Get Mystery Box with random crypto!

زمانی که کافکا به‌دلیل بیماری به برلین نقل‌مکان می‌کند، در پیا | لاته

زمانی که کافکا به‌دلیل بیماری به برلین نقل‌مکان می‌کند، در پیاده‌روی روزانه‌اش در پارک با دختر کوچکی مواجه می‌شود که عروسک موردعلاقه‌اش را گم کرده است و می‌گرید. کافکا با دخترک تمام پارک را برای پیداکردن عروسک جستجو‌ می‌کند اما آن را پیدا نمی‌کنند و به دخترک می‌گوید فردا به پارک بیا تا با هم به دنبالش بگردیم. فردای آن روز کافکا نامه‌ای را به دخترک می‌دهد که توسط عروسک نوشته شده و به دخترک گفته است گریه نکن، من به سفر دور دنیا رفته‌ام و برایت از ماجراهایی که در سفر دارم خواهم نوشت. کافکا هر روز نامه‌ای برای دخترک می‌آورد و دخترک از شنیدن آن ماجراها لذت می‌برد، تا روزی که کافکا عروسکی را با خود می‌‌آورد و به دخترک می‌دهد، دخترک با دیدن آن شروع به گریه می‌کند و به کافکا می‌گوید این شبیه عروسک من نیست، در آن لحظه کافکا نامه دیگری به دخترک می‌دهد که در آن عروسک به دخترک نوشته است که مسافرت سبب تغییر در من شده است. دخترک عروسک را با خوشحالی بغل می‌کند و به خانه می‌رود. یک سال بعد کافکا می‌میرد و دخترک سال‌ها بعد زمانی که به دختر جوانی تغییر یافته در درون عروسک نامه‌ای با امضای کافکا می‌یابد که در آن نوشته است هر چیزی را که بدان عشق می‌ورزی، احتمالا زمانی از دست خواهی داد اما عشق به طریق دیگری به تو باز خواهد گشت.


Yodit Brookhim