انجمن مدیران - رهیافت مدیریت

2023-08-28 19:07:57 کاکه ایبو؛ پس‌انداز به روش ژاپنی‌ها

معنی عبارت کاکه ایبو چیست؟ دفتر حساب‌وکتاب‌های خانواده. این روش را بانوی روزنامه‌نگاری به‌نام هانی موتوکو، در سال ۱۹۰۴ اختراع کرد. او با این روش قصد داشت راهی ساده برای مدیریت امور مالی خانه طراحی کند.

این روش برای کسانی مناسب است که مدیریت مخارج از دست‌هایشان خارج می‌شود و عادت‌های خرج‌کردن خاصی دارند. تفاوت اصلی روش کاکه ایبو با روش‌های مدیریت مالی دیگر در این است که ما را متوجه ریشه تصمیم‌گیری‌ها در خرید می‌کند‌.

نکته مهمی درباره روش کاکه ایبو وجود دارد: این روش پس‌انداز برای قطع‌کردن شادی و نشاطتان از خرید نیست؛ برای نمونه، اگر حالتان خوش نیست و با دسته‌گلی زیبا می‌توانید احساس بهتری پیدا کنید، کاکه ایبو جلویتان را نمی‌گیرد. هدف این روش ترک عادت‌های بد در خرید و خرج‌کردن است.

خریدکردن برای حال خوب خیلی هم خوب است؛ اما روش کاکه ایبو به ما یاد می‌دهد گاهی خرید‌کردن برای تغییر روحیه اثرات مثبت کوتاه‌مدت دارد و بعدتر پشیمانی هم به بار می‌آورد. در هر خریدی باید سودوزیان را بسنجید و بعد دست‌به‌جیب شوید.

شروع کار
برای شروع کار کافی است یک برگه سفید و یک خودکار داشته باشید. هدف روش کاکه ایبو این است که ارتباطتان را با پول پیدا و درک کنید. برای رسیدن به درک درستی از ارتباطتان با پول، باید حساب دخل‌وخرجتان را به‌طور دقیق داشته باشید و همه‌چیز را یادداشت کنید. با نوشتن می‌توانید عادت‌هایی را که در خرج‌کردن پول دارید، به‌دقت مشاهده و بررسی کنید.

پرسش‌های کاکه ایبویی
نکته بعد از یادداشت‌کردنِ دخل‌وخرج و عادت‌های خریدکردن در این روش، پرسیدن سؤالات زیر از خود است. هر وقت قرار به خرید چیزی داشتید از خود بپرسید:

آیا بدون این وسیله می‌توانم زندگی کنم؟
آیا این خرید با موقعیت مالی‌ام تناسب دارد؟
آیا از ایـن وسیله واقـعا استفاده خواهم کرد؟
آیا جا و مکان نگهداری از این وسیله را دارم؟
حال‌واحوالم در هنگام خرید چطور است؟ استرس دارم؟‌ بیش‌ازحد شادم؟ در آرامش به‌سر می‌برم؟
چطور به خرید این وسیله علاقه پیدا کردم؟ جرقه‌ای آنی و مشاهده آن در تبلیغات بود یا در فروشگاه‌گردی متوجه آن شدم؟
با این خرید چه حسی به من دست خواهد داد؟ شاد می‌شوم؟ فرقی برایم نخواهد کرد؟ عذاب‌وجدان می‌گیرم؟

بسیاری از خریدها از روی خواستن هستند و در واقع به آنها نیازی وجود ندارد. این‌چیزی است که کاکه ایبو یادمان می‌دهد و کمک‌مان می‌کند در زمینه امور مالی تصمیم‌های منطقی‌تر، سریع‌تر و هوشمندانه‌تر بگیریم.

درس‌های کاکه ایبو

۲۴ ساعت خرید را به تعویق بیندازید تا مشخص شود میلتان به خرید آنی و هیجانی بوده است یا خیر.

تحت‌تأثیر حراج‌های بزرگ قرار نگیرید. همیشه در خرید از برندها در تخفیف و حراج از خود بپرسید که اگر کالایی با قیمت واقعی‌اش به فروش می‌رفت، بازهم آن را لازم داشتید و می‌خریدید یا نه.

