Get Mystery Box with random crypto!

پیروزی جنبش های توتالیتر در میان توده ها، بمعنای پایان دو توهم | درس گفتارهای علوم سیاسی، روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی

پیروزی جنبش های توتالیتر در میان توده ها، بمعنای پایان دو توهم بود، یکی توهم وجود کشورهای دارای حکومت دمکراتیک و دیگری توهم وجود دولت‌های ملی در اروپا و بویژه نظام حزبی در این دولت‌ها. توهم نخست از این تصور برمیخاست که اکثریت مردم در حکومت فعالانه سهیم بودند و توهم دوم بر این پندار استوار بود که هر فردی با حزب خود یا حزب فرد دیگر همفکری داشت. برعکس، این جنبشها نشان دادند که توده های از نظر سیاسی خنثی و بی‌تفاوت، بآسانی می‌توانند در کشوری که بگونه ای دمکراتیک اداره می شود اکثریت را تشکیل دهند و از همینروی، یک دمکراسی می‌تواند بر طبق قوانینی کارکرد داشته باشد که تنها یک اقلیت آنها را به رسمیت می شناسد. دومین توهم دمکراتیکی که با پیدایش جنبشهای توتالیتر نقش بر آب شد، بر این تصور استوار بود که این توده های از نظر سیاسی بیتفاوت، اهمیتی ندارند و این آدمهای براستی خنثی، برای حیات سیاسی یک ملت چیزی بیش از یک زمینه حاشیه ای و گنگ نیستند. اکنون همین توده ها این واقعیت را که هیچ ارگان دیگری از افکار عمومی نتوانسته بود نشان دهد، آشکار ساخته بودند که حکومت دمکراتیک بیشتر بر پایه موافقت خاموش و بردباری بخشهای بی‌تفاوت و بی سروصدای مردم استوار بود تا بر نهادها و سازمان‌های محسوس و ملموس کشور. از همین رو زمانی که جنبش‌های توتالیترِ متنفر از حکومتهای پارلمانی به پارلمان هجوم بردند، تنها واکنش این حکومت‌ها بی ثباتی بود؛ جنبش های توتالیتر عملا موفق شده بودند که بیشتر مردم را متقاعد سازند که اکثریت های پارلمانی دروغین هستند و با واقعیت های کشور ضرورتاً تطابق ندارند و بدین‌ترتیب توانستند اعتماد به نفس حکومتهایی را که به فرمانروایی اکثریت بیشتر از قانون اساسی اعتقاد داشتند، از بین ببرند.


توتالیتاریسم
هانا آرنت

https://t.me/ecopolitist