Get Mystery Box with random crypto!

معصومه حنیفه‌زاده

Logo saluran telegram ravaankaavi — معصومه حنیفه‌زاده م
Logo saluran telegram ravaankaavi — معصومه حنیفه‌زاده
Alamat saluran: @ravaankaavi
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 810
Deskripsi dari saluran

آسیب‌شناس روانی و روانکاو
تارنمایی برای دستیابی به نوشتارها، سخنرانی‌ها، درسگفتارها ... :
hanifehzadeh.com
و
https://www.youtube.com/@MHanifehzadeh
برای شرکت در کارگروه‌های روانکاوی می‌توانید به من پیام دهید.

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


Pesan-pesan terbaru

2023-05-29 17:46:23 دوستان و همراهان کانال، از همراهی شما سپاسگزارم.
چندی در کانال نخواهم نوشت و در شبکه‌های اجتماعی نخواهم بود.
برای همه‌تان آرزوی تندرستی، آرامش و شادمانی دارم.
444 viewsM. H., 14:46
Buka / Bagaimana
2023-05-23 20:26:41 با واژهٔ «سوژه» چه کنیم؟

واژهٔ سوژه در زبان فرانسوی و در بنیاد به معنای دِهوَند و شهروند است. برگردان واژگانی آن می‌شود : زیرنهاد.
Sub + jacere (from latin) زیر + نهادن، زیر + افکندن
سوزه به معنای آدمی کِهتر است که زیر فرومانروایی آدمی مِهتر است.
ولی این واژه اندک اندک به درون فلسفه راه می‌یابد، و بویژه از زمان دکارت در معنای اندیشه‌ورز بکار می‌رود : اویی که می‌اندیشد. می‌اندیشد، پس هست. اندیشه‌ورز دکارتی هستی خود را نه از باورمندی دینی، نه از باور به آفرنیش خود بدست ایزدی آفریننده، که از توان به پرسش گرفتن هستی خویش می‌گیرد.
بدینگونه اندیشه‌ورز دکارتی از پهنهٔ فلسفه به میدان کنشگری سیاسی- اجتماعی نیز کشیده می‌شود : کسی می‌تواند براستی کنشگر باشد که کنش خویش را، با اندیشهٔ خویش، برگزیده باشد.
ولی در زمینهٔ فلسفه، سوژه را نمی‌توان تنها اندیشه‌ورز دکارتی دانست. برای نمونه، سوژهٔ فوکویی بیشتر «خودبرساز» است، تا اندیشه‌ورز و …
ولی چرا ایرانی‌ها برابرنهادی برای واژهٔ سوژه بکار نمی‌برند؟
اینگونه می‌نماید که گیرایی واژهٔ سوژه در میان ایرانیان وامدار چند نکته است :
(تنبلی اندیشه را درز می‌گیرم )
۱. برجسته کردن اندیشه‌ورز دکارتی در برابر باورمند دینی.
۲. پیروی از فلسفهٔ اروپایی بی‌ژرف‌نگری بسنده.
۳. نیافتن واژه‌ای پرسون (دقیق) برای برگرداندن آن. واژه‌ای که بتواند همهٔ فرایافت‌های نهفته در این واژه را همزمان برساند.
ولی دقیقاً از همین رو، از این رو که این واژه چندین فرایافت را پوشش می‌دهد، واژه‌ای گنگ است.
از دیدگاه روانکاوی وام‌واژه‌ها به اندیشیدن آسیب می‌زنند. اندیشیدن نیازمند واکافتن واژه‌ها و دوباره سوار کردن آنهاست. بکار نگرفتن وام‌واژه‌ها بویژه در روانکاوی، آنهم در رویکرد لکانی آن، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. چراکه از دیدگاه pychoanalysis (که برگردان درست آن روان‌آناکافت یا روان‌واکافت است) ناخودآگاه از راه جداسازی واج‌ها (phonemes) و از نو درآمیختن آن‌ها می‌اندیشد.
