اگر هیچ نیازی ارضا نشود و نیازهای فیزیولوژیک بر انسان فشار وار | درس گفتارهای علوم سیاسی، روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی
اگر هیچ نیازی ارضا نشود و نیازهای فیزیولوژیک بر انسان فشار وارد آورند، سایر نیازها موجودیت خود را از دست میدهند یا اینکه کنار گذاشته میشوند. در آن صورت، معقول است که در مورد این «موجود زنده» تنها بگوییم که او گرسنه است، زیرا گرسنگی به صورت کامل بر وی غالب آمده است. همهٔ استعدادها و تواناییهای چنین موجودی در خدمت حرکاتی در میآیند که بتواند این نیاز (گرسنگی) را ارضا نماید، و این تواناییها و استعدادها به گونهای تنظیم میشوند که با تمام نیرو بتوانند هدف یاد شده را تأمین نمایند و موجود مزبور را از گرسنگی برهانند. تمام تواناییها و استعداد انسان، تمام توانی را که او برای جلب توجه دیگران دارد، توان اثرگذاری، هوش و ذکاوت، حافظه و عادت و... همگی به صورت ابزار و وسایلی در میآیند که بتوانند رفع گرسنگی کنند.
تواناییهایی که برای تأمین چنین هدفی کارساز نباشند، کنار گذارده یا بیاثر میگردند. میل به شاعری و شعر گفتن، تمایل به خرید یک خودرو، علاقه به خواندن تاریخ کشور آمریکا، ابراز تمایل به یک جفت کفش نو، همگی، تحتالشعاع قرار میگیرند و از نظر اهمیت در درجهٔ دوم قرار خواهند گرفت. کسی که به شدت گرسنه است و از این بابت حالتی خطرناک پیدا کرده است، هیچ میل یا علاقهای جز به غذا نخواهد داشت. او خواب غذا را میبیند، خاطرهٔ غذا در ذهن او زنده میشود، دربارهٔ غذا میاندیشد، به هیچ چیزی جز غذا فکر نمیکند و هیچ چیز جز غذا نمیخواهد و سرانجام اینکه هیچ چیز جز غذا احساس وی را بر نمیانگیزد.
برای کسی که مدتها گرسنه مانده و از گرسنگی ناتوان شده است، مدینهٔ فاضله همان مکانی است که در آن مقدار زیادی غذا وجود داشته باشد و او تنها در اینباره میاندیشد. اگر تضمین شود که در بقیهٔ زندگی غذا به او خواهد رسید، او احساس سعادت کامل میکند و هیچگاه تمنای دیگری نخواهد داشت و به چیزی جز آن نمیاندیشد. زندگی در قالب خوردن معنی پیدا میکند، هر چیز دیگری بیاهمیت میشود. در چنین حالتی از نظر او آزادی، عشق، احساس اجتماعی، احترام و فلسفه، همگی بیارزش میشوند، زیرا آنها نمیتوانند معدهٔ گرسنه را پر کنند.