Get Mystery Box with random crypto!

نقد کلیشه های جنسیتی در سریال پایتخت شش نجمه واحدی / 16 فروردی | چرا به فمینیسم نیاز داریم

نقد کلیشه های جنسیتی در سریال پایتخت شش
نجمه واحدی / 16 فروردین 99
| بخش دوم |

رحمت هم که با آوردن تصویر رادیولوژی دندان های فهیمه می خواهد از برادرش «خسارت» بگیرد، طوری با زنی که قصد ازدواج با او را داشته برخورد می کند که انگار یک کالا را مجبور شده پس بدهد! برای تالار و مراسمی که تدارک دیده هم دو روزه یک عروس جدید (یک کالای دیگر) جایگزین می کند که خرج و مخارجش هدر نرود؛ الفاظ محبت آمیز را هم مدام به پای این همسر جدید می ریزد طوری که بفهمیم فرق خاصی نداشت که کدام زن روبرویش باشد؛ فهیمه، عطیه، یا هر کس دیگر! البته رفتار رحمت تنها رفتار جنسیت زده ای بود که تا حدی با واکنش های بعدی نقد شد و به چالش گرفته شد. اما برادرهای رحمت هم با کنایه زدن به اینکه «دختر شاه پریون هم انقدر خرج نداره» به مطلقه بودن فهیمه و مادر دو فرزند بودنش کنایه می زنند.

اما «هما»، در این مجموعه به شخصیتی تبدیل شده که نه فقط در ماجرای تصور ازدواج مجدد بهبود، کاسه داغتر از آش شده بود و می خواست تنهایی به فرودگاه برود و به فهیمه گفت «اون سه تا خودشون مَردن دیگه؛ با هم یه جوری ماستمالی ش می کنن» (!)، بلکه در برخورد با «دختر محمود نقاش» هم طوری با حسودی و تنگ نظری رفتار کرد، که پذیرفتن این رفتار حتی از یک زن فوق العاده سنتی هم دور از باور است. هما مدام به «دختر» بودن این زن کنایه می زند، با نفرت و حسادت از او حرف می زند، و به نقی که به او می گوید از یک زن تحصیلکرده این رفتار بعید است، با این دیالوگ تقریبا به همه زنان تحصیلکرده و حتی تحصیل نکرده توهین می کند که «تحصیلات به هیچ زنی در این مورد (حسادت زنانه) کمک نکرده!». در جایی می گوید فلان زن «هم سنش بالاست و هم مطلقه ست و هم دو تا بچه داره، به درد ازدواج با رحمان یا رحیم نمی خوره». به رحمت هم وقتی ازدواجش با فهیمه منتفی می شود، می گوید «لطفا دیگه دور این خانواده نبپلک، توی در و همسایه خوبیت نداره!». هما در یک قسمت لبهایش را پروتز می گذارد و حالا که پروتز خراب از کار در می آید پشت سر فهیمه بدگویی می کند و همان کلیشه عروس و خواهرشوهر را تکرار می کند؛ در حالی که در قسمت اول هم به جای اینکه مقابل حرف گوینده اخبار که به او توصیه لاغری می کند بایستد، و از بدنش هر آنچه که هست دفاع کند، گردن کج می کند که «بله من چاقم؛ سعی می کنم کمتر چربی و شیرینی بخورم»! رفتار هما با دخترانش هم شبیه یک مادر نادان و زورگوست؛ برای عضویت در اینستاگرام تحقیرشان می کند و خدمت کردن در خانه را از آنها می خواهد و هر جا آنها پیشنهاد به روزی می دهد، هما و نقی آنها را ساکت می کنند یا نقی با تحکم به آنها تشر می زند و نمی تواند به روز بودنشان را تحمل کند، یا حتی آنها را برای اینکه از ساز و کار «ویدئو کال» سر در می آورند بازخواست می کند که شما این چیزها را از کجا می دانید!

بهتاش هم که خودش مثلا در این سریال نمادی از جوانی یاغی و لابد امروزی (!) است، و خودش ده ها ایراد و اشکال دارد (از دید این فیلمنامه ی ارزشگذارانه) سارا و نیکا را برای لایو گذاشتن در اینستاگرام مسخره می کند و کسی که خودش آخر «ادا»ست، ادای این دو دختر را درمی آورد که این عکس ها و فیلمها را از خودتان نگذارید و «من آبرو دارم»! حرف از مستقل شدن و حیوان خانگی نگه داشتنش هم که می شود، طوری همگی با او مخالفت می کنند انگار با طفل صغیر روبرو هستند، و پدرش درباره «زن گرفتن» برایش همسطح «خانه گرفتن» برای او حرف می زند، انگار که زن هم مثل خانه یک کالاست و «گرفتنی» توسط دیگران! اما در نهایت هم بهتاش کار خودش را می کند و مستقل می شود. این سریال (البته که مثل همه سریال های صدا و سیما) به آشنایی و دوستی دختر و پسر هم کاملا کلیشه ای و زشت نگاه کرده. بهتاش علنا دوست دختر دارد (در سری قبل هم داشت) اما استفاده ای کاملا ابزاری از این دختر می کند؛ هر وقت پول لازم دارد او را تیغ می زند و به عنوان آژانس از او و ماشینش استفاده می کند؛ البته که وقتی رویای بستن قرارداد میلیاردی اش را هم در سر دارد به تنها چیز و کسی که فکر نمی کند آن دختر است که در آینده اش هیچ نقشی ندارد. البته که چنین سریالی مثلا به دوست پسر داشتن سارا و نیکا قطعا نخواهد پرداخت (!) (نهایتا به کودک_همسری شان بپردازد مثل پایتخت پنج!) اما تصویری که از دختری که با پسری دوست شده می دهد، تصویری از یک دختر احمق است که نمی فهمد دارد مورد سواستفاده قرار می گیرد و لابد همه دختران هم به همین شکل دوست پسر دارند!


ادامه دارد...

@why_we_need_feminism
#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم