2023-04-21 14:01:47
نمیدونم دلتنگیه یا خستگی ای که تهش دلت یه پاداش میخواد مثل تکرار اون لحظات.
اگه یه ذره مهربونتر بودی، بهت میگفتم هنوز اینجایی؟ بیا ببینمت تا نرفتی.
برات چیزای معنی دار میگرفتم. نه یه هدیه سرسری، یه چیزی که نشون میده واقعا تورو دوست داشتم. با رز سفید به اندازه سال تولدت.
کلی برنامه داشتم. کلی کلی کلی میخواستم نشون بدم چقدر تورو دوست دارم.
به قول فیتز جرالد، ای کاش هرکاری رو روی زمین با تو انجام میدادم.
از تکرار جمله چقدر احمق بودم به خودم خستم.
از اینکه به خاطر احساسات پوچ شدم این جمله رو تکرار میکنم خسته تر.
من؛ حالا؛ جوری خودم رو نشون میدم که حتی شک کنی به اینکه روزی دوستت داشتم. ولی پس این آدم قوی، واقعا ازت ناراحتم. روباه نارنجی رو گوش میدم. تو هم ترسناک بودی هم ترسو. بیشتر از همه اینها؛ دروغگو.
و من همیشه دروغ رو بیشتر از واقعیت دوست داشتم.
حتی قید تبریک تولدت روهم زدم. خودت رو تو قلب من کشتی. نباید واقعیت رو بهم میگفتی. هیچوقت. اگه نمیتونستی حقیقت رو پنهان کنی، نباید دروغ میگفتی. هیچوقت.
و من نباید تصورت، تخیلت میکردم، نباید بهت امید میداشتم. نباید نباید نباید، هیچوقت.
پ.ن: روباه نارنجی
#نامه
پاکت جهت قرار دادن نامه:
☆ More letters
132 viewsمُبینا , 11:01