Get Mystery Box with random crypto!

فًًٌٍََِِّْقًًًٌٍٍُِّْطًٌٍََُِِّّ دٌٍَََََُُِاًٍََُُّّْْسًًٍٍٍَُِّْتًًٌٍَُُِْْاًًٍٍٍَُُُْنًٍََُُُُْْ

Logo saluran telegram shahvani_a_a_a_021 — فًًٌٍََِِّْقًًًٌٍٍُِّْطًٌٍََُِِّّ دٌٍَََََُُِاًٍََُُّّْْسًًٍٍٍَُِّْتًًٌٍَُُِْْاًًٍٍٍَُُُْنًٍََُُُُْْ ف
Logo saluran telegram shahvani_a_a_a_021 — فًًٌٍََِِّْقًًًٌٍٍُِّْطًٌٍََُِِّّ دٌٍَََََُُِاًٍََُُّّْْسًًٍٍٍَُِّْتًًٌٍَُُِْْاًًٍٍٍَُُُْنًٍََُُُُْْ
Alamat saluran: @shahvani_a_a_a_021
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 3.59K
Deskripsi dari saluran

"ʜɪ ᴀss-ᴋɪssᴇʀ @durov'ɪ sᴡᴇᴀʀ ᴛʜᴀᴛ ᴛʜɪs ᴄʜᴀɴɴᴇʟɪs ɴᴏᴛ ᴘᴏʀɴᴏɢʀᴀᴘʜɪᴄ!
ارتباط با ادمین :👇
@cvv_021

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


Pesan-pesan terbaru

2023-05-18 16:32:46 حکایت ارباب و برده 1402/02/28 ارباب و برده فانتزی این داستان کاملا غیر واقعی است. … چشمام رو باز کردم، تاریک بود . کمرم درد میکرد و دست و پاهام خشک شده بود. خیلی نمی تونستم تموم بخورم چون طناب لای پاهام کشیدن میشد و خیلی زبر بود. فکر کنم ۵ یا ۶ ساعتی بود…
نظر شما در مورد داستان
Anonymous Poll
47%
53%
15 voters730 views13:32
Buka / Bagaimana
2023-05-18 16:32:29 حکایت ارباب و برده

1402/02/28

ارباب و برده فانتزی

این داستان کاملا غیر واقعی است.

چشمام رو باز کردم، تاریک بود . کمرم درد میکرد و دست و پاهام خشک شده بود. خیلی نمی تونستم تموم بخورم چون طناب لای پاهام کشیدن میشد و خیلی زبر بود. فکر کنم ۵ یا ۶ ساعتی بود که با این وضعیت توی جعبه بودم. مثانه ام داشت می ترکید.
توی همین فکر ها بودم که در جعبه باز شد. نور خورد به چشمم. چون دستام بسته بود نتونستم جلوی چشمم بگیرم و فقط پلکم گذاشتم روی هم.
ارباب گفت: بیا بیرون جنده
صداش عصبانی نبود. کاملا عادی بود. مثل همیشه دامن کوتاه مشکی پوشیده بود . به سختی می تونستم بیام بیرون چون هم دستام بسته شده بود هم ساعت ها توی جعبه بودم. و سخت تر اینکه طناب لای پام اذیتم میکرد. کشیده میشد به کس و کونم.
ارباب انگار اصلا عجله نداشت. رو به روی من ایستاد ، گفت بشین توی تشت. انجام دادم. ( مثل حالتی که توی دستشویی هستیم)
ارباب گفت : بشاش زود باش. این دقیقاً کاری بود که بدم می اومد ‌.
چون هم خجالت می کشیدم جلوی ارباب جیش کنم هم بعدش مجبورم میکرد همه رو لیس بزنم. ولی من فقط دلم میخواست جیش ارباب لیس بزنم.
دوباره گفت : میگم بشاش جنده . دستش آورد سمت طناب و محکم کشیدش لای کسم.
آخ آخ کسم می سوخت. دستش مشت کرد و محکم زد توی شکمم.
چند قطره از جیشم ریخت ولی خودم نگهداشتم. یکدفعه گفت صبر کن نشاش.
رفت ژیلا رو آورد. ژیلا جنده و برده ی مورد علاقه ی ارباب بود. برعکس من ، کس و کونش صورتی و تپل و خوشگل بود. موهاش بلند و صاف.
صدای خیلی سکسی هم داشت.
ارباب بهش گفت بشینه رو به روی من ، هر دوتامون باهم بشاشیم.
تا ژیلا اومد بشینه. ارباب با شلاق چرمش سه چهارتا ضربه زد توی کمر من همون موقع جیشم خالی شد. ژیلا اومد نشست تا خواست خودش خالی کنه ارباب بهش گفت : بشاش روی کس این جنده.
ژیلا هم اطاعت کرد. اوووف چقدر جیشش داغ بود.
اوف کسم هم داغ شده بود هم می سوخت. داشتم از بوی شاش خفه میشدم. ولی اجازه نداد برم خودم بشورم.
ژیلا رفت کسش شست و اومد. واقعا کون و کس محشری داشت. راه که می‌رفت کونش مثل ژله تکون میخورد. چند مرتبه حتی پیش اومده بود که ارباب کس ژیلا رو لیس بزنه. از بس که صورتی و گوشتی و آبکی بود.
یعنی تا ارباب سینه هاش رو می مالید اون آب از کسش سرازیر میشد.
دقیقا برعکس من که کس و کونم سبزه بود و خیلی هم دیر خیس میشدم.
ژیلا که برگشت ارباب یه دیلدو بنفش کلفت داد بهش گفت : ساک بزن
ژیلا هم با آب و تاب شروع کرد.
اووووم اوووووف. کیر میخوام…میخوام کیر بخورم. اوووووو. آاااااه
لیس میزد و آخ و اوخ میکرد. ارباب گفت کافیه بکنش تو کس این سگ جنده، منو می‌گفت.
ژیلا هم یه دست کشید رو کسم و طناب لای کسم زد کنار. دیلدو محکم کوبید توی کسم.
ااااااخ ااااااخ کسم پاره شد. کس جنده ام پاره شد. ارباب کسم پاره شده
ارباب کس سگت جر خود.
ارباب هم بلند بلند می خندید و سینه های خودش می مالید.
