Get Mystery Box with random crypto!

برگردیم به جریان ویزا و سفارت ... ساعت ۶/۵ بیدار شدیم. البته | Travel-Documentary سفرنامه

برگردیم به جریان ویزا و سفارت ...

ساعت ۶/۵ بیدار شدیم. البته سوگل از قبل همه چیز را مرتب کرده بود. در نتیجه فقط لباس پوشیدیم و یک صبحانه سریع خوردیم و تاکسی اینترنتی گرفتیم (از ده متر آنطرف تر ) و راه افتادیم.

تمام سفارت‌ها در یک منطقه هستند و از عجایب روزگار همسایگی سفارت ایران و آمریکا در عمان است. مثل پاریس که هر دو در بهترین نقطه شهر هستند.

ما تقریبا به موقع رسیدیم و صف نسبتا طولانی (حدود ۱۵ نفر) جلوی ما بودند. هوا هنوز خیلی گرم نشده بود و در یک ورودی کوچک که با پارچه مسقف شده بود همه جا می‌شدیم. اکثراً هندی، عمانی و ایرانی بودند.

در هر حال نوبت به من رسید حدود ساعت ۸ و دری باز شد. اسمم را دادم و با وقت داده شده کنترل کردند. موبایل را بیرون به سوگل داده بودم در نتیجه چیزی اضافه بر مدارک همراه نداشتم. یک کارت شناسایی از من خواست. که کارت ملی را دادم. از درون گیت کنترل رد شدم و یک بازرسی بدنی ساده انجام شد.

در طرف مقابل اتاق باز شد و یک راهرو کوتاه در مقابل وجود داشت که در طرف مقابل یک در دیگر به حیاط سفارت باز می‌شد.

وارد حیاط شدم. حیاط نسبتا بزرگی که کسی در آن نبود. یک علامت کوچک مسیر ویزا را نشان می داد. به سمت ساختمان اصلی رفتم. آنجا مجدد یک بازرسی بدنی ساده توسط یک پلیس زن عمانی شدم و به اتاق ویزا رفتم.

در اتاق صندلی برای نشستن بود و چند گیت برای بررسی. ابتدا به گیت سمت راست باید می‌رفتم تا با بررسی پاسپورت یک شماره بدهد. اینجا هم یک پلیس زن تپل عمانی کار را انجام می‌داد.

تقریبا من آخرین نفر شماره گرفتم. در نتیجه فرصت کافی داشتم تا ببینم چه سوالاتی می‌شود. راستش برای خودم آنقدر بی‌تفاوت بود که ویزا بگیرم یا نگیرم که بیشتر غرق در نظاره دیگران بودم.

@rezasharan لینک عضویت