Get Mystery Box with random crypto!

روزگار گس(کانال تلگرامی دکتر حسنی)

Logo saluran telegram drhasanigh — روزگار گس(کانال تلگرامی دکتر حسنی) ر
Logo saluran telegram drhasanigh — روزگار گس(کانال تلگرامی دکتر حسنی)
Alamat saluran: @drhasanigh
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 832
Deskripsi dari saluran

چشمی برای دیدن گوشی برای شنیدن دلی برای تپیدن و مغزی برای اندیشیدن داشته باشیم .
@Drhasani49

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


Pesan-pesan terbaru 2

2023-03-27 15:19:00 سلااااام

" مسبب سیلی، اسماعیل بود یا لیلا؟؟"

(نوشتاری بر فیلم برادران لیلا، )

پیرمردی که در حیات دیگران،  در گوشه ای خزیده بود و سیگارش را می کشید، با ممات دیگری، احساس کرد حیات پیدا کرده و فرصتی برای ابراز وجود به او داده اند. وابستگان نسبی صاحب مجلس و واجدان اهدای ردای " بزرگ فامیل شدن"، وقتی در همان مجلس ترحیم، شوق او را برای بالانشینی دیدند،   ابتدا،با دست رد زدن به سینه او و جا ندادن و پس راندن موقت او، همزمان با جا دادن رقیب سنتی او در بالادست، عطش شعله " عقده کوچک شدن" در دوران گذشته و در حیات بزرگ فامیل قبلی و" توهم بزرگ شدن" در دوران پسامرگ بزرگ فامیل را در او شعله ور کردند.
خودش هم خودش را لایق ریش سفید شدن نمی دانست و چندین بار هم آنرا تکرار کرد ولی، تشویق منتسبین فرصت طلب که به اهداف آینده و طولانی مدت خود با " بزرگ کردن" اسماعیل" به آن می رسیدند، همزمان با همراه شدن همسر که او هم، توهم بزرگ بانو شدن فامیل را باور کرد، بهمراه سکوت مصلحت آمیز فرزندان، باعث شد تا اسماعیل، بر خلاف جمله معروفِ " چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است" لذت بزرگ شدن خود را بر مصلحت بزرگ ماندن خانواده خود، ترجیح دهد  و تمام اندوخته خود را که در طی روزگاری طولانی، از دهان زن و فرزند خود گرفته بود، برای بزرگ شدن خود، تقدیم فرصت طلبان زیرک نماید، حتی اگر خود شاهد تکریم رقیبش توسط فرصت طلب خویشاوند، برای ترقیب اوی ِ کوچک بوده باشد ، حتی اگر لباس سفیدش را برای خارج کردن لباس عزا و کوتاه کردن سر و ریششان را توسط او قبول نکردند و او برای کم نیاوردن، همانند همه کوچکان بدنبال بزرگ شدن،  دروغ به خانواده اش گفت؛ اولین لباس عزایی که دراوردند، از من بود و اولین ریشی که کوتاه کردند، مال من بود.
حتی زمانیکه  فرصت بزرگ شدن را از دست داد، و شاهد بزرگ کردن دروغین رقیبش قارداش علی توسط " بایرام" بود و با بی آبرویی از مجلس عروسی بیرون انداخته شده بود وخانواده و دوست داران حقیقیش به او فهمانده بودند که  پول چهل سکه اندوخته او که به بهای چهل سال، عمر لیلا، جمع شده و برای خرید ملکی مصرف شده بود و می توانست، دنیای فرزندانش را تغییر دهد ،پیرمرد بد اخلاق و متوهم، قصد نداشت رویه خود را عوض کند و اینبار، با  دروغی دیگر ،که سراسر زندگیش استفاده کرده بود، و با بیان " در گرو بودن سند خانه در رهن بیگانگان، برای قرض کردن سکه ها" آخرین میخ را به تابوت خانواده زد بگونه ای که با" فسخ قراردادهای بالقوه سازنده" ، برای همیشه در زیر امواج سهمگین تورم هزار درصدی دلار و طلا در یک بازه زمانی کوتاه قرار گرفتند و نتیجه آن، چیزی بجز فرار فرزندان شکست خورده ، انزوای فرزندان توانمند ، تحقیر و سیلی خوردن توسط فرزند  و سرانجام، مرگ رقت انگیز آنها، نخواهد بود، مرگی که علیرغم ناراحت شدن فرزندان، پایکوبی خانواده را در بزرگداشت جشن تولدی دیگر، بهمراه داشت.
سیلی دختر چهل ساله ، بر صورت پدر هشتاد ساله، که علاوه بر عمر ، کمرش را هم برای نگهداری خانواده مصرف کرده و شانس ازدواجش را هم بخاطر دروغ پدر از دست داده بود، در حقیقت توسط دستی بوده است که سالها، بدون چشم داشت، در جهت حفظ زندگی خانواده، کارهای طاقت‌فرسا انجام داده بود ، هرچند، چنین رفتاری، تحت هیچ شرایطی، در معنای غیر استعاره ای اش، تایید نمی شود . ولی بیاد داشته باشیم:

دستهایی که چهل سال برای خدمت کار کرده اند، ممکن است روزی برای نواختن سیلی بکار بروند.

دکتر حسنی
۷  فروردین ۱۴۰۲

http://T.me/DrHasaniGh
2.7K viewsdr hasani gh a, 12:19
Buka / Bagaimana
2023-03-24 10:57:24 سلااااام

" بگونه ای باشیم که با دیدن هم، حال دلمان خوش شود و در زمان بودن با هم، خوش بگذرانیم".

وقتی تعطیلات نوروز به روز چهارم می رسید، دیگه تقریبا امیدی به بیشتر شدن مبلغ عیدی هامون نداشتیم.
قبل از شروع سال نو، می شد پیش بینی کرد که امسال چقدر کاسبی خواهیم کرد، دو تا عمو داشتیم که تضمین شده، دو تا عیدی توپول، برامون کنار گذاشته بودند و اگه از آسمون ، سنگ هم می اومد، این هدیه، پرداخت می شد. عده ای از بستگان هم بودند که تحت هیچ شرایطی، آب از بین انگشتای اونا، به زمین نمی چکید. دریافتی تضمین شده دیگ اون روزا، فامیلهای همسایه بودند که در حقیقت، یه"  بده.  بستون " بین ما و بچه هاشون توسط بزرگای ما بود و البته عدد اون هم خیلی کمتر از دریافتی اول دشت تحویل سال نو از عموها بود. در این میون، فامیلهای غیر همسایه ای هم داشتیم که بزرگمنش و لوطی صفت بودند و هر کسی که رووش می شد اول وقت به خونش  بره و سنگینی نگاه بعضی ساکنین اون خونه رو تحمل کنه، عیدی خوبی دریافت می کرد، حتی خودم شاهد دریافت دو اسکناس ده تومانی و پنج تومانی توسط برادرم بودم، وقتی که سقف پرداختی عموهایم، ده تومان بود ولی اقرار می کنم که هیچوقت روم نشد که برم خونشون و هیچ وقت هم، از ایشون عیدی نگرفتم.
متوسط عیدی های سالانه، تقریبا، ده برابر  مبلغ پرداختی توسط عموها بود، اون موقع که عمو، پنج تومان می داد، حدود پنجاه تومان و اون موقع که ده تومانی شد، تقریبا صد تومان برایمان جمع می شد. سالها گذشت و با عبور از دوران کودکی، دیگه کسی بهم عیدی نداد تا اینکه، اواسط دهه هفتاد بود که با حضور در منزل استاد عزیزم "جناب آقای دکتر سید جمال رضوی" اولین اسکناس خشک دو هزارتومانی را هدیه گرفتم و پس از آن هم تا سالها این برکت بر سر من و سایر شاگردان ایشان می بارید تا اینکه متاسفانه، امسال، بنا به مشیت الهی، از این برکت برای همیشه محروم شدیم.
زمانیکه برای تبریک سال نو، خدمت ایشان زنگ می زدیم، بجز ابراز مسرت و خوشحالی، بابت تماس که همه اساتید دیگر هم بیان می کردند، ایشان تاکید می نموند که "من تا سوم تو خونه نشستم"
و معنای این جمله یعنی اینکه، چشم انتظار دیدن شما هستم و الحق هم، شاگردان ایشان، در انجام وظیفه شاگردی، کوتاهی نکردند، هرچند عده ای مثل " محسن" در کنار رفیقی مثل" امیر" برای ایشان سنگ تمام می گذاشتند.
بیش از شش ماه از عروج ملکوتی این استاد عزیز می گذرد و در این ایام، با عروج ایشان و صد البته، شهادت  دیگر استاد بزرگورمان، " جناب آقای دکتر سید محمود نوریان" ، عیدانه ای دریافت نکردیم.
تن بقیه اساتیدم سلامت و دلشان شاد و عمرشان به بلندای آسمان انشاالله و سایه پر مهر و محبت آنها، سالیان سال بر سر ما شاگردان که شدیدا به آن نیاز داریم، گسترده باد..
اساتیدی مثل استاد رضوی که قطره ای از دریای صفاتش را همکارانش، چنین بیان کردند:
_چهره ای خندان و مهربان
داشتن شوقی فراوان در آموختن و داشتن تواضع ذاتی
_تلاش بی منت و با تمام وجود برای آموختن و غرق در لذت شدن زمانیکه شاگرد می آموخت و دلگیر شدن زمانیکه شاگردی از ایشان کمک نمی گرفت.
_خوشرویی و خستگی ناپذیری و همزمان انتقال تجارب خود در زمان حضور در جبهه و درمان مجروحان
_حضور فعال و شاداب در گروه پزشکی حج بمدت پنجاه روز در سال ۷۱
_چهره خندانش، یادآور قلب مهربانش بود، روحی جمیل، همانند نامش جمال داشت.
_صدای دلنشین تلاوت قرآنش در بالای کوه صفا در سال ۶۳، خاطره ای ماندگار برایم شده است.
و ......
و آخرین آن و بهترین آن از نظر من:

" کسی که با دیدنش خوشحال و سرحال می شدیم و بیاد روزهای خوش گذشته،باز هم خوش می گذراندیم."

یادشان گرامی و روحشان در در آرامش ابدی باد.
دکتر حسنی
۴ فروردین ۱۴۰۲

http://T.me/DrHasaniGh
2.3K viewsdr hasani gh a, 07:57
Buka / Bagaimana
2023-03-21 09:53:09 سلااااام:

" طلوع  جشن های هر روزه زندگی مبارک"

در فرهنگی که شعار اصلی آن، پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک و دعای او، محفوظ ماندن از دروغ و خشکسالی و واقعه نگاری آن بر اساس کمّی ترین معیارها و نام گذاری آن بر اساس زیباترین کلمات باشد، توقع هم این است که زندگی را در همین دنیا و با شادی برای اهالیش تبیین کند و جایی برای گفتار نیک ولی پندار و کردار پلید ، دروغ های های مصلحتی و سیستماتیک، تقویم چرخشی و ناپایدار و ناثابت و نامتناسب با چرخش روزگار، نامهای ناموزون و نامناسب برای افراد و اشیا که دنیای انسانها را برای فروش آخرت خراب می کنند تا دنیای خود را بسازند، نخواهد داشت.
با افتخار فریاد می زنم:

"من       یک        ایرانیم"

برخی جشن های ایرانی بر پایه #سالنامه_جلالی:

1 فروردین / جشن نوروز
نخستین شنبه فروردین / جشن اولین شنبه سال
نخستین 4شنبه فروردین / جشن اولین چهارشنبه سال
6 فروردین / جشن امید ، روز شادباش نویسی، زادروز زرتشت
10 فروردین / جشن آبانگاه
13 فروزدین / جشن سیزده بدر
17 فروردین / جشن سروشگان
19 فروردین / جشن فروردینگان
2 اردیبهشت / جشن گیاه آوری
3 اردیبهشت / جشن اردیبهشتگان
10 اردیبهشت / جشن چهلم نوروز
15 اردیبهشت / جشن میانه بهار ، روز پیام آوری زردشت
1 خرداد / جشن گرما (ارغاسوان)
6 خرداد / جشن خردادگان1 تیر / جشن آب پاشونک ، جشن آغاز تابستان
6 تیر / جشن نیلوفر
9 تیر / روز جانباز
10 تیر / جشن تیرگان
15 تیر / جشن گیاه خواری
7 مرداد / جشن مردادگان
10 مرداد / جشن چله تابستان
15 مرداد / جشن میانه تابستان
18 مرداد / جشن می خواره
1 شهریور / جشن خنکی هوا
( فغدیه)
3 شهریور / جشن کشمین
4 شهریور / جشن شهریورگان ، عروج مانی

15 شهریور / بازار جشن

31 شهریور / جشن پایان تابستان
1 مهر / جشن میترا
(سال نو هخامنشی)

13 مهر / جشن تیر روزی
10 مهر / جشن مهرگان
21 مهر / جشن رام روزی
7 آبان / روز مرد و روز پدر
10 آبان / جشن آبانگان
15 آبان / جشن میانه پائیز
1 آذر / آذر جشن
9 آذر / جشن آذرگان

25 آذر /روز مادر
30 آذر / جشن شب یلدا ، جشن پایان پائیز
1 دی / جشن خرم روز ، اولین جشن دیگان
2 دی / روز برادر و خواهر
5 دی / بازار جشن
8 دی / دومین جشن دیگان
14 دی / جشن گیاه خواری ( سیر سور )
15 دی / سومین جشن دیگان ، جشن پیکرتراشی
16 دی / جشن درامیزنان ، جشن درفشها
23 دی / چهارمین جشن دیگان
2 بهمن / جشن بهمنگان
5 بهمن / جشن نوسره
10 بهمن / آبان روز ، جشن سده ، آتش افروزی بر بامها
15 بهمن / جشن میانه زمستان
22 بهمن / جشن بادروزی
29 بهمن / جشن سپندارمذگان و روز عشق و روز زن
1 اسفند / جشن اسفندی ، جشن آبسالان
5 اسفند / جشن اسفندگان ، جشن برزگران
6 اسفند / جشن وخشنکام
19 اسفند / جشن نوروز رودها
20 اسفند / جشن گلدان
واپسین 3شنبه اسفند / جشن چارشنبه سوری
29 یا 30 اسفند / جشن پایان زمستان

دکتر حسنی
یکم فروردین ماه ۱۴۰۲

http://T.me/DrHasaniGh
2.4K viewsdr hasani gh a, 06:53
Buka / Bagaimana
2023-03-20 09:45:08 سلااااام

" خانه تکانی برای تکاندن دل باشد نه خالی کردن خانه"

