزشکاران زن با هم درگیر شوند کارشان "گیس کشی" قضاوت می شود)...

#تبعیض_جنسیتی
به واسطه جنسیت افراد از مزیتی محروم می شوند، یا از محرومیتی متضرر می شوند:
سهمیه بندی جنسیتی رشته های دانشگاه یا مشاغل، سربازی پسران، نابرابری دستمزد زن و مرد، ممنوعیت موتورسواری زنان، ... بحث و اختلاف نظر میان #فمینیست_ها و مخالفانشان از آنجایی آغاز می شود که پیدا کردن مصادیق و دایره ی شمول جنس یا جنسیت شروع می شود.

مثلا آنجایی که #فمینیسم معتقد است که الگوی مادری، یک امر جنسیتی است. اما مخالفان فمینیسم معتقدند نقش #مادری، و مهربان و حمایتگر و فداکار و وابسته بودن یک مادر مقابل کودکش، به "جنس" زن برمی گردد و در ذات اوست و چیزی نیست که الگوها و هنجارهای اجتماعی آن را ساخته باشند. یا فمینیسم معتقد است زنان مهربان بودن، با شرم و حیا بودن، نیازمند تکیه گاهی به اسم مرد بودن و غیره را می آموزند. اما مخالفان فمینیسم این ویژگی ها را در ساختار مغز و روان فرد یا هورمونهای جنسی او یا عوامل بیولوژیکی (ذاتی) در زن می دانند. همینطور خشن بودن، ریاست طلبی، مغرور و جدی بودن، و دیگر ویژگی هایی که مردانه شناخته می شوند را در مورد مردان.

این مثالها بی شمارند. در واقع اتفاقی که میفتد این است:

جامعه سنتی و کسانی که محافظه کار و حافظ نظم موجود هستند و از هر تغییری هراسان اند، بسیار علاقمندند که دایره جنسیت را از آنچه واقعا هست کوچکتر بدانند و مصادیق زیادی را وارد دایره جنس کنند و دایره جنس را بزرگتر کنند.

ادامه دارد...

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism
874 views17:46
Buka / Bagaimana
2020-01-24 20:46:08 جنس و جنسیت

نجمه واحدی / بخش اول

دانستن تفاوت #جنس و #جنسیت، شاید نقطه شروع تقریبا تمام بحثهای حوزه برابری طلبی است. مخصوصا وقتی مدام می شنویم "#فمینیست_ها تفاوت زن و مرد را قبول ندارند!"، "#فمینیسم جنسیت متفاوت زن و مرد را انکار می کند!"، ... جنس به ویژگی های زیستی و بیولوژیکی زن و مرد گفته می شود و آنچه اثر هورمونهای جنسی متفاوت آنهاست.
هورمونهای جنسی متفاوت زن و مرد، تفاوتهای زیستی آن دو را به وجود می آورد: اندام جنسی متفاوت زن و مرد، توان بارداری و زایمان زن، تولید اسپرم در مرد، عادت ماهانه زن، حتی روییدن ریش و سبیل مردان، یا تفاوت صدای زن و مرد، نشات گرفته از هورمونهای جنسی متفاوت آنهاست.

البته هم زن و هم مرد هم هورمونهای جنسی زنانه و هم مردانه را دارند، فقط در زنان غلبه با هورمون جنسی زنانه است و در مردان برعکس. گاهی که در بعضی افراد میزان این هورمونها کم و زیاد می شود، ممکن است حتی بعضی از همین ویژگی ها هم کمی متفاوت شود، مثلا زنانی که صدایی مردانه دارند، یا برعکس. (در اقلیتهای جنسی هم ممکن است شاهد به هم خوردن این قاعده زن/مرد باشیم و شاهد انسان هایی باشیم که در این قالب نمی گنجند که فعلا بحث ما درباره آنها نیست). جنسیت مجموعه ای از الگوها، هنجارها، ارزش ها و نقش هاییست که برای زنانگی یا مردانگی در جوامع شکل می گیرد.و این الگوها و هنجارها، از تاریخی به تاریخ دیگر و از جغرافیایی به جغرافیای دیگر متفاوت می شود. در واقع آن ویژگی هایی در زنان و مردان که هرچند عمومیت دارد، ولی مطلق نیست. مثلا دامن را "عموما" زنان می پوشند و لباسی زنانه شناخته می شود، ولی در تاریخ گذشته، مردان هم پیراهن هایی بلند می پوشیده اند، یا در جغرافیایی مثل اسکاتلند، دامن لباس رسمی مردان است.
پوشاک، شیوه معاشرت، خلقیات رفتاری، نوع فعالیتها و مشاغل، مسئولیتهای اجتماعی، نقشهای خانوادگی، حتی رنگها و ده ها موضوع دیگر، با صدها و شاید هزاران مصداق ریز و درشت، "جنسیت" متفاوت زن و مرد را می سازند. الگوهای زنانگی و مردانگی را.
بنابر این جنس و جنسیت، دو مقوله متفاوت از یکدیگرند.

جنس را "طبیعت" ساخته، پس بدون مداخله پزشکی یا شاید جهش ژنتیکی (!)، به راحتی قابل تغییر نیست. به تعبیری می توان گفت تفاوتهای جنس، در ذات بیولوژی زن و مرد است.
جنس را قواعد اجتماعی هر جامعه نساخته که بتواند تغییرش بدهد. بنابر این ثابت است.

جنس به تاریخ یا جغرافیا ارتباطی ندارد و در هر تاریخ و هر جغرافیایی تفاوت "جنس" زن و مرد شامل موارد معینی ست.

دایره تفاوتهای "جنس" بسیار کوچک و محدود است.

برخلاف #جنس ، #جنسیت را "فرهنگ" می سازد، بنابر این دامنه بسیار وسیع و متنوعی دارد. #زنانگی و #مردانگی را، جنسیت را، جامعه می سازد و در ذات زن و مرد نیست. بنابر این متغیر و قابل تغییر است.

از تاریخی به تاریخ دیگر و در هر جغرافیایی می تواند متفاوت باشد، هرچند که ممکن است بعضی ارزشها و الگوهای انسانی مشترک جهانی، بعضی از تفاوتهای جنسیت را برایمان چنان "جهانشمول" جلوه دهد,که گمان کنیم "چون همه جای دنیا همین است، پس ذاتی است"! در حالی که چنین نیست.

تا اینجا ما جنس و جنسیت را تعریف کردیم. این تعریف را البته که فمینیست ها نساخته اند! شما چه فمینیست باشید، چه مردسالار، تعریف جنس و جنسیت همین است.
به تفاوتهای زیستی و بیولوژیک متفاوت زن و مرد جنس (sex) می گویند، به الگوهای متفاوتی که زنانگی را از مردانگی متفاوت می کند، جنسیت (gender) می گویند.

ادامه دارد...

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم
@WhyWeNeedFeminism
785 views17:46
Buka / Bagaimana