Get Mystery Box with random crypto!

میم❤مثل❤مادر

Logo saluran telegram madar7074 — میم❤مثل❤مادر م
Logo saluran telegram madar7074 — میم❤مثل❤مادر
Alamat saluran: @madar7074
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 1.14K
Deskripsi dari saluran


‍ کانال #میم❤ مثل #مادر❤
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
❤دعای خیر #مادر حلال #مشکلات❤
خوش #بہ حاڸِ آنڪہ❤
همراهش دُعاے #مادراست❤
#در شبستاڹ اَدب
❤ذڪرش #رضاے #مادر است❤
ادمین کانال 👈 @chhesmad

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


Pesan-pesan terbaru 2

2023-07-04 07:47:45
سلام صبحتون زیبا
امـروزتان شاد
آرزومندیم
سرای قلبتون پراز عشق
مهربانی روشنی زندگیتون
راهتون سبز و پرگل
لبتون همیشه خندون
و دعای خیر
همراه زندگیتون باشه

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌
151 views04:47
Buka / Bagaimana
2023-07-04 00:00:21 @madar7074
176 views21:00
Buka / Bagaimana
2023-07-03 22:30:58 داستان عجیب زندگی یک زن کرمانشاهی که شوهرش او را طلاق داد
#قسمت۱

«رویا» سن و سالی نداشت اما سختی‌های زندگی چهره‌اش را در هم شکسته بود. مدام گریه می‌کرد و می‌گفت اشتباه کردم. روی صندلی نشست و جرعه‌ای آب نوشید. بدون مقدمه لب به سخن گشود: درست هشت سال پیش بود. شوهرم برای امرار معاش از این شهر به آن شهر می‌رفت. پسر اولم پنج سالش بود. در نبود «سعید» تنهایی‌ام را پر می‌کرد و سنگ صبورم بود. در آن شرایط که برای تامین هزینه‌های ضروری زندگی و خورد و خوراک پسرمان هم مانده بودیم من دوباره باردار شدم. شوهرم وقتی موضوع را فهمید لبخندی زد و گفت: «نگران نباش. بیشتر کار می‌کنم. خدا روزی رسان است.»
اما من نمی‌توانستم نگران نباشم. در طول ۹ ماه بارداری همش به آینده نامعلوم فرزندی که در شکم داشتم فکر می‌کردم. وقتی کمبودها و حسرت‌های پسر اولم را می‌دیدم هزار فکر اشتباه به ذهنم می‌رسید اما... زمان زایمانم نزدیک بود اما شوهرم به‌خاطر کار به شهرستان رفته بود و به ناچار تنها به بیمارستان رفتم. فرزندم به دنیا آمد؛ پسری تپل و دوست داشتنی که همه کارکنان بخش عاشقش شده بودند. نمی‌دانستم در آن شرایط باید خوشحال باشم یا ناراحت... نمی‌خواستم فرزند دومم را هم با حسرت و آرزوهای دست نیافتنی بزرگ کنم. در همین فکرها بودم که ناگهان ضجه‌های زن کنار تختی‌ام مرا به خود آورد. آن زن بچه‌اش مرده به دنیا آمده بود و پزشکان گفته بودند دیگر هرگز نمی‌تواند باردار شود. ظاهرشان نشان می‌داد دست‌شان به دهانشان می‌رسد. نمی‌دانم چطور شد که آن فکر لعنتی به ذهنم رسید. کاش همسرم آنجا بود و نمی‌گذاشت آن کار را انجام دهم.
آرام از تخت پایین رفتم و با درد وحشتناکی که داشتم خودم را کنار آن زن رساندم. همه جسارتم را جمع کردم و بچه را به آغوشش سپردم. آن زن شوکه شده بود. گفتم: «می‌خواهی مادرش باشی؟» او و همراهانش بهت زده نگاهم می‌کردند و این سوال در ذهنشان بود که مگر می‌شود مادری بتواند اینقدر راحت از فرزندش بگذرد اما وقتی داستان زندگی‌ام را برایشان گفتم آنها حاضر شدند با پرداخت مبلغی این معامله را انجام دهند. پول را از آنها گرفتم و در حالی که خودم را ملامت می‌کردم و اشک می‌ریختم به شوهرم زنگ زدم. او که منتظر شنیدن خبر تولد فرزندمان بود وقتی صدایم را شنید ساکت شد. به او گفتم بچه مرده به دنیا آمد. شنیدن صدای گریه‌های همسرم داشت دیوانه‌ام می‌کرد اما برای دلداری به او گفتم: «سرنوشت این بچه آخرش هم مرگ بود و ما هم نمی‌توانستیم کاری برایش بکنیم.»

ادلمه دارد...

‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@madar7074
187 views19:30
Buka / Bagaimana
2023-07-03 20:35:08
قشنگ ترین عشق
نگاه خداوند بر بندگان است
هر کجا هستید به
به نگاه پر مهر خدا می‌سپارمتون
الـــــهــــی
مهـر؛ بركت؛ عشـق
محبت و سلامتى
شادی و عاقبت بخیری
هميشه همنشین شما باشند
شبتون به نـور خــدا روشن

       
#شـب_خـوش
190 views17:35
Buka / Bagaimana
2023-07-03 20:35:00
ز سوی عرش رحمن
نوید شادی آمد
بشارت ای محبان
امام هادی آمد
کجایی یابن زهرا بده
عیدی مارا
که روح عشق و ایمان
امام هادی آمد
میلاد نور مبارک باد
171 views17:35
Buka / Bagaimana
2023-07-03 20:34:45


زندگى خواب لطیفى است که گل مى بیند
اضطراب و هیجانى است که انسان دارد
‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌

165 views17:34
Buka / Bagaimana
2023-07-03 16:30:38
از هر چیزی و هر کسی که

از شادی شما
می کاهد، دوری کنید،
زندگی بسیار
کوتاهتر از آن است
که باغم بگذرد...
172 views13:30
Buka / Bagaimana
2023-07-03 16:30:17
وقتی به بالای قله برسی؛

شاید همه دنیا تو را نبینن
ولی تو همه دنیا را می بینی

گاهی زندگی یعنی
سخت کوشی برای رویایی
که کسی جز شما قادر به دیدنش نیست...
164 views13:30
Buka / Bagaimana
2023-07-03 16:17:02

وقتی ریشه ها عمیق هستند

هیچ دلیلی برای ترس از باد وجود ندارد....
169 views13:17
Buka / Bagaimana
2023-07-03 16:16:39 میم مثل مادر pinned «دوستان لطفا لطفا پستهایی ک تو کانال گذاشته میشه با لایک کردن از کانالمون حمایت کنید،...وقتی ازتون گرفته نمیشه موقع خوندن ی ضربه روی هر پست بزنید پست لایک میشه ....مرسی از نگاههای زیباتون...»
13:16
Buka / Bagaimana