سینه ها عملی بود ولی بزرگ بود. هیچ وقت سوتین نمی پوشید.
ژیلا دو سه مرتبه دیلدو کشید بیرون و دوباره کرد تو کسم. منم که جیغم در اومده بود.
ارباب نشست روی صندلی و پاهاش باز کرد. آخ کسش کسش.
کس ارباب که دیدم آب از دهنم راه افتاد.
ارباب تورو خدا اجازه بدید من کستون بخورم. خواهش میکنم بذارید من زبونم بکشم به کستون ارباب اجازه بدید من ابتون میک بزنم.
ژیلا هم دیلدو تو کسم تکون میداد ‌‌
ارباب به ژیلا گفت بیا. شروع کرد جلوی من با سینه های گوشتی و بزرگ ژیلا بازی کردن. می مالید و میک میزد.
ااااه، سینه هام. اااا ارباب سینه هام. ژیلا داشت کیف میکرد و کسش داشت خیس خیس میشد.
ارباب دست کشید لای کسش ااااااااا کسم. کسم کسم
ارباب بهش گفت کست رو بمال روی زانوی من.
ژیلا پاهاش رو باز کرد و نشست روی زانوی ارباب کسش رو می مالید روش.
آخ کسم. کسم خیسه‌ آخ ارباب من سگ حشری شمام. من مال شمام
کسم پاره کنید.
ارباب بهش گفت جنده ی خوشگل من اگه الان روی پام ارضا بشی و آبت بیاد اجازه میدم تا صبح توی رختخواب کسم رو لیس بزنی.
ژیلا هم تند تند با اخ و اوخ خودش رو می مالید به پای ارباب سینه هاشو هم تکون میخورد. ارباب هم نوک سینه هاش رو می کشید.
من که یه دیلدو کلفت توی کسم رو با دیدن اینا آب کسم راه افتاده بود.
ارضا شدم.

نوشته: Hamin joori





☞ @shahvani_a_a_a_021 ☜
دٍّآسَّتٍّآنِّڪـدٍّهِّ
726 views13:32
Buka / Bagaimana
2023-05-18 16:32:22 سکس باید آدمو ببره فضا 1402/02/28 عاشقی درو زدم با استرس اومد داخل و کتونیای نایکی طوسی رو دراورد، پرید بغلم، تابستون ک میشه پوستش سیاه میشه، براق میشه، انگار برنز و مس باهم قاطی میشن تو پیگمنتاش، عاشق اندامشم توپر و قدبلند، ازون لرهای اصیل که ذاتا کیراشونم…
نظر شما در مورد داستان
Anonymous Poll
71%
29%
7 voters622 views13:32
Buka / Bagaimana
2023-05-18 16:32:06 و فوران میکنم ک خوب شد رنگ دیوارای اتاق سفیدن
خیلی حال میده، من ازوناش نیستم و بلرزم و ارگاسم شم، من مث آقایون ارگاسم میشم با هر جهش آب توی واژنم عقب جلو میشم و جیغ و دادم میره هوا، از ترس همسایه ها و این دیوارایی ک با تف چسبیدن آجراش بهمدیگه، دستشو میذاره دهنم تا گاز بگیرم و کمتر وحشی بازی دربیارم، منم تا دین دندونامو فرو میکنم و گوشتش
هربارم کیرشو ک درمیاره تا دسته خیس خیسه
حالا نوبت اونه ک آبشو براش بیارم ، دمر میخابم میخابه رو کمرم کیرشو میکنه تو
منم با تنگ و گشاد کردن واژنم کلاهک کیرشو گاز میگیرم (این پوزیشن اختراع خودمه) بهش میگن حرکت ایگل، نمیدونم کجاش شبیه عقابه ولی ی ورزشه واسه تنگ کردن واژن
چارتا حرکت ایگل روش پیاده میکنم و اینجاست ک بعللللههههه…
همه آبشو میریزه تو کاندوم و ناله اش درمیاد، بیجونو و نالون میفته روم، منم تکون نمیخورم ک حالش بیاد سر جاش…
به به

