Get Mystery Box with random crypto!

عصر تاریخ

Logo saluran telegram asrtarikh — عصر تاریخ
Topik dari saluran:
اندکی
Alamat saluran: @asrtarikh
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 101.14K
Deskripsi dari saluran

مردم اگر تاریخ میخواندند؛
اشتباهات گذشته را تکرار نمیکردند!
تبلیغات : @Admain_t

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


Pesan-pesan terbaru 20

2023-04-30 10:26:52
گوگوش در سالهای پس از انقلاب
و پیش از خروج از ایران

@AsrTarikh
5.9K views07:26
Buka / Bagaimana
2023-04-30 10:26:09
مرکز ایمپلنت و زیبایی دکتر ادیب:

طراحی لبخند در یک جلسه با لمینت های زیبایی CEREC CAD/CAM
ایمپلنت فول ماوس(ایمپلنت کامل دو فک)
ایمپلنت دیجیتال
کاشت ایمپلنت همزمان با کشیدن ریشه ها
@dradibchannel
@dradibchannel
جهت دریافت نوبت ویزیت و مشاوره‌ی رایگان تماس بگیرید:۱۰
021-22430151
02122430152

مرکز ایمپلنت و زیبایی دکتر ادیبــ با بیش از ۲۰ سال سابقه
5.6K views07:26
Buka / Bagaimana
2023-04-30 09:22:45
این مُهر قرمزا که معلم میکوبید پای دیکته‌مون
بهترین اتفاق عالم بود...!


@AsrTarikh
6.4K views06:22
Buka / Bagaimana
2023-04-30 09:22:13 داشتم داستان "کُنتس الیزابت باتوری" را میخواندم ،
ملکه ای بی رحم و خونخوار ، که وقتی متوجه شد خونِ دخترانِ جوان ، حالش را بهتر می کند ، شروع کرد به کشتن دوشیزگانِ معصوم و بی گناه ...
از خونشان می نوشید و در خون گرمشان خودش را می شست ...
و هر روز جوان تر می شد !
صدها نفر قربانی می شدند تا حالِ کنتسِ خون آشام ، خوب باشد ...
جالب تر این که اطرافیانش هم ، در این فاجعه ی کثیف و وحشیانه ، همدستانش بودند ...
قصه ی تلخی بود ولی من تعجب نمی کردم ، انگار برایم حکایتِ غریبی نبود !
داشتم فکر می کردم هنوز هم هستند ضحاکانی که بویی از انسانیت و وجدان نبرده اند ،
ظالمانی که خونِ انسان هایِ مظلوم را توی شیشه می ریزند ، می نوشند و حالشان بهتر می شود ،
کنتس هایِ دیوانه وخونخواری که نفوذ دارند و محکوم کردنشان ، کار ساده ای نیست !!!
نه صدها نفر ، نه هزاران نفر ، که میلیون ها نفر را قربانیِ تفریحات و روزمرگی هایشان می کنند ...
کنتس هایِ خودخواه و سنگدل ، در حالِ تکثیرند ،
و این داستانِ تلخ و زجرآور ، همچنان ادامه دارد ...

@AsrTarikh
6.2K views06:22
Buka / Bagaimana
2023-04-30 09:21:07
رتبه‌ی یک کنکور سراسری و دانشجوی رشته‌ی شیمی در دانشگاه شریف بود؛ قرار بود برای ادامه‌ی تحصیل به آمریکا اعزام شود اما به خاطر دفاع از میهن ماند و بعد از تاسیس لشکر در سن ۲۱ سالگی در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ آسمانی شد

@AsrTarikh
5.7K views06:21
Buka / Bagaimana
2023-04-30 09:20:52
توجه توجه
#جشنواره_تخفیفاتی_عیدسعیدفطر فقط و فقط تا اخر هفته
#فروش_ویژه با 50% #تخفیف
خرید لوازم‌خانگی با کمتر از 9 میلیون تومان
خرید مستقیم از
#گناوه
با تخفیف های باور نکردنی و اشانتیون‌های ارزنده
یکی بخر دوتا ببر
ارسال رایگان به تمام نقاط کشور و گارانتی معتبر شرکتی
#کولرگازی #لباسشویی #ظرفشویی #یخچال #جارو_برقی #جهیزیه_عروس
+989174522233
+989174766633
اطلاع از قیمت‌ها و دیدن محصولات موجود
https://telegram.me/+UVBSL-gguqMdFCjT
5.5K views06:20
Buka / Bagaimana
2023-04-30 09:20:52
فروش ویژه ویلا با بهترین لوکیشن

ویلاباغ 580 متری (شمال) #پول_لازم_به_دلیل_مهاجرت
۱میلیارد کلید تحویل
#اقامت_رایگان #معاوضه_با_خودرو
با شرایط اقساط بلند مدت
(( شهرک تهرانیها ))

خانم کشوری
+989199771605

مشاهده ویلاها در کانال
https://telegram.me/joinchat/UO-UohWl_aZI5jOO
5.7K views06:20
Buka / Bagaimana
2023-04-30 07:28:08 گویند:
دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
درراه با پرودرگار سخن می گفت:
( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند!
ندا آمد که:
تو مبین اندردرختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه

پروین اعتصامی

@AsrTarikh
8.2K views04:28
Buka / Bagaimana
2023-04-30 06:58:41
یک پمپ بنزین در تهران با متصدی زن
سال 1355 خورشیدی

@AsrTarikh
8.4K views03:58
Buka / Bagaimana
2023-04-28 11:46:38
گناهکاری را نزد حاکم بردند. حاکم گفت:
یکی از این سه مجازات را انتخاب کن:
«یا یک من پیاز بخور یا ۱۰۰ سکه بده یا ۵۰ چوب بخور!»
مرد با خودش گفت: «وقتی می‌شود پیاز خورد کدام عاقلی چوب می‌خورد یا پول می‌دهد؟»

برایش پیاز آوردند. دو پیاز که خورد، دهانش سوخت. گفت: «درد چوب از پیاز کمتر است. چوب بزنید!» هنوز ده چوب نزده بودند که اشکش درآمد
و با خودش فکر کرد: «آدم عاقل تا پول دارد چرا چوب بخورد؟»

۱۰۰ سکه داد و آزاد شد.
حاکم گفت: «کار آخر را اگر اول انجام می‌دادی لازم نبود هم چوب را بخوری هم پیاز را و در آخر سکه هم بدهی!»

حالا این داستان این خلاصه‌ی بسیاری از تصمیم ‌گیری‌ها در ایران است.
در آخر کار و بعد از صرف هزینه بسیار همان کاری را انجام می‌دهند که باید اول انجام میدادن...

@AsrTarikh
4.2K views08:46
Buka / Bagaimana