حساب پول‌هایتان در حساب بانکی را داشته باشید. اگر ندانید چقدر پول دارید و چقدر پول خرج می‌کنید، مدیریت مالی‌ از دست‌هایتان خارج می‌شود.

مخارجتان را گروه‌بندی و دسته‌بندی کنید. مانند: هزینه‌های عمومی، هزینه‌هایفرهنگی، هزینه‌های تفریحی و هزینه‌های غیرمنتظره.

پول نقد داشته باشید و خرج کنید. حساب کنید و ببینید در هر روز چقدر پول لازم دارید، مبلغ را از عابربانک بگیرید و خرج‌کردن از کارت را کنار بگذارید.

برای خود علامت هشداردهنده بگذارید. برای مثال، می‌توانید روی یک برچسب بنویسید: «درست و عاقلانه خرج کن.» بعد این برچسب را روی کیف‌پولتان بچسبانید.

خود را در معرض خریدکردن قرار ندهید. مثلا اگر در مسیر پیاده‌روی شما فروشگاه‌هایی وجود دارد که شما را برای خرید وسوسه می‌کنند، مسیرتان را تغییر بدهید.

آموزه های سازمانی
انجمن مدیران، بزرگترین تشکل مدیریتی ایران  @Managersclub Buka / Bagaimana

2023-08-28 15:10:19 فریب راهکارهای سطحی را نخورید
هنری مینتزبرگ

در یکی از کلاس‌های دانشگاه هاروارد، استاد خطاب به یکی از دانشجویانش به نام جک گفت: «خُب جک، فرض کن تو مدیر ارشد شرکت ماموت هستی. می‌دانم اطلاعات کافی درباره این شرکت نداری، اما با همین اطلاعاتی که در متن مطالعه موردی در اختیار تو قرار گرفته است، به نظرت شرکت باید چه اقدامی انجام بدهد تا از وضعیت کنونی خلاص شود؟»

استاد و ۸۷ نفر از هم‌کلاسی‌های جک بی‌صبرانه منتظر تصمیم او هستند. اما جک علی‌رغم تاکید استاد و انتظار هم‌کلاسی‌هایش تصمیم گرفت بر خلاف رویه همیشگی کلاس‌های دانشکده مدیریت هاروارد، با قاطعیت این گونه پاسخ دهد:

چطور ممکن است بتوانم به این سوال پاسخ بدهم که شرکت ماموت چگونه می‌تواند از وضعیت کنونی خلاص شود؟ من تا امروز حتی اسم شرکت ماموت را هم نشنیده بودم و حتی از نزدیکی آن شرکت رد هم نشده بودم و با یک نفر از مشتریان آن هم صحبت نکرده بودم

به علاوه این شرکتی با فناوری‌های پیشرفته است و من درباره این گونه فناوری‌ها اطلاعات چندانی ندارم چون اطلاعات و تجارب اندک من صرفا درباره تولید مبلمان خانگی بوده است، اما الان شما از من می‌خواهید فقط پس از مطالعه یک متن کوتاه درباره این شرکت، برای آن استراتژی طراحی کنم؟

این تمرین، یک تمرین سطحی و سَرسَری است. پس متاسفم! از پاسخگویی به این سوال شما معذورم

شک ندارم که جک با شهامتی که در به چالش کشیدن تفکرات «سطحی» دارد، راه خود را پیدا خواهد کرد و به یکی از مدیران ارشد موفق در صنعت خود تبدیل خواهد شد و حتی آن صنعت را متحول خواهد کرد

اما پس از پاسخ جک، بیل، دانشجوی دیگری از همان کلاس، وارد بحث می‌شود. او وضعیت شرکت ماموت را به خوبی تحلیل و چند استراتژی مختلف برای آن طراحی می‌کند که یکی از آنها اخراج صدها نفر از کارکنان شرکت است

