Get Mystery Box with random crypto!

سلام ' مدیریتی موفق اما ناکام' روزهای آخر شهریور ۱۳۸۱ بود که | روزگار گس(کانال تلگرامی دکتر حسنی)

سلام

" مدیریتی موفق اما ناکام"

روزهای آخر شهریور ۱۳۸۱ بود که برای شروع دوره طرح و تعهد قانونی پس از دوره آموزشی تخصصی، به دفتر ریاست دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد رفتم.
قبل از من، همکار دیگری حضور داشتند که بمدت پنج سال، تقریبا به تنهایی، امورات مربوط به جراحی اعصاب را هم در زمینه درمان، هم در زمینه آموزش داشجویان پزشکی و پیراپزشکی و هم در زمینه کمسیونهای مختلف پزشکی در نظام پزشکی و پزشکی قانونی و استانداری، بعهده داشتند اگر چه، از سال ۱۳۷۹، بصورت موردی، در تعطیلات آخر هفته ، با حضور در شهرکرد و کاور کردن بیمارستان، به ایشان کمک می کردم. حضور در شهرکرد در دوران رزیدنتی، البته در ایام تعطیلات آخرهفته ، هم فرصتی برای کسب تجربه بیشتر در مواجهه با بیماران اورژانسی بصورت مستقل بود، هم درآمد ان، کمکی برای تامین هزینه های بالای زندگی متاهلی بود و هم بدلیل استقرار در مهمانسرای رحمتیه و محیط ساکت و خلوت آن محل در آخر هفته ها که اکثر ساکنین آن به خانه خود در اصفهان رفته بودند، فرصت بسیار خوبی برای مطالعه درسی و آموزشی برایم بوجود می اورد، هرچند گاهی نیز،  همسر و فرزندم بهنام، در چنین ایامی همراه من بودند.
تجربه حضور در بیمارستان کاشانی شهرکرد در دوران رزیدنتی و مشاهده خدمات ارایه شده به این بیمارستان در بخش های مختلف بیمارستان، در کنار کار با وسایل و تجهیزاتی که با شرایط نرمال یک بیمارستان معمولی در اصفهان هم بسیار تفاوت داشت، انگیزه من برای کار کردن را چندین برابر کرده بود هرچند، پدرم در همان زمان شروع آموزشی تخصص ، از من تعهد خاص نامکتوب ولی اخلاقی گرفته بود تا قسمتی از خدمت خود را حتما در استان چهارمحال و بختیاری که در واقع، سرزمین آباء و اجدادیم بود، بگذرانم.
همکار قبلی، با اگاهی از حضور من در استان و با هماهنگی مسئولین دانشگاهی، بعد از پنج سال کار دائم،  بمدت شش ماه برای فرصت مطالعاتی و گذراندن دوره ای آموزشی و البته مسافرتی تفریحی، به یکی از کشورهای اروپایی مسافرت کرده بودند و بدین ترتیب، تنها جراح اعصاب استان من بودم که هنوز تا فارغ التحصیل شدن رسمی، سه روز باقی مانده بود و قاعدتا هم،تا اواخر مهرماه  فارغ التحصیلان جدید، از طریق وزارتخانه تقسیم می شدند مجبور به شروع کار نبودم ولی بدلیل نیاز استان، و علاقه مندی خودم و نیز، تعهد غیر مکتوب ولی اخلاقی به پدر، تصمیم گرفتم از ۲۸ شهریور ۱۳۸۱ کار خود را شروع نمایم و لذا در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۸۱ بود که به دفتر رییس دانشگاه مراجعه کردم.
ریاست دانشگاه، مردی حدود پنجاه ساله، آذری زبان و فوق تخصص گوارش بود. به گرمی از حضور من استقبال کرد .پس از احوالپرسی های معمول ،نظریات و تجربیات خود را از شرایط بسیار نامطلوب بیمارستان و خصوصا ای سی یو  و اتاق عمل و بخش های بستری و همچنین تجهیرات انجام جراحی، نامناسب و نامتناسب با نیاز حداقلی و نیز، عدم وجود وسایل تشخیصی مناسب در تنها مرکز جراحی اعصاب استان را با ایشان در میان گذاشتم از جمله اینکه، تنها دستگاه سی تی اسکن استان ، هر چند ساخت آمریکا ولی، در اغلب ایام خراب و فاقد کارایی است و بیماران اورژانسی جراحی اعصاب برای انجام سی تی اسکن، می بایست به اصفهان اعزام شوند.
معاون درمان وقت را به دفتر فرا خواند و پیشنهادات مرا جویا شد.
به ایشان پیشنهاد دادم با توجه به اینکه ساخت بیمارستان جدید که کلنگ زنی شده است ممکن است سالها بطول بیانجامد، برای ارایه خدمات بهتر، از فضای بیمارستان تامین اجتماعی که تنها پنج کیلومتر از شهر فاصله دارد و محیطی نوساز و نسبتا بروز داشته و بیش از هفتاد درصد ظرفیت آن بلااستفاده است، کمک بگیرند،  از وزارتخانه،درخواست اورژانسی برای تامین یک عدد سی تی اسکن داشته باشند،سایر مدالیته های تشخیصی، همچون ام ار ای ، آنژیوگرافی، اسکن هسته ای و رادیوتراپی را مدنظر قرار دهند و سرانجام، کمک کنند ست های عمل های جراحی اعصاب را با نظر مصرف کننده که در حقیقت جراح اعصاب است تکمیل نمایند.
معاون درمان لبخندی ملیح ولی با عقبه ای از شیطنت به لب داشت و رییس که از صراحت گفتارم در بیان کمبودها، کاملا ناخشنود بود، برایم آرزوی موفقیت کرد.در همان جلسه بود که به معاون پشتیبانی پیام داد تا بطور موقت و تا تقسیم قانونی وزارتخانه، سوییتی را در رحمتیه، در اختیار من و خانواده ام قرار دهند و پس از تقسیم هم، فلان واحد سه خوابه را که در دانشگاه در حال تعمیر است به من اختصاص دهند ، در ضمن تا زمانیکه در رحمتیه هستم، مجوز دادند که شام و ناهار خود و خانواده را از فلان رستورانی که طرف قراداد با دانشگاه است، تهیه نمایم. ولی در مورد پیشنهادهایم، هیچ واکنش مثبتی نشان ندادند و تنها یک جمله از دهان مبارک خارج شد و آن اینکه:
والله من ۱۶ ساله کار می کنم هنوز هیچ مریضی از من ام ار ای نخواسته.....
دکتر حسنی
۱۶ خرداد۰۲

ادامه دارد

http://T.me/DrHasaniGh