Get Mystery Box with random crypto!

نقد کلیشه های جنسیتی در سریال پایتخت شش نجمه واحدی / 16 فروردی | چرا به فمینیسم نیاز داریم

نقد کلیشه های جنسیتی در سریال پایتخت شش
نجمه واحدی / 16 فروردین 99
| بخش اول |

چیزی که پایتخت شش را شاخص تر از سری های قبل این مجموعه می کرد، کلیشه های جنسیتی بسیار پررنگ تر و جنسیت زدگی عریان این مجموعه نسبت به مجموعه های قبلی بود. و دلیل آن هم ظاهر شدن «هما» و «فهمیه» با تغییر کاراکترها به سمت زنانی کلیشه ای بود.

در قسمت اول، سکانسی را دیدیم که تقی (برادر نقی) کتک خورده و زخمی به خانه نقی پناه می آورد و به هما و فهیمه می گوید «طلاق من رو از این زن بگیرید»! واقعا تاسفبار است که فعالین حقوق زن همه تلاششان را در این سالها کرده اند تا جامعه را نسبت به «حقوق خانواده» و نابرابری وضعیت زن و شوهر نشان بدهند که زنان آسیب دیده از مردان خشونتگر یا معتاد، با چه سختی ای می توانند طلاق بخواهند در حالی که حق طلاق با مرد است و هر وقت مرد اراده کند می تواند همسرش را طلاق بدهد؛ چیزی که این سکانس وارونه اش را نمایش می دهد و فهیمه هم در نقش یک «خواهر شوهر» کلیشه ای علیه «زن داداش» و عروس خانواده ظاهر می شود و شروع به عیبجویی و ایراد گرفتن از عروس می کند. و اعتیاد و بی کفایتی تقی کلا به حاشیه می رود! شخصیت «جمیله» همسر تقی، در حد همان عروس غرغروی پرتوقع وحشی باقی می ماند.

در این مجموعه فهیمه به یک آرایشگر تازه به دوران رسیده تبدیل شده با رفتارها و عقاید کلیشه ای. با دوست دختر پسرش شبیه یک دختر هرزه رفتار می کند در حالی که پسر خودش است که در حال فریب دادن و تیغ زدن دختران است. به پسر نوجوانش که برای دختردایی های بزرگتر از خودش قلدری می کند کاری ندارد و قربان و صدقه اش هم می رود و فرهنگ «پسردوستی» را تقویت می کند. فهیمه که بناست با مردی که دوستش دارد ازدواج کند، نه فقط با بدرفتاری پسر جوانش و تعیین تکلیفهایش برای ازدواج روبرو می شود، که حتی کسی از او مقابل «غیرتی شدن» همان پسر نوجوان ده ساله اش هم دفاع نمی کند. خبر زنده بودن همسرش که به او می رسد، همه توقع دارند مردی که با او آشنا شده را فراموش کند؛ آن نامزدی دو ساله را شبیه یک اتفاق نادرست و زشت از زندگی اش پاک می کند و مضطرب است که مبادا شوهرش بویی ببرد و مدام روبرویی شوهرش با «رحمت» را شکل یک کابوس تخیل می کند. و اتفاقا شوهر هم که برمی گردد (و فهمیه از اینکه شوهر نان خریده و بسته پنیر را باز کرده و چای دم کرده، چنان شرمنده شوهرش می شود که ما بفهمیم آب در هاون می کوبیم وقتهایی که از #تقسیم_کار_خانگی حرف می زنیم!) مدام «بهبود» هم با این جمله که «فکر می کردم خدای نکرده نکنه ازدواج کرده باشی» از آن پنج سال دوری اش حرف می زند و محض رضای خدا یک جمله محبت آمیز که دلم در این سالها برایت تنگ شده بود به زبان نمی آورد! اما همین فهیمه قبل از برگشتن شوهر، به محض اینکه تصویری می بیند که تصور می کند شاید بهبود در این سالها ازدواج کرده، از آن زن وفادار به شوهر، یکدفعه به یک زن حسود تبدیل می شود که ندیده و ندانسته جلوی بچه ها به شوهرش توهین می کند و تهدید می کند که مگر دستش به او نرسد.

ادامه دارد...

@why_we_need_feminism
#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم