2022-08-28 10:38:49
*میرزا ابراهیم فروردین جوانمردی خود ساخته*
درگذشت شادروان ابراهیم فروردین معروف به ابراهیمِ قاضی (دایی ابراهیم) را به همه بستگان و اشنایان و دوستان و به ویژه همسر و فرزندان گرامی ایشان تسلیت عرض می نمایم.
گرچه خودم نیز صاحب عزا هستم، اندیشیدم که گوشه بسیار کوتاهی از زندگی این یار کوچیده از میان ما را به رشته تحریر در آورم.
هدف از نگارش پند اموزی از جنبه های مثبت زندگی کسانی است که با تلاش و پیگیری، راهی به کامیابی و خوشبختی را پیدا میکنند.
اگر این راهها گفته نشود چه بسا نسلهای اتی ندانند که چگونه بر کمبودها و کاستیها پیروز شوند.
عنوان نوشته را جوانمرد خود ساخته گذاشتم و حالا میگویم که چرا جوانمردی و خود ساختگی از ویژگیهای شادروان ابراهیم فروردین بود.
*دوران کودکی*
اقای ابراهیم فروردین در دورانی دیده به جهان گشود که جنگ جهانی دوم در جریان بود و پیامدهای ویرانگرانه ان بر جهان گسترده بود. ناداری و فقر همگانی، نبودن ساختارهای فرهنگی و اموزشی از ویژگیهای ان دوران است. شوربختانه در دورانی که ایشان کودکی بیش نبودند، مادرشان از دنیا میرود. در پی شرایط اقتصادی و اجتماعی ان روزگار، پدرشان نیز ناچار به ترک ارسنجان میگردد. در کنار ابراهیم کودک، شماری خواهر و برادر ناتنی می ماند که بیشتر انها نیز یتیم و کودک هستند. در جهان آن روزگار، نه تنها بیمه ای نیست، که بیماری و قحطی و ناداری در همه جا جولان میدهد.
با این همه، خدا همه دربها را نمی بندد.
یک درب باز است تا پوششی برای این خردسالان باشد. دامن مهری از سوی بی بی زهرا گسترده میشود تا همه فرزندان ان مادر به خاک خفته را زیر پوشش بگیرد. گرچه مادر این کودکان از جهان رخت بر بسته، چند سال پیش از مرگش هووی بی بی زهرا بود، اما درهای مهر خداوندی باز میشود و همه فرزندان با کمترین احساس نبود پدر و مادر، در زیر چتر حمایتی بی بی، بزرگ و یکی پس از دیگری وارد زندگی میشوند.
اقای ابراهیم فروردین و خواهران و برادران نا تنی او تا زنده بوند هیچکدام ان مهرورزی بی بی زهرا را فراموش نکردند. مهر میان انان، بی بی زهرا و فرزند تنی او به گونه ای بود که تنی یا ناتنی بودن آنها را تنها بزرگسالان خانواده میدانستند.
*نوجوانی و جوانی*
دایی ابراهیم در دوران زندگیش کوشید تا جوانمردانه و گام به گام سختیها را پشت سر بگذازد. تا انجا که میتوانست کمک کرد که کلاس ششم که ان زمان در ارسنجان بود، درس خواند. از همین رو خطی بسیار زیبا داشت و قرآن و دیگر کتابها را به آسانی میخواند.
اشعار حافظ،سعدی و شاهنامه فردوسی را به درستی و رسایی می خواند.
قرآن را با صوتی دلنشین تلاوت میکرد.
نمازش را با صوت و حالتی خاص میخواند. کتابی که ایشان در سال ۱۳۴۸ به شادروان پدرم هدیه داده بود را هنوز در کتابخانه کوچکم دارم.
پس از پایان دبستان چون دیگر کلاس بالاتری نبود، برای گذران زندگی در کنار برادرش شادروان حاج سید احمد موسوی به کار سرگرم شد.
با کمک برادر که دارای کامیون بود، به زودی از اندک رانندگان زبده ارسنجانی شد که در ان دوران دارای گواهینامه پایه یک بودند. ان کودکِ تنها، با پشتکار، تلاش و خودباوری، به جوانی خوش چهره و پاک سیرتی تبدیل شد که میتوانست دستهای دیگران را بگیرد و از دشواری انها بکاهد. کوشید تا کسی دیگر رنجهای بی مادری و دوری از پدر را نیازماید. ابرومندانه و از راه حلال و افتخار امیز، کسب درامد کرد و با همه دوستان و بستگان جوشش داشت. نگارنده در دوران دانش اموزی خود در شیراز که با برادر عزیزم تنها بودیم و به دبیرستان میرفتیم بارها در منزل ایشان مهمان میشدیم و خودشان و همسر مهربانشان پذیرایی میکردند. پس از ان نیز سفره پر مهر و پر از خوراکیها ان خانواده بر روی هر میهمانی باز بود.
ایشان در جوانی به استخدام اداره کل کشاورزی فارس،واحد دفع آفات کشاورزی درآمد.
تعریفهای او از بازدیدهایی که به همراه مهندسین کشاورزی از مزارع و آزمایشگاهها داشتند برایم دلنشین بود. از ژرفای دل از باسوادها به نیکی یاد میکرد و از بیسوادهایی که جای فرزانگان نشسته اند بیزار بود. زندگی اقای فروردین گویای ان است که در میان کوهی از دشواریها و سختیها نباید نومید شد. باید کوشید و درهای مهر خداوندی را شناخت و از ان در وارد زندگی شد. همیشه یک در باز است.
*پندهای آموختنی*
با همه پیشرفتها و جوانمردیها، بر این باورم که تواناییهایی درونی دایی ابراهیم فروردین، بسیار بیش از ان بود که نمود پیدا کرد. بارها با ایشان گقتگو کردم و هر بار به تواناییهای درونی ایشان که روزگار فرصت شکوفایی آن را نداد، پی بردم. هنگامیکه به زندگی مردمان خودمان به درستی بنگریم خواهیم دید که جامعه چه کمبودهایی بر دوش انها نهاده است.
63 views07:38