اگه خوشتون اومد زیاد فحش بدید تا بیام چند مدل دیگه از سکسامونو براتون بنویسم

نوشته: دخترشلخته





☞ @shahvani_a_a_a_021 ☜
دٍّآسَّتٍّآنِّڪـدٍّهِّ
613 views13:32
Buka / Bagaimana
2023-05-18 16:32:06 سکس باید آدمو ببره فضا

1402/02/28

عاشقی

درو زدم با استرس اومد داخل و کتونیای نایکی طوسی رو دراورد، پرید بغلم، تابستون ک میشه پوستش سیاه میشه، براق میشه، انگار برنز و مس باهم قاطی میشن تو پیگمنتاش، عاشق اندامشم توپر و قدبلند، ازون لرهای اصیل که ذاتا کیراشونم کلفته. بعد احوالپرسی و بوس و بغل، یکم صحبت کردیم و چایی خوردیم، اخه همیشه ک میخایم سکس کنیم یک سوم قرص تاخیری میندازه بالا، بعدش ی نوشیدنی گرم ک مثلا بازش کنه حسابی تو معده و کیرش حسابی شق تر و وحشی تر بشه، منم ب نظافت خیلی حساسم، هروقت پیشمه،همش میرم توالت جوجومو با ژل شستشو میشورم، چون میدونم هر آن میخاد لیسش بزنه و تف تفیش کنه، تخت ندارم دوسه تا پتو پهن کردم روتشکم و رفتیم رو کار. بهش گفتم نوبت منه ک بخورمت خندید و تایید کرد، خابوندمش و پیشونیشو بوسیدم، دلم میخاست قورتش بدم تمومش کنم ولی حیف ک نمیشه، تو دهنم جانمیشه خخخخ
یکم گردنشو لیس زدم اومدم رو نوک سینه های قهوه ای کمرنگش، میگن مردا هم حال میکنن سینه هاشونو میک بزنی، حسابی براش میک زدم و انگشت کردم تو نافش، خوشم میاد از نافش حس میکنم قلقلک شیرینی میفته ب تنش، کیرشو گرفت دستش و گفت، این اینو نخوردی!! گفتم چشم و ی لیس زدم و زیر کیرش پایین تا بالا، رگش کلفت و متورمه، ی رگ ک زیر پوست سبزه اش انگاری سفید رنگه و کیرشو سه بعدی میکنه، سر کیرشو تفی کردم و تا ته کردم تو حلقم، حالا لیس نزن کی بزن، حالا میک نزن کی بزن، اصن نگم براتون ک چه فاز خفنیه، با دستم بالا پایینش کردمو حسابی کله ی کیرشو میک زدم، ته حلقم خشک شده بود و اشک چشمم درومده بود از بس عق میزدم بخاطر کلفتی کیرش، خیلی بزرگ نیست هفده سانته ولی کلفته، کلفت و کج و وحشی و سیاه و صد البته اصیل!!!
ی ده دیقه ای ک براش ساک زدم گفتم دمر بخواب، خندید و نگاه مرموزانه ای بهم انداخت، نقشه های شوممو حفظه، دمر ک خوابید دوتا اسپنک محکم زدم ب کپلای باسنش، قرمز نمیشن لامصبا نمیدونم چرا چاک باسنشو باز کردم و لیس زدم ب سوراخش، اخ و اوخش بلند شده بود، میدونم دوس داره براش لیس بزنم اخه خاطره های چندین و چند سال پیش براش زنده میشه، اون موقع ها ک هنوز ازدواج نکرده بود و بهش خیانت نکرده بودم زبونمو کردم تو سوراخش مو داره، همیشه ی خدام یادش میره موهاشو بزنه برام، هی میگه سری بعد میزنم باز یادش میره، خنگم هست تازه خیلی، تف انداختم رو سوراخ کونش هی زبون زدم هی لیس زدم و سوراخشو میک زدم، کیرشو گرفتم دست چپم کل وزن لگنش رو مچ بدبخت دست منه ولی عیب نداره دوس دارم حال کنه خستگی تنش