بیل نیز به زودی مدرک MBA خود را از هاروارد دریافت خواهد کرد و احتمالا مشاور شرکت‌های زیادی خواهد شد و با تحلیل‌های سریع و سطحی خود درباره موضوعاتی که چیز زیادی درباره‌شان نمی‌داند، از یک شغل و شرکت به شغل و شرکت دیگر جابه‌جا خواهد شد

البته این جابه‌جایی‌ها همیشه قبل از آن انجام می‌شود که نتیجه تحلیل‌های هوشمندانه خود در شرکت قبلی را از نزدیک مشاهده کند

این مثال را زدم تا به شما تاکید کنم برخلاف آن چیزی که در دانشگاه‌های معتبر و دوره‌های MBA به شما می‌آموزند، پس از خواندن یک سری تئوری و بررسی چند مطالعه موردی، به یک مدیر حرفه‌ای تبدیل نمی‌شوید

برای تبدیل شدن به یک مدیر حرفه‌ای، علاوه بر شرکت در دوره‌های MBA باید ده‌ها دوره کوتاه مدت و کاربردی را بگذارنید و همیشه در حال یادگیری باشید

ضمنا یادتان باشد برای تبدیل شدن به یک مدیر ارشد موفق باید سال‌های سال تجربه‌اندوزی کنید و در کنار آن یاد بگیرید هیچ وقت در مدیریت زود و به صورت سطحی قضاوت و تجزیه و تحلیل نکنید

مارکتینگ آز
انجمن مدیران، بزرگترین تشکل مدیریتی ایران  @Managersclub Buka / Bagaimana

2023-08-27 18:22:27 مهارت تخصصی رئیس و رضایت شغلی کارکنان

#Harvard_business_review

در بسیاری از مشاغل فنی، همیشه ترسی وجود دارد که اگر کسی را که دارای عملکرد فنی برتری است به مقام مدیریتی ارتقا دهند، نتیجه عکس خواهند گرفت، زیرا مهارت فنی نشان دهنده مهارت‌های ارتباطی فرد نیست. اما یک تحقیق که شامل ۳۵ هزار کارمند در ایالات متحده و انگلیس بود نشان می‌دهد که رضایت‌مندی شغلی کارمندان شدیدا تحت تاثیر میزان تخصص رئیس آنها در حوزه کار  اصلی سازمان است.

محققان سه سوال می‌پرسیدند: آیا در صورت نیاز، رئیس می‌تواند کار کارمند خود را انجام دهد؟ آیا رئیس از رده‌های پایین داخل شرکت به مقام فعلی ارتقا یافته است؟ کارمندان چه رتبه‌ای به توانایی‌های فنی رئیس می‌دهند؟ آنها می‌گویند «ما دریافتیم که در صورتی که افرادی رئیس شده باشند که تخصص عمیقی در موضوع داشته باشند، کارمندان بسیار خوشحال‌تر خواهند بود»

این تحقیق به تایید این امر می‌پردازد که اگرچه هوش عاطفی و مهارت‌های سازمانی اهمیت دارند، اما تخصص فنی می‌تواند اعتباری ضروری برای یک رهبر فراهم کند. محققان می‌گویند این تحقیق نشان می‌دهد که رهبری بیمارستان‌ها باید با یک پزشک باشد، و دانشگاه‌ها نیز توسط محققان برتر رهبری شوند.
همچنین داده‌ها نشان می‌دهند که داشتن یک رئیس ماهر، با اختلاف زیاد تاثیرگذارترین عامل مثبت روی رضایتمندی شغلی کارمند است.

آموزه های سازمانی
انجمن مدیران، بزرگترین تشکل مدیریتی ایران  @Managersclub Buka / Bagaimana

2023-08-27 16:30:02 مناگ، افزایش فروش با سئوی چهاربُعدی

خیلی از مدیرانی که از خروجی تیم سئو داخلیشون ناراضی هستند دلیلش رو این میدونند که چه خودشون چه تیم سئوشون، تخصص و زمان کافی برای نظارت و گزارش دهی در سئو رو ندارند

مشاوره تخصصی سئو، نظارت دقیق بر اجرای اصولی روند، استراتژی حرفه‌ای و گزارش‌دهی دقیق و منظم یا به اختصار مُناگ، خدمت جدید #وب۲۴، دقیقا برای تحولی چهاربعدی در عملکرد سئوی شما طراحی شده.