وام‌واژه‌ها از دیدگاه لکان، چون تکواژگزاره (holophrase) کار می‌کنند، و به سازوکار ناخودآگاه و اندیشیدن آسیب‌ می‌رسانند. تکواژگزاره‌ها چندین فرایافت را بهم می‌چسبانند و ما را از روشن‌اندیشی بازمی‌دارند. از همین رو است که برای لکان، در زبان‌هایی که وام‌واژه فزوده بکار می‌رود، هرچند رواندرمانی شدنی است، ولی کار آناواکافت نمی‌توان انجام داد.
واژهٔ سوژه از آنجاییکه چندین فرایافت (concept) را همزمان پوشش می‌دهد، براستی تکواژگزاره‌ای است که اندیشه را گنگ می‌کند. این واژه چندین فرایافت را در خود پنهان دارد : کِهتر، شهروند، هومن (آدمی، انسان)، روان، کنشگر سیاسی-اجتماعی، اندیشه‌ورز فلسفی و زیرنهاد روانکاوی.
از دید من، می‌توان هر کدام از معنا‌های این واژه را، با نگرداشت بافتار، با واژه‌ای جداگانه در فارسی بکار برد (هومن، روان، کنشگر، اندیشه‌ورز ...)، ولی همزمان می‌توان واژه‌ای فراگیر نیز برای برگرداندن آن به فارسی برساخت که بتواند کمابیش همهٔ فرایافت‌های این واژه را پوشش دهد. بدینگونه به جان زبان نزدیکتر خواهیم بود، از گنگ‌اندیشی رهایی خواهیم یافت و اندیشه‌ای تکواژ‌گزاره‌این نخواهیم داشت. پیشنهاد من در این زمینه بدینگونه است :
من برای سخن گفتن از سوژهٔ دکارتی، واژهٔ «اندیشه‌ورز» را بکار می‌گیرم و در روانکاوی واژهٔ «زیرنهاد» را، چراکه زیرنهاد به زیرِ پرانمایه (Signifier) رفتن φ – را بخوبی نشان می‌دهد.
برای واژه‌ای فراگیر نیز «اندیشا» را پیش می‌نهم. اندیشا صفتی است که ویژگی پایای یک فرد را نشان می‌دهد : آدمی تنها جاندار اندیشا است. این واژه می‌تواند در زمینهٔ اجتماعی و فلسفی به جای واژهٔ سوژه بنشیند و معناهای گوناگون و ویژهٔ آن، نزد اندیشمندان و فیلسوفان گوناگون، را پوشش دهد.
در زمینهٔ سیاسی، کنشگر بهترین گزینه است، چراکه واژهٔ کنش (action) به کرداری اشاره دارد که آگاهانه برگزیده شده است، به وارونِ فرایافت کِرد (act) که کرداری تکانشی است - با دو معنای هایسته (مثبت) و نایستهٔ (منفی) آن.
امیدوارم خوانندگان من دستکم اندکی به این پیشنهاد بیاندیشند، تا بتوانیم اندک اندک از وام‌واژه‌اندیشی، و از همین رو گنگ‌اندیشی، رهایی یابیم.
898 viewsM. H., edited  17:26
Buka / Bagaimana
2023-05-22 09:37:05 البته، حدس می‌زنم اینا کی می‌رن.
بدجوری بوی ۵۶ میاد!
721 viewsM. H., edited  06:37
Buka / Bagaimana
2023-05-22 09:35:55 راستش من هم نخستین پرسشی که از جی‌پی‌تی کردم همین بود: اینا کی می‌رن؟
دلم می‌گه ۹۰درصد شما هم همین را پرسیدید!
691 viewsM. H., edited  06:35
Buka / Bagaimana
2023-05-21 19:45:13
رابطه خاکبرسری با چت جی پی تی !! بالاخره فهمیدیم اینا کِی میرن !!
917 viewsM. H., 16:45
Buka / Bagaimana
2023-05-21 15:50:48
از ج. اسلامی چه چشمداشتی بیش از این دلقک‌بازی‌ها می‌توان داشت؟!
رویارویی سرمایه‌داری دولتی فاشیستی ج. اسلامی در برابر سرمایه‌داری خصوصی نولیبرال !
اگر یک کارگری که دستش در کار، فرآوری و زندگی است، به گفتگو فراخوانده شده بود، پاسخ دندان‌شکنی بر دهان هر دو دلقک می‌زد!
675 viewsM. H., edited  12:50
Buka / Bagaimana
2023-05-19 21:23:24 « (...) اي مردمان اي مردمان از من نيايد مردمی
ديوانه هم ننديشد آن کاندر دل انديشيده‌ام
امروز عقل من ز من، یک بارگی بيزار شد
خواهد که ترساند مرا پنداشت من ناديده‌ام