درآد، سر کیرشو تو مشتم ب جهات مختلف میمالم و زبونمو تا جاییکه میره میکنم تو سوراخ کونش، بوسیدن سوراخ کونشو خیلی دوس دارم جوون میده بهم، خیلی ناب و لذیده، ن بویی میده ن مزه ی بدی داره ، ولی اب کیرش خیلی بدمزه اس از بخت خوشم، اگه نبود ک هرروز براش میخوردم، ولی مزه عن میده ی بار ک اب کیرشو تا اخر خوردم تا دو هفته حالت تهوع داشتم حس میکردم هی باید برم دوش بگیرم
خلاصه ک تا دلم بخاد کونشو میخورم و ناخن میکنم تو سوراخش ناخونام کاشته بلنده حالا یا تابوتی یا مربعی، این سری آخری بادومی بود خیلی روون تر میرفت تو تا وسطای بند دوم انگشت وسطم کرده بودم تو کونش و تندتند عقب جلو میکردم که حس کردم ی چیزی ی حسی از رون پام کنده شد اومد سمت چوچولم، ی جیغ بلند کشیدم بیحال شدم، نمیدونم چی بود ولی خیلی شیرین بود، انگار ارضای روانی، یا نمیدونم چی والا
بیحال ک شدم برگشت گفت کونی تو هم شدیم ما، گفتم حالا مونده تا بشی، بین خودمون باشه براش برنامه ها دارم، میخام اربابش بشم ولی راستش بلد نیستم از کجا شروع کنم
پاشد منو خوابوند و ممه خوردنش شروع شد، ی کوسن انداخت زیر کمرم جوجوم ک اومد بالاتر افتاد ی لیس زدن و میک زدن و انگشت کردن توم، کوسم خیلی داغه، تست پاپ اسمیر ک داده بودم دکترم میگفت دمای واژنت خیلی بالاست، هات هات، من میدونستم اینو اخه وقتی تلنبه میزنه میسوزم اصطکاک ک ایجاد میشه بدتر میشم و میگم درش بیار فوتش کن خنک بشه
بعد خوردن و لیسیدن جوجوم ی کاندوم خاردار همچی یواش، میندازه رو کیرش و میکنه تو، حالا نکن کی بکن، حالا جر نده پس چه زمانی آیا؟
منم ک در کل آدم کیر ندیده ای هستم، سکس خوب رو هم دوس دارم هم بلدم، خیلی هم زیادی بلدم و خیلی هم دیر ارگاسم میشم، اگه پسر بودم با این کمرم نصف دخترای محله مونو میگاییدم و آبم نمیومد، شرط میبندم
وسط تلنبه زدناش برام حرفای سکسی میزنه، میگه اومدم بکنمت اومدم جرت بدم اومدم آبتو بیارم اومدم آبتو بپاچی رو کیرم، سینه هامو چنگ میزنه و میک میزنه و تف تفی میکنه، ب هفت روش سامورایی ک منو کرد میرسیم ب آخرین روش، اونم مدل هفتیه، روش سنتی مامان باباها کوسن میذاره زیر کمرم کوس و کونم میاد بالا ، پاهامو میگیره و تندتند تندتند تلنبه میزنه، منم چوچولمو با دست راستم میمالم و ناگهان… ی جوری میپاچم
591 views13:32
Buka / Bagaimana
2023-05-18 16:31:50 سکس پولی امیر 1402/02/27 نوجوان سلام امیرم 30 سالمه و جز کلاس انشا و نامه برای دوس دخترم تو روزای تولدش هیچ وقت ننوشتم و دوسم نداشتم بنویسم الانم از روی بی خوابی و اینکه هم کونتونو بسوزونم و بگم همیشه هم بد بینانه نگاه نکنین، این داستانو میگم. در ضمن…
نظر شما در مورد داستان
Anonymous Poll
43%
57%
7 voters577 views13:31
Buka / Bagaimana
2023-05-18 16:31:28 سکس پولی امیر