برای کسب اطلاعات بیشتر و درخواست مناگ میتونید از لینک زیر فرم مخصوص رو پر کنید تا همکاران ما در اسرع وقت با شما تماس بگیرند:

B2n.ir/g46748
———————
@seo24 Buka / Bagaimana

2023-08-26 19:42:57 جهان از رویکرد ویژه چین در زمینه نوآوری، چه می‌تواند بیاموزد

کیو جین، اقتصاددان و استاد دانشگاه لندن، تشریح می‌کند که چگونه چین مدلی منحصر به فرد را پرورش داده است و نشان می‌دهد که چرا درک این رویکرد رقابتی و همکاری می‌تواند برای جهان مفید باشد.

Keyu Jin
همراه با زیرنویس فارسی

#TED
انجمن مدیران، بزرگترین تشکل مدیریتی ایران  @Managersclub Buka / Bagaimana

2023-08-26 13:37:15 در بندِ سهم بازار نباشید

برایان تیل در کتاب «خلق برندهای مردم‌پسند» می‌نویسد: آیا افزایش فروش و سهم بازار، هدفی مطلوب و عالی است؟ اکثر مدیران با افتخار به این سوال پاسخ می‌دهند که حتماً این طور است. اما در واقع، پاسخ به این سوال‌ بستگی به شرایط دارد

درست است که افزایش سود معمولاً ارزش سهام شرکت‌ها را افزایش می‌دهد، اما رسیدن به این هدف، مستلزم بزرگ و بزرگ‌تر شدن یک شرکت از طریق افزایش فروش آن نیست

به طور مثال، نایک در یک بازه زمانی پنج ساله، فروش خود را سه میلیارد دلار افزایش داد، اما، سود شرکت فقط چهل میلیون دلار افزایش یافت

پس یادمان باشد که ارزش شرکت و سهام آن فقط با افزایش میزان فروش و سهم بازار شرکت افزایش نمی‌یابد بلکه زمانی افزایش می‌یابد که حاشیه سود ما افزایش می‌یابد

در حقیقت، هدف اشتباه شرکت‌ها برای بزرگ‌ شدن به تصمیمات و برنامه‌های بازاریابی‌ منجر می‌شود که قدرت برندشان را کاهش می‌دهد

به عنوان مثال، استارباکس و دانکین دونات به تدریج در حال اشغال مرزهای یکدیگر هستند: دانکین دونات، کاپوچینو و قهوه‌های اسپرسو گران قیمتی را به منوی خود اضافه کرده و استارباکس هم شعبه‌هایی را در مناطق کارگرنشین و حاشیه‌ای افتتاح کرده است

امروزه، هر دویِ این برندها در خطر «ضعیف شدن معانی مرتبط با برندهایشان» هستند زیرا از گذشته، استارباکس به آماده‌سازی و ارائه قهوه‌های عالی و طبیعتاً گران شهرت داشت و انتخاب شعبه‌هایش هم دقیقاً با معانی برندش منطبق بود و دانکین دونات هم در زمینۀ ارائه قهوه‌های معمولی و ساده – نه کاپوچینو و اسپرسو- با قیمت‌های پایین مشهور بود

یا به عنوان مثالی دیگر، در سال‌های اخیر، عملکرد مالی وال مارت، بازارهای سرمایه‌ای و به خصوص وال استریت را نگران کرده است. اما متهم اصلی کسی نیست جز این واقعیت: کاهش حاشیه سود به دلیل افزایش میزان تخفیف برای جذب خریداران بیشتر

علاوه بر مشکلات شرکت‌ها در کسب سود بیشتر، تلاش برای رشد، مشکلات و نگرانی‌های دیگری را نیز به دنبال دارد