یادش بخیر سالهای قبل و مراسم خانه تکانی.
هرچه داخل خانه بود را در حیاط خانه می گذاشتیم و پس از کهنه و نو کردن آنها، پس از تعمیر نسبی عیوب منزل، و پس از گرد گیری و تمیز کردن آنها، خانه را با چیدمانی نسبتا متفاوت، آرایش می کردیم.
پله های ارتقای سطح زندگی، هرچند سال، با تبدیل قالی ها و خرسک ها و گلیم های سنتی و قدیمی و دستباف و مختلف الشکل و مختلف الرنگ به فرش های ماشینی متحدالشکل و متحدالرنگ، تبدیل  "پیاله ها و سینی "های روحی و ورشو به" کاسه ها و بشقاب"های ملامین و ارکوپال و چینی و کریستال، تبدیل زیر رختخوابی های کمد دار به کمدهای جا رختخوابی، تبدیل آشپزخانه داخل خانه به خانه های آشپزخانه دار، جابجا شدن مستراح از محوطه بیرونی به فضای درونی، ایجاد فضای استحمام درون خانه بجای حمام بیرون از خانه و دهها تغییر دیگر که در این مجال نمی گنجد.....
هرچند تمام این تغییرات، به "انتخاب "ما و بدلیل" اجبار" نیاز زمانه صورت گرفت و اکثرا هم، باعث راحتی بیشتر زندگی ما شد ولی، پیامدهای منفی زیادی هم داشت.
یکدست شدن فرش های منزل، ذائقه تنوع ما را ازمیان برد و ماشینی شدن آنها، هنر دست دخترانمان را کمرنگ کرد. سینی غذا به بشقاب، نمایش محبت و صمیمیت در تعارض منافع زمان غذا خوردن را به تک خوری و" عدالت" در خوردن به میزان نیاز را به" مساوات" ظالمانه تبدیل کرد.
تبدیل کمد زیر رختخواب به کمد جارختخوابی، نمایه های صنایع دستی و سنتی، همچون جاجیم و شیردنگ و وریس و هور و هورجین و هزار پیشه  را گردونه زندگی خارج کرد و کلاس بسیار موثر یادگیریهای اجتماعی، با انتقال استحمام از حمام به منزل، برای همیشه تخته شد.
در این خانه تکانیها، چیزهایی بدست آوردیم ولی چیزهای بسیاری هم از دست دادیم. اگر زندگی دنده عقب داشت، به گذشته بر می گشتم و یادگارهای گذشته ام را برای آیندگان به میراث می گذاشتم.
این میراث، خواه کفش های پلاستیکی سیاه استوک داری باشد که لاکچری آن، رنگ سفید و پلاستیک دست اول آن بود، و چه توپ فوتبالی که با خرید یک تیوب توپ از مغازه، با لاشه توپ پکیده تیم محله، توسط پدرم دوخته شده بود . این میراث می توانست کتاب‌های درسی و دفاتر مشقم باشد که چگونگی تحصیل و مطالعه ام را نشان دهد و یا کتاب‌های غیر درسی و داستانی و روزنامه ها و هفته نامه ها و کیهان های ورزشی و بچه هایی باشد که دیوانه وار، عاشق آنها بودم.
آن میراث می توانست، بلوز ورزشی قهوه ای باشد که بمدت پنج سال، روکش همه لباس‌های دیگرم بود، چه بگاه ورزش، چه بگاه تحصیل، و چه بگاه خواب. هنوز هم دلم برای آن تنگ شده است و تا برایم بشدت تنگ نشد، آنرا کنار نگذاشتم چراکه جنس اصل بود و از آن دورها آمده بود و مثل جنس های امروزی این نزدیکها، قلابی نبود. آیا میراثی بالاتر از اینکه به آیندگان نشان دهی، جنس اصل را بچسب هر چند از دورها آمده باشد و تو را از آن برحذر کرده باشند و جنس بد و بد ذات را رها کن، هرچند نزدیک تو باشد و تو را در آن غوطه ور کرده باشند.
میراث من می توانست، نگهداری وسایل و ابزار شغلی پدری باشد که سالها با عرق جبین، با نردبان ساختن از خود، راه بالارفتن را برای فرزندانش فراهم ساخت و تنها لذتش، نگاه به عاقبت بخیر شدن فرزندانش بود.
میراث من می توانست، " کمچه کوله" مادر باشد که بارها، بدلایل موجه و غیر موجه بر تن و بدن ما فرود آمد و کج روی های خرد و درشت را با کج کردن لبه های آن کمچه بر بدن ما، صاف کرد.
میراث من می توانست و می تواند، تصمیم گیریهای مستند بزرگانم در چهار راههای حیرانی و سردرگمی باشد که بدادم رسیدند و مسیر زندگیم را با هموار کردن، تغییر دادند.
امروز دیگر بسیاری از این میراثها را نداشته و امکان دسترسی به آنها را هم ندارم هرچند، قطعه قالی فرسوده پنجاه سال قبل پدری را در بالاترین مکان خانه ، فرش کرده ام و لباس دستباف پشمی، کاموایی پدر را در تابلویی، حفظ کرده ام و ملامین های طاووس نشان مادر را نگه داشته ام و شبها سرم را بر بالشی که هنوز بوی دستهای مادر بزرگ را می دهد، می گذارم ولی،
ای کاش، در خانه تکانیها،
کمی بهتر رفتار می کردم.
بجای ریختن بیرون اسباب قدیمی که همگی روزی بکار میرفتند،و هنوز هم می توانستند، کاربرد داشته باشند، افکار و عقاید قدیمی راکه هرگز کاربرد نداشته و هرگز هم کاربرد نخواهند داشت، زودتر و بیشتر از زندگیم بیرون می کردم.عقاید و افکاری که روزگاری به اقتضای جغرافیا در زندگی ما، وارد شد و به زور تبلیعات، در درون ما جا گرفت ولی سرانجام با کنار رفتن " حجاب اجباری " مبلغان آن، ماهیت واقعی  آن آشکار شد و توسط خود آنان، از خانه دل ما، تکانده شد.
به استقبال سال نو می رویم هرچند، دلشاد نیستیم.
دکتر حسنی
۲۹ اسفند ۰۱

http://T.me/DrHasaniGh
1.9K viewsdr hasani gh a, 06:45
Buka / Bagaimana
2023-03-07 19:20:59 سلااااام

"بعضی موجودات، زنده ضعیفشان بدرد می خورد"