1402/02/27

نوجوان

سلام امیرم 30 سالمه و جز کلاس انشا و نامه برای دوس دخترم تو روزای تولدش هیچ وقت ننوشتم و دوسم نداشتم بنویسم الانم از روی بی خوابی و اینکه هم کونتونو بسوزونم و بگم همیشه هم بد بینانه نگاه نکنین، این داستانو میگم. در ضمن بگم گاهی داستان خوندم اکثرا انگار فانتزین تا واقعیت اما من کلا دروغ گو خوبیم نیستم مثل داستان نوشتنم. این قضیه ماله پارسال عیده یعنی عید 1401. نمیدونم چجوری باید شروع کنم اصلا واستون جالبه یا حشریتون میکنه یا نه ولی منو حشری میکنه هروقت یادش میوفتم. نخندین میخوام شروع کنم به گفتن داستان. خخخخخ
داستان از جای شروع میشه که من 4 5 روزی بود سکس ندا‌شتم و خیلیم حشری بودم. من امیرم30 سالمه پسر خوشگلی نیستم ولی اینو جلو همه میگم همه دوستای پسرم باشن بحث پیش بیاد یا دوستای دخترم در کل همه، ولی در اصل اینجوری نیست چون تو دلم میدونم بخاطر فروتنیمه چون خودمو پسرجذابی میدونم شایدم مغرورم ولی میدونم وقتی رفتار اطرافیانمون میبینم حق با منه‌‌‌‌‌، بگذریم خواستم بگم هیچوقت لنگ سکس نبودم واقعا ولی انقدم خودمو آدم میدونم که واسه سکس الکی نگفتم به کسی دوست دارم. نمیدونم شاید واسه همه خصوصیات و جذابیتم باهمه ک خودمو دوس دارم ، خلاصه جونم بگه براتون حاجی تونم با این وضعش گاهی اوقات تنهای تنهاست حتی اگه سکس بخواد ک ی چیز عادیه اینم، شاید عمو جانیم تو زندگیش گاهی تنها باشه، من موقعی که اینجوریم معمولا میام همین سایت وقت بگذرونم.
همیشه وقتی میومدم تو چتش ک تازه هم راه افتاد بود انگار فریک داشتم که همه کسای ک با اسم دختر تو چتن پسرن اکثرا، ک خدایی یکمم کصخل نباشی از طرز چت معلوم میشه که واقعا هم همینطوره متاسفانه. من یادمه اون روز خیلیم حشری بودم آمدم تو چت روم، داشتم بالا پاین میکردم و چت میکردم تو عمومیه صفحه خانه ک یکی تبلیغش سکس پولی از نزدیک محل خودمم بود، منم که سوراخ میدیدم تو دیوار میکردمش از بس راست بودم بهش پی دادم که بعد 2مین ج داد خیلی زود ب توافق رسیدیم چون من مبلغشو قبول کردم‌، بگم که پیش خودم فکر میکردم کص میگه خالی بندیه اخه ی عکس فرستاد اولش 18 سالش بود میگفت، بدنش اما عالی بود همونی بود ک فیتیششو دارم اصلا قدش بلند نبود زیاد‌، هیکلشم لاغر نبود تو پر بود یکم اما اصلا چاق نبود یکمم، ولی پر بود روناش و کونش قشنگ با اینکه سینه نداشت ولی عکسه داشت شرتمو جر میداد واقعا، یجوری که باهاش جقم زدم با تصورش که واقعیه این با اینکه میدونستم پیش خودم میخوام گول بزنم خودمو که راضی جق بزنم. خخخ
خلاصه ما برنامه چیدیم واسه عصری که بیاد با اسنپ تا یجای برم دنبالش چون ویسم نداد بهم من فکر کردم کسشعر همش احتمالا تا اینکه عصر بهم پی داد دارم میام 30 مین دیگه فلکه پنجمم،که منم با ماشین داشتم کسچرخ میزدم اونموقع تو خیابون تنها، گذشت که دیدم یکی زنگ زد بهم خودش بود که صداشو شنیدم گفت رسیدم تقریبا 2مین دیگه واقعا برا اولین بار پشمام فر خورد.
با دمم گردو میشکستم میگفتم چه کصی افتادم امشب که وقتی زنگ زد گفت رسیدم از ماشینم پیاده شدم برم کرایشو حساب کنم چشمم افتاد بهش بار دوم پشمام ریخت دیگه این سری، خفن تر از چیزی بود که فک میکردم خدای وقتی عقب ماشین دیدمش کیرم راست شد همونجا، داشتم حساب میکردم پیاده شه. راننده اسنپ پیر بود ولی فک کنم اونم فهمیده بود چه کصی قرار بکنم من تا دسته. سرتونو درد نیارم رفتیم خونه وقتی داشتم لباساشو در می‌آوردم دس از سر کیرم ور نمی‌داشت نزاشت لباساشو درارم کامل شروع کرد ساک زدن، منم خیلی بیجنبم تا یکی یکم ساک میزنه میزنم زیربغل قمبلش میکنم بکنم سریع، نزاشتم زیاد بخوره، کصش تپل بود دوسش داشتم خیلی تنگ بود میگفت تاحالا فقط با یکی بودم که پردمو زده که فک میکردم کص بگه خودش زده باشه چون بهش می‌خورد، دیونه بود یکمی
وقتی داگی میکردمش صدا‌ش کله اتاقمو ورداشته بود، خیلی کص یهویی و خوبی شد،آخر سرم چون گُل می‌کشید بجای پول ازم گل گرفت ی چندباری دیدمش بازم تا اینکه گوشیم به چوخ رفت شمارشو ندارم. امیدوارم اگه هنوز اینجا میاد ببین داستانو بهم پی بده. خخخ
خواستم تعریف کنم بسوزین یکم چون میدونم خیلیاتون جقین کارتون آمدن اینجاست ولی شاید تاحالا با کسی آشنا نشدین اینجا ولی من خر شانس ک سالی یبار میام برام پیش آمده چندباری ک یبارشو که خیلی دوس داشتم حشیم میکنه فکر به دختره هنوز خواستم بهتون بگم.
بازم میگم داستان نویس نیستم واقعا قواعدشم بلد نیستم ولی ی خاطره گفتم براتون بماند ب یادگار





