Get Mystery Box with random crypto!

«دانای شاد یا دانای غمگین؟» قسمت چهارم پیش از این خواندیم که | پشتیبانی انجمن علمی

«دانای شاد یا دانای غمگین؟»
قسمت چهارم

پیش از این خواندیم که چگونه هنوز روح صادق هدایت بر فضای روشنفکری ما سایه دارد و چه می‌شود که در اذهان اسطوره روشنفکر غمگین ساخته میشود.

شعار «هرچه باهوش‌تر، غمگین‌تر» به ناگاه به این گزاره تبدیل می‌شود که «فلانی که از همه ما غمگین‌تر بود، اونقدر که از فرط غم خودش رو کشت، پس لابد از همه ما باهوش‌تر و نابغه‌تر هم بوده است». به یکباره [حتی] یک نویسنده‌ی کم‌سواد، یک شاعر درجه‌ی چندم یا یک مترجم بسیار ضعیف، پس از خودکشی به قهرمان و آرمان یک طبقه تبدیل می‌شوند و سیل عظیم عکس‌ها و خاطره‌ها و نقل قول‌ها و الگوبرداری‌ها به راه می‌افتد.

نمونه‌هایی از این دست را می‌توان ادامه داد. اما آنچه رسالت روشنفکر امروز را رقم می‌زند، مفتضح ساختن این اسطوره است و نشان دادن این حقیقت است که هیچ تناسب مستقیمی بین غم و عقلانیت وجود ندارد. و اگر هم وجود داشته باشد اتفاقاً برعکس است. افسردگی فی‌نفسه، نه ارزش، بلکه روی دیگر سکه‌ی انفعال است و دقیقا ضد خلاقیت، هوشمندی و خردورزی است.

هدف من از انتشار این یادداشت کوتاه به هیچ وجه دفاع از هرگونه خوش‌باشی و عافیت طلبی نیست، بلکه اتفاقا تلاشی است برای شکستن اسطوره «فضیلت سازی از غم» و نشان دادن این حقیقت که اتفاقاً افسردگی، آن هم در وضعیت سیاسی-اقتصادی-اجتماعی نابسامان ما، خود یکی از نمونه‌های همین عافیت‌طلبی و عین خیانت به «امید» است.

علاوه بر این، شاد بودن هیچ ربطی به خیانت به آرمان یا فراموشی رنج‌کشان ندارد. رنج‌کشان جهان به گریه و افسردگی ما احتیاجی ندارند، بلکه بیشتر از آن به هوشمندی، خلاقیت، پویایی و حرکت ما برای تغییر جهان محتاجند.

البته این نوشته در عین حال قصد ندارد غمِ غمگینان یا افسردگی افسردگان را مورد تمسخر قرار دهد، یا آن‌ها را کم ارزش جلوه دهد. بلکه فقط «کاسبی کردن با غم» یا ارتزاق اجتماعی از طریق غصه خوردن را مورد انتقاد قرار می‌دهد. نمی‌توان کتمان کرد که همواره نوعی نارضایتی یا غم برای انسان هبوط کرده، انسان آرمانخواه وجود دارد، اما نکته اصلی در این است که این غم و نارضایتی باید خود را نه در افسردگی و کناره‌گیری، بلکه در پویایی و فعالیت نشان دهد و بدل به انگیزه‌ای برای تغییر وضعیت شود. بنابراین دو راهی‌ای که روشنفکری ما باید بین آن دست به انتخاب بزند، نه دوراهی غم و شادی، بلکه دوراهی تفکر فعالانه و غصه خوردن منفعلانه است.
هرچند اگر دوراهی نخست را نیز پیش پایم بگذارند، شخصاً بدون تردید «شادی» را انتخاب خواهم کرد، با خنده‌هایی از ته دل.

دکتر محمدمهدی اردبیلی
منبع: اعتماد
@anjoman_elmi_falsafeh_elh