Get Mystery Box with random crypto!

اتحاد با کی؟ (قسمت دوم) ایراد دوم آن بوده است که نباید سخنی گ | پند تاریخ (یوسفی اشکوری)

اتحاد با کی؟ (قسمت دوم)

ایراد دوم آن بوده است که نباید سخنی گفت که موجب تفرقه شود، بلکه باید بر همبستگی و اتحاد همه افراد و گروهها علیه جمهوری اسلامی تأکید شود. اما پاسخ من:
بی تردید اتحاد و همبستگی در مبارزات سیاسی و اجتماعی علیه بی عدالتی و استبداد و ستم و ستمکاران بسی بهتر و حتی می توان گفت مطلقا خوب است. اما و هزار اما: اولا، این بستگی بیشتر در میدان عمل است که شکل می گیرد و نه در تئوری و ذهن و زبان. مطالبات نیز می تواند عام و ملی باشد (مانند آزادی، عدالت، دموکراسی، برابری، حقوق بشر و . . .) و می تواند گروهی و صنفی و حتی محلی باشد (مانند مبارزه برای استیفای حقوق کارگران، تأمین منافع کشاورزان، کارمندان، زنان و . .). در این موارد البته اگر در قالب تشکل ها و نهادی باشد، مطلوب تر و کارسازتر است اما اگر هم چنین نشد، در عمل افراد و یا گروه های هم سرنوشت هم را پیدا خواهند کرد و در یک روند طبیعی (نه مکانیکی) همبستگی و حداقل نزدیکی پدید خواهد آمد. تا آنجا که به یاد می آورم، در انقلاب بزرگ و مردمی 57 علیه تبعیض و انواع ستم نیز چنین شد. در سال 57 همبستگی بی سابقه پدید آمد اما نه از طریق اتحاد مکانیکی و حزبی متعارف. توده ها بی شکل بودند و تجلّی مبارزه و مقاومت و مداومت در کف خیابان بود و در نهایت پیروزی.
اما اتحاد به معنای یکی شدن و حتی کنار هم نشستن و بیانیه دادن و منشور نوشتن با برخی افراد و گروه ها نه ممکن است و نه مفید. البته اگر اتحادی حول رهبری فردی معین شکل بگیرد، ممکن است در تجمیع نیروها مؤثر واقع شود و حتی در نهایت به پیروزی برسد. ولی پس از پیروزی محتمل است که به تفرقه و انشعاب های پیاپی و چیرگی استبدادی بسیار خطرناک تر مبدل شود. در انقلاب 57، در چند ماه آخر، رهبری بلامنازع آیت الله خمینی قطعیت یافت و از آن پس «همه با هم» تبدیل شد به «همه با من» و پیامدهای آن را بعدا دیدیم و می بینیم. این نوع رهبری، گرچه در پیروزی انقلاب مهم و مؤثر بوده است ولی پیامدهای ویرانگر هم داشت. در هرحال هدف فقط اسقاط رژیم نیست، هدف غایی آزادی و عدالت و بهبود وضع مردم و نجات کشور است.
حال ممکن است در خیزش اخیر (هرچند در حال حاضر نشانه ای از پیروزی سیاسی در حد اسقاط رژیم وجود ندارد) نیز این داستان رخ دهد. فعلا همه دم از اتحاد و همبستگی می زنند و همگان می کوشند حول خواسته های حداقلی اتحاد حداکثری شکل بگیرد، اما در نهایت، چه خواهد شد؟ به ویژه پس از پیروزی آن «یک نفر»، واقعا به وعده هایش وفا خواهد کرد؟ اگر خود او بخواهد، صدها فرد و دهه ها گروه دارای منافع مشخص «حاجی انا شریک» نخواهند گفت و همه چیز را به سود خود مصادره نخواهند کرد؟ و آیا . . .؟
بگذارید شفاف بگویم (هرچند باز هم انواع دشنام ها را خواهم شنید) در مقطع کنونی اگر رهبری در دست دو گروه بیفتد، برای سرنوشت مبارزات مردم و حتی کشور ایران پرخطر می بینم، یکی سازمان مجاهدین خلق و دیگر حزب جاویدشاه. مرادم شخص رضا پهلوی نیست، مراد گروهی در پیرامون اوست که از همین الان در گفتار و شعار و عملی ماهیت و هویت سیاسی خود را آشکار کرده و می کنند. خدمت دوستانی که توصیه به حفظ وحدت می کنند،عرض می کنم که هر نوع وحدتی با این دو نه ممکن است و نه مفید. در حدی که اطلاع دارم، حتی تمامی پادشاهی خواهان و به اصطلاح مشروطه خواهان نیز نمی توانند با هم یکی بشوند. صد البته همگرایی و اجتناب از تفرقه نارواست و بایسته است که در حد ممکن انجام نشود، ولی چه باید کرد که منطق امور و تجارب تاریخی گواه است که اتحاد با آزادی ستیزان و هتاکان نه ممکن است و نه مفید؛ حداقل برای من یکی ممکن نیست. با کسانی که به هر بهانه ای به زمین و زمان بدو بیراه می گویند و تحمل کمترین مخالفت را ندارند، چگونه می توان دست اتحاد داد؟
سخن آخر این که حال که خیزش بزرگ ایرانیان کمی در خیابان فروکش کرده، فرصت خوبی است تا امکان گفتگو بین افراد و جریان های مختلف فراهم شود و هم در نهایت پالایش افراد و نیروها و روشن تر شدن افق های آینده حاصل شود. در بازار مسگرها که حرف به حرف نمی رسد. ای کاش در انقلاب ایران نیز چنین فرصتی پیش می آمد.
یکشنبه 17 اردیبهشت 1402 #یوسفی_اشکوری #اجتماعی_سیاسی