در ديدهٔ من در آ، وَز چشم من بنگر مرا
زيرا برون از ديده‌ها منزلگهی بگزيده‌ام
من از براي مصلحت در حبس دنيا مانده‌ام
حبس از کجا ؟ من از کجا ؟ مال که را دزديده‌ام ؟ (چه کسی دریابد مولانا چه می‌گوید! )

تو مست مستِ سرخوشی من مستِ بي سر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی من بی‌دهان خنديده‌ام

...در زخم او زاری مکن، دعوی بيماری مکن
صد جان شيرين داده‌ام، تا اين بلا بِخريده‌ام
پيش طبيبش سر بنِه، يعنی مرا ترياق ده
زيرا در اين دام نظر، من زهر‌ها نوشيده‌ام»
مولانا
624 viewsM. H., edited  18:23
Buka / Bagaimana
2023-05-19 21:22:44
« (...) اي مردمان اي مردمان از من نيايد مردمی
ديوانه هم ننديشد آن کاندر دل انديشيده‌ام
امروز عقل من ز من، یک بارگی بيزار شد
خواهد که ترساند مرا پنداشت من ناديده‌ام

در ديدهٔ من در آ، وَز چشم من بنگر مرا
زيرا برون از ديده‌ها منزلگهی بگزيده‌ام
من از براي مصلحت در حبس دنيا مانده‌ام
حبس از کجا ؟ من از کجا ؟ مال که را دزديده‌ام ؟ (چه کسی دریابد مولانا چه می‌گوید! )

تو مست مستِ سرخوشی من مستِ بي سر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی من بی‌دهان خنديده‌ام

...در زخم او زاری مکن، دعوی بيماری مکن
صد جان شيرين داده‌ام، تا اين بلا بِخريده‌ام
پيش طبيبش سر بنِه، يعنی مرا ترياق ده
زيرا در اين دام نظر، من زهر‌ها نوشيده‌ام»
مولانا
545 viewsM. H., edited  18:22
Buka / Bagaimana
2023-05-19 14:57:32
سر کار نمیرود، نان بازویش را نمیخورد، سربازی نمیرود و به وطن خدمت نمیکند، شغلش نشر خرافات و یاوه است، تن لش بیعار است و دستش در جیب ماست، نامش « آخوند » است و خواستار اعدام ماست








@mizangorup
468 viewsM. H., 11:57
Buka / Bagaimana
2023-05-19 14:50:31 روانکاو، سیاست و دین