☞ @shahvani_a_a_a_021 ☜
دٍّآسَّتٍّآنِّڪـدٍّهِّ
572 views13:31
Buka / Bagaimana
2023-05-18 16:31:21 ترس از تنهایی 1402/02/27 خیانت اجتماعی شهوت فقط محدود به سکس و اندام جنسی نمیشه، شهوت همون انرژی پتانسیل درونی و روانی هست که با جاری شدن در دنیای واقعی به آرامش میرسه، همونطور که پس از نگاه کردن به بدنی سکسی، حسی توی ذهن بوجود میاد که به شق شدن و نهایت…
نظر شما در مورد داستان
Anonymous Poll
50%
50%
6 voters555 views13:31
Buka / Bagaimana
2023-05-18 16:31:00 کیرم رو بین لبهای کسش حس میکردم، کاش چیزی نپوشیده بود ولی دراوردن ساپورتش مستلزم این بود که ازین پوزیشن خارج بشیم و این رو اصلا دوست نداشتم. سفت چسبید بهم و گفت پاره‌ش کن، گفتم چی؟ گفت گن رو، با دو تا دستم از وسط خاج باسنش، گن رو گرفتم و تا جاییکه میتونستم کشیدم، پاره نمیشد، همینطور که زور میزدم بدنش رو بیشتر بهم فشار میداد و اه میکشید، انگار اونم داشت زور میزد، کمی به عقب متمایل شده بودم و وزنش کاملا روی من بود، بالاخره در حالیکه گن رو میکشیدم، ناخنم رو فشار دادم و سوراخ شد و همینطور کشیدم، یه لحظه دستم در رفت و نزدیک بود بیفتم که محکم دو تا لپ باسنش رو چنگ گرفتم، باسنش نسبت به هیکلش بزرگ بود و الان دستهای من در پهنه پاسنش فرورفته بود، شروع کردم به فشار دادنشون، با دستش شرتشو رو کنار زد، کسش رو نمیتونستم ببینم ولی دیگه الان کاملا به کیرم چسبیده بود و معلوم بود که خیس شده، کمی بازی کرد و یکم خودش رو کشید بالا و به ارومی سر داد پایین، نمیتونستم باور کنم، مثل کلیدی که به راحتی داخل قفل میره، کیرم داخل کس گرم و لیزش بود، موقع سکس با مریم اغلب با خشکی کسش مشکل داشتم و تا بحال اینجوری با اولین حرکت کیرم داخل کس نشده بود، شروع کرد به تکون دادن کمرش، قوس کمرش رو به تو و بیرون میداد و اینجوری روی کیرم بالا پایین میرفت، کم کم نگه داشتنش تو بغلم سخت شده بود، هر از گاهی فشار دستهام رو روی باسنش بیشتر میکردم نبادا بیفته و صبا، بیشتر لذت میبرد. حسابی مشغول بود، حسابی لذت میبرد، آه میکشید، لبهام رو میخورد. تو این مدت دوستیمون، همیشه کمکش میکردم، جایی میخواست بره میرسوندم، کاری داشت، خریدی داشت انجام میدادم، نمیگم به سکس باهاش فکر نکرده‌بودم ولی اونقد جذاب بنظرم نمیرسید که عواقبش رو بخوام بجون بخرم اما حالا باید اعتراف کنم جذاب بود، اصلا شخصیتش همین بود که خودش رو با حرف و زبون و قرار دادن دیگران تو کار انجام شده بهشون تحمیل میکرد و ازشون استفاده میکرد و خب، انصافا چیز بدی هم نبود. به کسی هم بدی نمیکرد ولی میدونستم همیشه اون بود که سوار بود، الانم، من، نقش پایه‌ای رو برای کیرم دارم که صبا داشت روش سواری میکرد ولی آخه چرا دم رفتنی، تو این تنگی وقت. واقعا اینقد دوستم داره یا اینقد حشرش زده بالا به خودم گفتم بیخیال و چشمهام رو بستم و خودم رو تو فضایی که بوجود اومده بود رها کردم، هوا، هوای نفسهای گرمش بود که محکم به صورتم میخورد، عطری که زده بود با بوی بدنهامون قاطی شده بود و نفسمون رو پر کرده بود، سینه‌ش به سینه‌م چسبیده بود و اون پستونهای لیمویی و جمع و جورش به بدنم فشرده می شد، لحظه‌ای متوقف شد و لرزشی رو تو رانهاش که به پهلوهام چسبیده بود حس کردم، آه عمیقی کشید و همین موقع بود که من به کمک دستهام که در باسنش فرو رفته بود، صبا رو روی کیرم بالا و پایین کردم، کمی بعد خودش هم ادامه داد و لحظه‌ای بود که دیگه راه پس و پیشی نداشتیم و همه ابم توی کسش خالی شد، چند ثانیه‌ای تو همون وضعیت موندیم، با لذت و خوشی عجیبی که توی چشمهاش بود نگاهم کرد، لبهام رو بوسید و من به عقب رفتم و روی تخت نشستم، خسته شده بودم، دستها و پاهش رو از دور من برداشت و من به دراز، روی تخت افتادم، صبا هم از روی من به کنار رفته پهلوی من دراز کشید. دستش رو به بالای تخت رسوند و سیگاری برداشت و روشن کرد. گذاشت روی لبم و درحالیکه داشتم کام میگرفتم گفت: بریم، حالا یه یادگاری ازت دارم، شاید دیگه تنها نباشم.