به عنوان مثال، تویوتا در سال‌های اخیر عملکرد بسیار موفقی داشته و به دومین برند بازار خودروی آمریکا (بر اساس شاخص سهم بازار) تبدیل شده و از این نظر بعد از جنرال موتورز قرار گرفته و به سرعت در حال نزدیک شدن به این شرکت است

اما رشد این شرکت مشکلاتی را هم به دنبال داشته است: کیفیت خودروهای تویوتا در بررسی‌های موسسۀ جی.دی.پاوِر کاهش محسوسی داشته و کیفیت سه مدل از خودروهای این شرکت در تحقیقات موسسۀ کانسیومِر یونییِن در گروه «پایین‌تر از متوسط» قرار گرفته است

پس یادمان باشد عدم درک صحیح تفاوت‌های میان سهم بازار و سودآوری باعث تقویت این باور شده است که افزایش سهم بازار، به خودی خود سودآوری شرکت را افزایش می‌دهد

اکثر شرکت‌ها با پذیرش این طرز تفکر، برنامه‌هایی مثل پیشبرد مصرف‌کننده و تخفیف‌های گسترده را برای افزایش سهم بازار خود طراحی و اجرا می‌کنند ولی این برنامه‌ها در نهایت باعث کاهش سودآوری‌شان می‌شود

دلیل این واقعیت آن است که تخفیف‌ زیاد و همیشگی و یا خدمات رایگان و تشویقی که با هدف افزایش سهم بازار و تعداد مشتریان شرکت پیشنهاد می‌شوند، هم بی‌وفاترین مشتریان را جذب شرکت می‌کنند و هم سلامتی کسب و کار شرکت را به مخاطره می‌اندازند

در حقیقت، افسانه «بزرگ‌تر، بهتر است» ارزش خود را از دست داده است، اما، گاهی اوقات توسط بعضی از مدیران ارشد شرکت‌ها دوباره جان می‌گیرد. اصرار این مدیران برای بزرگ‌تر شدن و افزایش سهم بازار به هر روشی، قدرت برندشان را تخریب می‌کند و در نهایت، چیزی هم عاید سهامداران شرکت نمی‌شود

مارکتینگ آز
انجمن مدیران، بزرگترین تشکل مدیریتی ایران  @Managersclub Buka / Bagaimana

2023-08-25 20:04:44 فردی که بینش او تمرکز به نقطعه ضعف افراد است تا به نقطه قوت آنان، هرگز نباید در یک پست مدیریتی منصوب شود.

پیتر دراکر، پدر علم مدیریت نوین

انجمن مدیران، بزرگترین تشکل مدیریتی ایران  @Managersclub Buka / Bagaimana

2023-08-25 17:08:43 آیا بعضی از شغل‌ها خیلی آسان هستند و به هیچ استعدادی برای ایفای آنها نیاز نیست؟!

#Harvard_business_review

بعضی از مدیران به اشتباه فکر می‌کنند که ایفای برخی نقش‌ها به مهارت، دانش و استعداد خاصی نیاز ندارد. آنها از این نقش‌ها با عنوان «نقش‌های سطح پایین» نام می‌برند و نقش‌هایی مانند خدمتکاری یا بازاریابی تلفنی را جزو این دسته از نقش‌ها طبقه‌بندی می‌کنند.

این اشتباه از آنجا ناشی می‌شود که فاکتور مهمی به نام «میل به ارتقا» که در همه افراد و کارکنان وجود دارد، مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد. یک فرد، حتی اگر نقش پیش‌پاافتاده‌ای را ایفا کند، به دنبال ارائه بهترین عملکردِِ ممکن است تا به این وسیله بتواند مافوق خود را متقاعد سازد که به او ارتقای مقام و جایگاه بدهند.

مدیران بزرگ، به‌درستی می‌دانند که اگر افراد براساس استعدادهایی که دارند برگزیده شوند و نقشی که برای آن ساخته شده‌اند برعهده گیرند، انگیزه بسیار زیادی برای ارائه بهترین عملکرد و به دنبال آن ارتقا خواهند داشت.

