به این تیترها در تصویر توجه کنید.
در تمام این تصاویر که برای نمونه انتخاب شدهاند، چه چیزی مشترک است؟ در همهٔ اینها یک هدف دیده میشود و آن «ترساندن» است. برای تمام این موارد به راحتی میشود جملات دیگری را انتخاب کرد تا بخش «ترس» از آن گرفته شود. و تنها بخش «اطلاعرسانی» بماند. اینها که میبینید هیچ ربطی به اطلاعرسانی ندارند. زمانی که «ترس» یکی از ابزارهای اصلی آنهاست، اینکه هر روز یک چیزی را برای ترساندن جامعه تزریق کنیم، این در جهت پیروزی بوده یا در جهت جلوگیری از پیروزی؟ در هیچ انقلابی یا بهتر است بگوییم در هیچ جنگی، هیچکس ترس به نیروی خودی تزریق نمیکند، هیچکس آمار زخمی و کشتههای خودش را بر چشم دیگر نیروهایش فرو نمیکند. بلکه برعکس این عمل انجام میشود.
به این دو نمونه دقت کنید:
- دانشجویی به نام فلان در تهران بازداشت شده است، صدای او باشیم.
- دانشجویی به نام فلان در تهران با ضرب و شتم شدید بازداشت شده و اطلاعی از وضعیت او در دسترس نیست.
تفاوت اولی با دومی در چه چیزی است؟ دومی چه حسی را در ما فعال میکند؟