خیانت ، اجتماعی






☞ @shahvani_a_a_a_021 ☜
دٍّآسَّتٍّآنِّڪـدٍّهِّ
553 views13:31
Buka / Bagaimana
2023-05-18 16:31:00 ترس از تنهایی

1402/02/27

خیانت اجتماعی

شهوت فقط محدود به سکس و اندام جنسی نمیشه، شهوت همون انرژی پتانسیل درونی و روانی هست که با جاری شدن در دنیای واقعی به آرامش میرسه، همونطور که پس از نگاه کردن به بدنی سکسی، حسی توی ذهن بوجود میاد که به شق شدن و نهایت سکس کردن میرسه، نوشتن هم همینطوره. فکر و فانتزی ای که تو ذهنت رشد میکنه به حدی از انرژی میرسه که جز نوشتن، ارامشی براش نیست، این داستان واقعی هست یا نه، مهم نیست، کدوم اتفاق واقعی را بدون امیختن با فانتزی بیاد میاریم؟ کدوم بدن لختی رو بدون فانتزی تصور میکنیم؟ پس داستان، صرفا داستان هست و جاری شدن این انرژی دورنی، میتونه در حد جق زدن و ریختن تو سطل اشغال باشه یا در حد دخول به سوراخهای ذهن و روان خواننده. پس میخوام تعریف کنم، ساعت ۴ صبح بود، جلوی درب خونه نگه داشتم، مریم و صبا پیاده شدن و همدیگر رو در آغوش گرفتن، بازهم اشک و بوسه و دلداری. درحالیکه نازنین تو بغلم نشسته بود، منتظر بودم این سکانس هم تموم شه بلکه بموقع به پرواز برسیم اما اینبار اشکهای صبا بند نمیومد، نگاهی به ساعتم کردم و اشاره‌ای به مریم، اونم بعد از نگاهی توأم با دلسوزی به من، دلداری گرمی به صبا داد و کمکش کرد تا داخل ماشین بشینه. نازنین رو از من گرفت و خداحافظی کرد. خونه صبا تو محله‌ای بود که کوچه‌های تنگ داشت و جای پارک نبود، همیشه موقع رفتن به اونجا بهونه میگرفتم، وقتی رسیدیم، به صبا گفتم من همینجا منتظرم و زود بیا که گفت باشه و کلی تعارف و تشکر کرد رفت داخل خونه. ۱۰ دقیقه گذشت و خبری نشد، زنگ زدم جواب نداد، ۵ دقیقه دیگه صبر کردم، دیگه وقت چندانی نمونده بود و نگران شدم، ماشین رو تو کوچه پشتی یه پارک ناپلئونی کردم. شماره رو پشت شیشه گذاشتم و رفتم در خونه‌ش، زنگ ایفون رو زدم و در باز شد، از پله ها رفتم بالا و درب باز بود، صداش کردم، جواب نداد، رفتم تو و درب رو بستم دیدم مثل آدمی که آچمز شده باشه تو اتاق روی تخت نشسته. گفتم چیکار میکنی دیر شد، سرش رو بالا گرفت و با صورتی که از گریه قرمز بود بهم نگاه کرد. تکرار کردم بیا دیگه صبا، گفت نمیتونم، تعجب کردم، اصلا چنین روحیه‌ای نداشت، خیلی قوی بود، زنی مثل اون این همه مسایل رو پشت سر گذاشته بود و با کلی بدبختی خودش رو اماده رفتن کرده بود و حالا اینجور مستاصل شده بود. گفتم چرا، چی شده، چیزی فرق نکرده که،حالا حالاها هم فرق هم نخواهد کرد، پاشو برو خیالت راحت. گفت میترسم از تنهایی، از غربت، گفتم حالا اینجا هم همچین فرقی برات نداشت، ببین اطرافیانت کجان الان، اینهمه دوست و همکار و حتی فامیل کجان، هر کاری کردی خودت و بودی و خودت، گفت شماها چی؟ تو این چند سال شما نزدیکتر از همه بودین خونواده‌م بودین خود تو، بیست سال هست با هم دوستیم، گفتم اره چقد زیاده ها ولی هر کی جای خودش رو داره، تو همیشه قوی بودی تنهایی از پس خیلی کارها براومدی ما هم فقط . .، گفت دوستون دارم، کمی مکث کرد و دوباره گفت دوستت دارم. برام عجیب نبود، همیشه همون کبریت بیخطر بودم برای دخترها و این حرف رو ازشون زیاد شنیدم. بلند شد و روبروم وایستاد، هیچوقت اینقدر نزدیکم نشده بود،همیشه بنظرم خیلی ریزه میزه بود ولی تو این حالت بنظر جوندار میرسید، شاید تپل شده بود، نمیدونم. با اینکه قد کوتاهی داشت و فکر میکردم چیز جذابی نداشته باشه، ولی هیکلش بنظرم خوب اومد، مخصوصا پهنای لگنش جذبم کرد که با ساپورتی که پوشیده بود، کسش رو خوب نمایش میداد، همینطور که براندازش میکردم، دستهاش رو انداخت دور گردنم و روی پنجه خودشو کشید بالا و لیهام رو بوسید. دوباره رفت پایین و دستهاش رو دوطرف صورتم نگه داشت، گفت دوستت دارم ولی تو هیچوقت …، حرفش متوقف شد زد زیر گریه، دستهام رو انداختم دور کمرش و کشیدم سمت خودم لبهام رو لبهاش گذاشتم، گرم بودن، نفسش رو که به صورتم میخورد حس میکردم، تند و محکم نفس میکشید. بیخیال همه چیز شدم، گرفتمش تو بغلم و شروع به خوردن لبهاش کردم، پاهاش رو دور کمرم قفل کرد و دستهاش رو انداخت دور گردنم، و خودش رو چسبوند بهم، قلبم تند میزد، تپش قلبش رو حس میکردم، نفس کشیدنش رو با بدنم حس میکردم، حرارت زیادی بینمون بوجود اومده بود، کیرم بشدت داشت شق میشد ولی پوزیشن خوبی تو شورتم نداشت، دستم رو بردم و جابجاش کردم، دستم رو گرفت و گذاشت دور کمرش، سفت گرفتمش، اونم دستش رو برد تو شورتم و کیرم رو تو دستش گرفت، چه نرم بود، و چه حرفه‌ای با کیرم بازی میکرد، دیگه طاقت نداشتم ولی نمیدونستم چی بگم، یکم دیگه ادامه داد قطعا آبم میومد و همه چی تموم میشد ولی دستش رو متوقف کرد، برد سمت خایه هام و گرفتشون و به آرامی باهاشون بازی کرد، شلوارم رو کشیدم پایین، دستهاش رو دوباره دور گردنم قفل کرد و چسبید بهم، بعد کمی خودش رو سر داد پایین و کسش رو به کیرم مالید، ساپورتش رو میمالید به کیرم، چندبار بالا و پایین و چند بار هم چپ و راست میکرد، بدنه
546 views13:31
Buka / Bagaimana