از غبار ار پاک داری کله را تو ز یک قطره ببینی دجله را جزوها بر حال کلها شاهد است تا شفق غماز خورشید آمده است آن قسم بر جسم احمد راند حق آنچ فرمودهست کلا والشفق مور بر دانه چرا لرزان بدی گر از آن یک دانه خرمندان بدی بر سر حرف آ که صوفی بیدل است در مکافات جفا مستعجل است ای تو کرده ظلمها چون خوشدلی از تقاضای مکافی غافلی یا فراموشت شدهست از کردههات که فرو آویخت غفلت پردههات گر نه خصمیهاستی اندر قفات جرم گردون رشک بردی بر صفات دفتر ششم مثنوی بیت ۱۴۹۶ تا ۱۵۰۴ 127 viewsedited 04:54