پهنهٔ سیاسی پهنهٔ توان‌ورزی است، برای سودجویی شخصی، یا برای به انجام رساندن آرمان‌ها (که همواره شخصی یا گروهی‌اند). پس شهروندان همیشه ناچارند بپایند، قانون‌ها را، سیاسی‌کاران را، برنامه‌ها و آرمانهای گروه‌ها و حزب‌ها را. چراکه هر قانونی، هر دستوری، هر کاری سرنوشت خود آن‌ها را رقم خواهد زد.
پهنهٔ سیاسی همواره می‌تواند پهنهٔ هماوردی با دگرمن شود، دگرمنی که همواره گرایش به بهره‌بری از من دارد. برای پیشگیری از این بهره‌بریِ دگرمنی است که هر شهروندی نیازمند شناخت، پاسداری و به انجام رساندن قانون‌ها و ارزش‌های جهانرواست.
به سخنی دیگر، پهنهٔ سیاسی پهنهٔ پردازش اندیشوی، پهنهٔ هماوندی (relation) با دیگری و پهنهٔ انجام قانون است. همانندیِ پهنهٔ زیست همگانی با پهنهٔ کوشنامه‌این (dramatic) اودیپی را نمی‌توان نادیده گرفت.
فروید با زیرکی شگفت‌آوری گره‌گاه پهنهٔ زیست ادیپی با پهنهٔ زیست اجتماعی (سیاسی) را نشان داده است : «نام‌ پدر» (قانون‌های جهانروا).
پس چگونه روانکاوی می‌تواند در این زمینه سخنی برای گفتن نداشته باشد؟ و چگونه روانکاو می‌تواند «بی‌سو» باشد؟ ! بویژه به هنگامی که هم با خود او، چون شهروند، و هم با دیگرشهروندان همچون برنهادهای (objects) بهره‌بری رفتار می‌شود؟
ولی دین چه؟ آیا روانکاو بایستی در این زمینه نیز سوگیری داشته باشد؟ پرسشی است که از من شده است.
پهنهٔ زندگی اجتماعی – سیاسی، پهنهٔ زیست‌های دگرگون است. شهروندانِ یک پهنهٔ سیاسی-اجتماعی، می‌توانند دین‌ها، کیش‌ها، زبان‌های مادری، فرهنگ‌های گوناگونی داشته باشند. آنچه به بافت اجتماعی شهروندان یکپارچی می‌بخشد دین نیست، زبان یکسان اداری است و قانون. قانونی که برای دگرگونی‌ها جایی باز کرده باشد؛ قانونی که بر پایهٔ دین، فرهنگ و پسندِ تنها شماری از شهروندان نوشته نشده باشد؛ قانونی که جهانروا باشد.
بهمنشی در روانکاوی بر شناخت و پاسداری قانون‌های جهانروا استوار است و تنها به هنگامی که انجام این قانون‌ها به ریشخند گرفته می‌شوند، روانکاو ناچار به واکنش است.
در زمینه‌های دیگر (دین‌ها، باورها، فرهنگ‌ها و پسندهای شخصی و گروهی) روانکاو سوگیری ندارد.
خود باور دینی چه؟
برای پاسخ دادن به این پرسش گفتاوردی از رُمَن رولان می‌آورم، دربارهٔ ژان کریستف :
« Il vivait en Dieu, il n'avait pas besoin d'y croire. »
«او در خدا می‌زیست؛ نیازی به باور به آن نداشت.»
در روانکاوی نام دیگر خدا، پدر است. «خدا» سویهٔ پنداری پدر است، و «نام پدر» پِیگری (function) است که آفرینندهٔ زیرنهاد است (جستار پیچیده‌ای است که نمی‌توان در اینجا به آن پرداخت).
ما روانکاوها می‌دانیم که هر کسی فزوده به آرمانی بچسبد، به این معناست که آن آرمان را درونی نکرده است. «پدر» نیز همینگونه است؛ کسی که پدر را درونی کرده باشد، در بیرون بدنبال آن نخواهد بود؛ او پدر خواهد شد.
در روانکاوی کار روانکاو این است که روانکاونده را در یافتن راستینهٔ ناخودآگاه و دستیابی به «نام پدر» همراهی کند. «نام‌ پدر» توان اندیشه‌ورزی است؛ اندیشه‌ای که چون پدر می‌آفریند، زایاست. زایای «نام‌»‌هاست؛ زایای معناست. درونی کردن پدر در روند روانکاوی رخ می‌دهد. برای این کار، روانکاونده نیازمند باورهای روانکاو نیست، نیازمند همراهی او برای شنیدن راستینه‌های ناخودآگاهش و «پدر» شدن اوست.
498 viewsM. H., edited  11:50
Buka / Bagaimana