Get Mystery Box with random crypto!

با واژهٔ «سوژه» چه کنیم؟ واژهٔ سوژه در زبان فرانسوی و در بنیا | معصومه حنیفه‌زاده

با واژهٔ «سوژه» چه کنیم؟

واژهٔ سوژه در زبان فرانسوی و در بنیاد به معنای دِهوَند و شهروند است. برگردان واژگانی آن می‌شود : زیرنهاد.
Sub + jacere (from latin) زیر + نهادن، زیر + افکندن
سوزه به معنای آدمی کِهتر است که زیر فرومانروایی آدمی مِهتر است.
ولی این واژه اندک اندک به درون فلسفه راه می‌یابد، و بویژه از زمان دکارت در معنای اندیشه‌ورز بکار می‌رود : اویی که می‌اندیشد. می‌اندیشد، پس هست. اندیشه‌ورز دکارتی هستی خود را نه از باورمندی دینی، نه از باور به آفرنیش خود بدست ایزدی آفریننده، که از توان به پرسش گرفتن هستی خویش می‌گیرد.
بدینگونه اندیشه‌ورز دکارتی از پهنهٔ فلسفه به میدان کنشگری سیاسی- اجتماعی نیز کشیده می‌شود : کسی می‌تواند براستی کنشگر باشد که کنش خویش را، با اندیشهٔ خویش، برگزیده باشد.
ولی در زمینهٔ فلسفه، سوژه را نمی‌توان تنها اندیشه‌ورز دکارتی دانست. برای نمونه، سوژهٔ فوکویی بیشتر «خودبرساز» است، تا اندیشه‌ورز و …
ولی چرا ایرانی‌ها برابرنهادی برای واژهٔ سوژه بکار نمی‌برند؟
اینگونه می‌نماید که گیرایی واژهٔ سوژه در میان ایرانیان وامدار چند نکته است :
(تنبلی اندیشه را درز می‌گیرم )
۱. برجسته کردن اندیشه‌ورز دکارتی در برابر باورمند دینی.
۲. پیروی از فلسفهٔ اروپایی بی‌ژرف‌نگری بسنده.
۳. نیافتن واژه‌ای پرسون (دقیق) برای برگرداندن آن. واژه‌ای که بتواند همهٔ فرایافت‌های نهفته در این واژه را همزمان برساند.
ولی دقیقاً از همین رو، از این رو که این واژه چندین فرایافت را پوشش می‌دهد، واژه‌ای گنگ است.
از دیدگاه روانکاوی وام‌واژه‌ها به اندیشیدن آسیب می‌زنند. اندیشیدن نیازمند واکافتن واژه‌ها و دوباره سوار کردن آنهاست. بکار نگرفتن وام‌واژه‌ها بویژه در روانکاوی، آنهم در رویکرد لکانی آن، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. چراکه از دیدگاه pychoanalysis (که برگردان درست آن روان‌آناکافت یا روان‌واکافت است) ناخودآگاه از راه جداسازی واج‌ها (phonemes) و از نو درآمیختن آن‌ها می‌اندیشد.
وام‌واژه‌ها از دیدگاه لکان، چون تکواژگزاره (holophrase) کار می‌کنند، و به سازوکار ناخودآگاه و اندیشیدن آسیب‌ می‌رسانند. تکواژگزاره‌ها چندین فرایافت را بهم می‌چسبانند و ما را از روشن‌اندیشی بازمی‌دارند. از همین رو است که برای لکان، در زبان‌هایی که وام‌واژه فزوده بکار می‌رود، هرچند رواندرمانی شدنی است، ولی کار آناواکافت نمی‌توان انجام داد.
واژهٔ سوژه از آنجاییکه چندین فرایافت (concept) را همزمان پوشش می‌دهد، براستی تکواژگزاره‌ای است که اندیشه را گنگ می‌کند. این واژه چندین فرایافت را در خود پنهان دارد : کِهتر، شهروند، هومن (آدمی، انسان)، روان، کنشگر سیاسی-اجتماعی، اندیشه‌ورز فلسفی و زیرنهاد روانکاوی.
از دید من، می‌توان هر کدام از معنا‌های این واژه را، با نگرداشت بافتار، با واژه‌ای جداگانه در فارسی بکار برد (هومن، روان، کنشگر، اندیشه‌ورز ...)، ولی همزمان می‌توان واژه‌ای فراگیر نیز برای برگرداندن آن به فارسی برساخت که بتواند کمابیش همهٔ فرایافت‌های این واژه را پوشش دهد. بدینگونه به جان زبان نزدیکتر خواهیم بود، از گنگ‌اندیشی رهایی خواهیم یافت و اندیشه‌ای تکواژ‌گزاره‌این نخواهیم داشت. پیشنهاد من در این زمینه بدینگونه است :
من برای سخن گفتن از سوژهٔ دکارتی، واژهٔ «اندیشه‌ورز» را بکار می‌گیرم و در روانکاوی واژهٔ «زیرنهاد» را، چراکه زیرنهاد به زیرِ پرانمایه (Signifier) رفتن φ – را بخوبی نشان می‌دهد.
برای واژه‌ای فراگیر نیز «اندیشا» را پیش می‌نهم. اندیشا صفتی است که ویژگی پایای یک فرد را نشان می‌دهد : آدمی تنها جاندار اندیشا است. این واژه می‌تواند در زمینهٔ اجتماعی و فلسفی به جای واژهٔ سوژه بنشیند و معناهای گوناگون و ویژهٔ آن، نزد اندیشمندان و فیلسوفان گوناگون، را پوشش دهد.
در زمینهٔ سیاسی، کنشگر بهترین گزینه است، چراکه واژهٔ کنش (action) به کرداری اشاره دارد که آگاهانه برگزیده شده است، به وارونِ فرایافت کِرد (act) که کرداری تکانشی است - با دو معنای هایسته (مثبت) و نایستهٔ (منفی) آن.
امیدوارم خوانندگان من دستکم اندکی به این پیشنهاد بیاندیشند، تا بتوانیم اندک اندک از وام‌واژه‌اندیشی، و از همین رو گنگ‌اندیشی، رهایی یابیم.