بعنوان مثال، نقش خدمتکاری هتل را در نظر بگیرید. شاید برای خیلی از شما این شغل سطح پایین به نظر برسد که نیاز به استعداد خاصی ندارد و هرکسی از عهده آن برمی‌آید و اغلب کسانی که این کار را انجام می‌دهد از روی ناچاری دست به این کار زده و به‌طور کلی از آن متنفرند. اما واقعیت کاملا متفاوت است.

چه بسیارند خدمتکاران موفقی که سالهاست این کار را با کیفیتی بالا انجام می‌دهند و چون در این کار استعداد دارند، آن را ادامه می‌دهند.
در واقع آنها هر روز که با اتاقی کثیف و به هم‌ریخته روبه‌رو می‌شوند پس از مرتب کردن اتاق، به جای احساس خستگی، احساس قوی‌تر بودن می‌کنند.
آنها به جنبه تکراری کارشان توجهی ندارند و به این فکر نمی‌کنند که همین اتاقی که امروز مرتب کرده‌اند، فردا دوباره کثیف و به‌هم ریخته خواهد شد، بلکه آنها برای فردا و ایفای نقش مثبت‌شان لحظه‌شماری می‌کنند و همین چالش است که به آنها قدرت بیشتری می‌دهد.

آموزه های سازمانی
انجمن مدیران، بزرگترین تشکل مدیریتی ایران  @Managersclub Buka / Bagaimana

2023-08-23 16:15:13 چگونه یک جنبش را آغاز کنیم

دِرِک سیورز، نویسنده و کارآفرین برجسته، با کمک یک آزمایش تجربی بامزه توضیح می‌دهد که چگونه یک جنبش می‌تواند آغاز شود.

Derek Sivers
همراه با زیرنویس فارسی

#TED
انجمن مدیران، بزرگترین تشکل مدیریتی ایران  @Managersclub Buka / Bagaimana

2023-08-23 10:32:06 عارضه کم‌خواهی در مذاکره

لیگ تامپسون در کتاب «۵۳ اصل مذاکره» می‌نویسد: در اختیار داشتن گزینه‌های دیگری غیر از مذاکره فعلی، اهمیت زیادی دارد. اما همواره این خطر نیز وجود دارد که چنان در گزینه‌های دیگرمان غرق شویم که به محض شنیدن پیشنهادی که کمی بهتر از گزینه فعلی‌مان است، آن را بپذیریم و مذاکره فعلی‌مان را ترک کنیم

اگر اولین پیشنهادی که از گزینه فعلی‌مان کمی بهتر است را بپذیریم، دچار بیماری «کم‌خواهی در مذاکره» شده‌ایم. اولین نشانه این بیماری آن است که از حصول توافق بسیار خوشحال می‌شویم

داروی این بیماری، داشتن نقطه هدف است. نقطه هدف، بیانگر وضعیتی است که در آن همه شرایط، مطلوب ما خواهد بود. نقطه هدف، در حقیقت، هدفی است که هم جذاب است و هم واقع‌بینانه

برای مثال، فرض کنید می‌خواهیم خانه‌مان را بفروشیم و برای این منظور، کف قیمت ۲۵۰ هزار دلار را به عنوان نقطه ترک مذاکره در نظر گرفته‌ایم. حالا برای تعیین نقطه هدف، باید بررسی کنیم که خانه‌های مشابه خانه ما با چه قیمتی به فروش رفته‌اند. مثلاً ممکن است به این نتیجه برسیم که خانه‌های مشابه خانه ما به قیمت ۲۷۰ تا ۲۹۰ هزار دلار فروخته شده‌اند. پس می‌توانیم نقطه هدف‌مان را ۲۷۰ هزار دلار تعیین کنیم

یادمان باشد، نقطۀ هدفی که برای خود تعیین می‌کنیم، باید به گونه‌ای باشد که اگر آن را مطرح کردیم و طرف مقابل فوراَ آن را قبول کرد، همچنان نسبت به توافق حاصله، احساس رضایت داشته باشیم و پشیمان نشویم

مارکتینگ آز
انجمن مدیران، بزرگترین تشکل مدیریتی ایران  @Managersclub Buka / Bagaimana