بیاد دارم  در اوان نوجوانی، زمانیکه در حال تلمذ و تمرین کسب مهارت‌های جسمی، ذهنی و روحی برای آینده زندگیم بودیم، بسیار بدنبال شواهد اثبات عقلی و نه نقلی اصول اعتقادات بودم. در این میان، اگرچه مدارک مستند بر عقل, جایگاه ویژه ای برایم داشت ولی، روایت های منطبق بر نقل هم برایم آموزنده بود هرچند امروز دیگر روایت های نقلی برایم پشیزی ارزش ندارند. از همان زمان،از میان اصول اعتقادی، اثبات دو اصل برایم بسیار مهم بود، یکی توحید و دیگر، معاد.
مطالعات بسیاری در آن خصوص داشته و نظرات انسان‌های تاریخ گذشته و تاریخ متاخر و مکاتب بسیاری را در این زمینه خواندم و مصادیق علنی و عملی و منطبق بر بزرگترین توانمندی انسان، که همان عقل بود را ارزیابی نمودم و سرانجام، وجود توحید و ضرورت وجود آن و الزام وجود آن، برایم قطعی شد.
در این میان کسانی در طول تاریخ و در لباس‌های مختلف، هرکدام با پرچمی به ظاهر متفاوت که در حقیقت، باطنی مشترک، با سوء استفاده از احساس نیاز انسان‌ها، دکان کاسبی بنام دین باز کردند و برای رسیدن به مطامع خود، کالاهایی عرضه کردند که نتیجه  نهایی فروش آنها،نه انتفاع خریدار بلکه انتفاع فروشنده بود اگرچه، برای خریدار، چیزی بجز زحمت و هزینه مالی و اتلاف عمر نداشت ولی برای فروشنده، بدون زحمت قابل‌توجه، سود سرشار دنیوی را بدست می آورد....
بگذریم.....
شاید یکی از دلایل اصلی اثبات ضرورت توحید و الزام وجود آن، برای من در آن سالها، ظرافت آفرینش و تکوین سایر موجودات بود. از دنیای مورچگان و زندگی زنبور عسل که در کتاب‌های موریس مترلینگ مطالعه کردم تا زندگی پر رمز و راز لاک‌پشت ها و ماهی ها و پرندگانی و چرندگان و درندگان که در انواع مستندها دیدم .مخلوقاتی که بدون کلاس آموزشی و تجربه قبلی، رفتاری را انجام دادند که از بدو پیدایش آنها صورت می گرفت و رمز بقای آنها هم، انجام همان رفتار بوده است، رفتاری که توجیه آن با نظریه داروین هم ممکن نیست.
در این میان، بعضی از مطالب کتاب درسی تعلیمات دینی  آن زمان هم می توانست کمک کند.
در یکی از این کتاب‌ها برای اثبات قدرت خدا و قدرت غریزه در درون همه موجودات، به حشره ای اشاره شده بود که نوع ماده ان، پس از بارداری، بدون اینکه تجربه قبلی داشته باشد، ، کرم خاصی را نشان کرده و با نیش زدن به کرم، آن را بدون اینکه بکشد، فلج می کند و سپس تخم های خود را در بدن آن کرم وارد می کند. کرم فلج و بدون تحرک و درعین حال زنده، بستر مقوی خوبی برای تبدیل تخم ها به لارو و سپس به حشره می باشد و حشره مادر، پس از تخمک گذاری روی بدن کرم،بدون دیدن بچه هایش می میرد و بچه ها هم بدون دیدن مادر، در دوره  بعد همین کار را می کنند.
وجود چنین پدیده هایی در عالم خلقت کم نیست و آیتی محکم برای اثبات آیت است بدون اینکه نیازی به آیت های انسانی باشد.
آنچه از منظر دیگر با نگاه به این پدیده برایم جالب بود اینکه،
بعضی کشورهایی که بستری مناسب برای "تکثیر و انتشار" خود نیاز دارند، نیاز به کشوری دارند که نه مرده باشد و نه اقتدار مناسب داشته باشد. این کشورهای سلطه طلب، کشور را با روش‌های مختلف و از جمله، کارگزاران ناتوان، فلج و بی اراده کرده و تخم های خود را درون آن گذاشته و از بدن آن، برای پرورش آنها، استفاده می کنند.
ایران مرده، بدرد آنها نمی خورد و ایران مقتدر هم همان خطر پنجاه سال پیش را برای آنها دارد.
حیف است که مام وطن، رُستنگاه حشرات اجنبی شود.
عوامل فلج شدن مام وطن، هر چیز و هرکس و هر اندیشه که باشد را بایستی شناخت و حل یا حذف کرد....
دکر حسنی
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
در مسیر تفتان

http://T.me/DrHasaniGh
2.0K viewsdr hasani gh a, 16:20
Buka / Bagaimana