Get Mystery Box with random crypto!

فتانه به طلا و عطر و ادکلن علاقه داشت ، یه روز رفتم یه آویز طل | داستان

فتانه به طلا و عطر و ادکلن علاقه داشت ، یه روز رفتم یه آویز طلای نسبتاً بزرگ و چندتایی عطر و ادکلن براش خریدم و کلی هم پیاده شدم . همون شب با ماشینم رفتم نزدیک محل کارش . معمولاً ۸ شب می‌زد بیرون و با اسنپ میومد خونه ، قبل از اینکه ماشین بگیره زنگ زدم بهش و گفتم جلوی محل کارش منتظرم ، ده دقیقه نشده اومد بیرون ، نشست تو ماشین و گفت چی شده ؟ گفتم کارِت دارم ، یکم ترسیده بود ، راه افتادم و تو مسیر بهش گفتم که نمی‌تونم بهش فکر نکنم و واقعاً دوسش دارم و آروم دستمو بردم روی پاهاش گذاشتم ، بهم گفت حواستو جمع کن ، گفتم حواس من وقتی جمع میشه که بتونم کنار بدن لخت تو بخوابم و دستمو یواش یواش بردم به سمت کصش دستمو نگه داشت و گفت این کارا چیه می‌کنی! و من که بدجور حشری شده بودم ، به زور انگشتامو به کصش رسوندم و به مالوندن ادامه دادم ، خودش هم دلش می‌خواست ، دستش شل شد و بهم گفت خیلی خُب ، کارتو کردی حالا بذار من پیاده شم تاکسی بگیرم برم خونه . کاری به حرفاش نداشتم و ادامه دادم ، یه جای خلوت گیر آوردم ، وایسادم و چرخیدم به سمتش و بی‌مقدمه لباشو بوسیدم . مدام داشت غُرغُر میکرد که عماد خر نشو و خجالت بکش و … آویز طلا رو از داشبورد درآوردم و دادم بهش و با یه حالت بغض آلود گفتم هر موقع دوست داشتی رابطمونو تموم میکنیم ! (البته ادا در می آوردم!)… درحالیکه جعبه رو باز می‌کرد گفت حالا قهر نکن و وقتی آویز رو از تو جعبه درآورد گفت وااااای چرا این کارو کردی ؟؟ من که حس رضایتو تو لحن صداش احساس کردم ، عطرهایی که داخل بگ کاغذی گذاشته بودم را از روی صندلی عقب برداشتم بهش دادم و با یه حالت مظلوم نمایی گفتم تازه اینارم برات گرفته ام ، یه خورده بهم خندید و گفت الان خرم کردی ؟؟! گفتم اونی که خره منم و تا آخر عمر خرت می‌مونم ، دوباره لبشو بوسیدم و در حالی که تو کونم عروسی بود راه افتادم و این آغاز روابط منو فتانه شد .

این ماجرای آخرین سکسیه که باهاش داشتم :
یادمه مهر پارسال بود و ازم خواست که صبح فلان روز برم بالا ، حدود ساعت ۷ صبح که زنم از خونه رفت بیرون بهش زنگ زدم و پرسیدم برای کی آماده‌ای گفت نیم ساعت دیگه بیا بالا ، سر نیم ساعت رفتم بالا ، درو باز کرد ، دیدم یه لباس خواب آبی ساتن آستین حلقه پوشیده ، چشاش خمار بود و حالت بی حال و ولنگاری به خودش گرفته بود ، در و دیوار بوی زِنا میداد ، وقتی چرخید ، سینه اش تا نزدیک نوک پستونش از کنار حلقه آستینش دیده میشد. ، دلم میخاس کیرمو بزارم زیر بغلهای تپلش و همونجا ارضا بشم ، گفت برو بشین رو کاناپه ، نشستم و یه پامو گذاشتم بالا ، بهش اشاره کردم که بیاد تو بغلم بشینه ، اول پرسید چیزی میخوری ، گفتم نه فقط بیا …
سرگرمی اصلی فتانه ، فیلم دیدن بود و بعداً متوجه شدم قاطی این فیلمها کلی فیلم پورن هم میبینه و یه بار که بهش گفته بودم دارم شاخ درمیارم که چقدر در مورد سکس اطلاعات داره -و انواع روشها رو بلده -میگفت از همین فیلمها یاد گرفته ! راست و دروغش با خودش ولی اینی که من دیدم ، به نظرم یه عمر تجربه عملی داشت . ما که کنارش بودیم و میدیدم نه مهمونی میره و نه با کسی مسافرت میره ، هرگز نفهمیدیم با کسی رابطه ای داشته باشه !
بگذریم … اومد بین پاهام نشست و سرشو تکیه داد به شونه چپم ، از پشتش و از زیر دستاش ، دستامو بردم جلو و روی شکم و سینه اش گذاشتم و صورتشو بوسیدم ، سرشو برگردوند و منتظر شد تا لبامو بذارم رو لباش ، همینجوری که لباشو میخوردم ، سینه هاشو از رو لباس میمالوندم ، سوتین نداشت و دستام رو لباسش لیز میخورد ، لباشو غنچه کرد و پرسید دوستم داری ؟ گفتم میمیرم برات ، دیوونتم … دستمو بردم لای پاهاش و از رو لباس ، کصشو مالوندم . گفت بهشتم مال توئه(منظور کصش بود) ، گفتم میدونم نازنینم … نفساش تندتر می‌شد و لبامو گاز می‌گرفت با یه دستش دستمو روی کصش فشار می‌داد و با دست دیگش که روی شونه ام بود ، منو به طرف خودش میکشید . به شدت حشری شده بودم ، پاشدم رفتم روبروش ، شورتشو از پاهاش کشیدم بیرون و لای پاهاشو باز کردم ،کس خیسش بوی خوبی می‌داد ، معلوم بود با وسواس به همه جاش رسیده ، کل بدنش هم بدون مو بود ، ( آخه با زنم باهم میرفتن لیزر موی زائد) شروع کردم به لیس زدن ، حس می‌کردم کصش داره باد می‌کنه و تمام دهنمو پر کرده بود ، چوچولشو با دو تا لبام می‌گرفتم می‌کشیدم و زبونمو میکردم تو سوراخ کصش ، آب لزجی -که از لای کصش رَوونه سوراخ کونش بود-را با زبونم از زیر لیس زدم و اومدم بالا ، گاهی هم دوتا انگشتمو باهم میکردم تو کصش و درمیاوردم و میکردم تو دهنم که ببینه دارم آب کصشو میخورم … پا شد نشست و لباسشو از بالای سرش درآورد سینه‌های گرد و سفیدش در حالی که دو تا نوک برجسته روش خودنمایی می‌کرد ، مثل خمیر بربری ، تکون می‌خورد . دستشو گرفتم و گفتم بریم رو تخت .