Get Mystery Box with random crypto!

#شنیدم_شنیدین #شمعی_بیافروز😊☺️

Logo saluran telegram ho322322 — #شنیدم_شنیدین #شمعی_بیافروز😊☺️ ش
Logo saluran telegram ho322322 — #شنیدم_شنیدین #شمعی_بیافروز😊☺️
Alamat saluran: @ho322322
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 529
Deskripsi dari saluran

آن چه را شنیده ام برایتان می آورم

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


Pesan-pesan terbaru

2023-05-14 09:15:42 و سخن آخر ، خانه ی پدری ما و خانه پدری های دیگر در محله ی قدیمی ما ویران شده و جایش را به ساختمان ها ی آسمانخراش داد برای اسکان گردشگران که به مشهد می آیند، آن چه جای تاسف است با ویرانی این گونه منازل، سنت ها، عشق ها، محبت ها، همسایه گی ها نیز ویران و دفن شد.
روزو روزگارتان خوش، ایام بکام.
172 viewsحضرت اهورا فرزین , 06:15
Buka / Bagaimana
2023-05-14 09:15:41 چار دیواری
به قلم حسین فرزین

راجع به بن بست خونه ی پدر مادریم براتون گفته بودم، توضیحات بیشترش فضارو شفافتر می کنه در این بن بست پنج منزل وجود داشت، دوتا سمت راست، دوتا سمت چپ و یکی روبرو، یعنی انتهای بن بست، سمت راست منزل اولی از آقای شایسته بود که خدا خودش و خانمشو بیامرزه،، دومین منزل منزل پدری ما بود، در سمت چپ ابتدا منزلی بود که خانواده تشکری در آن روزگار می گذراندند، از موقعی که بیاد می آورم پدرشان بدرود حیات گفته بود و مادر خانواده با دختری دارای مشکلات ذهنی و جسمی و پسری که بعدا آخوندی شد بدون لباس مرسوم،  دومین منزل متعلق به یک خانواده متمول بود که اگر عمری بود به ایشان و فرزندانشان خواهم پرداخت و در انتهای کوچه آقای مروی بود که با دو پیر خواهر زندگی می کرد و در همسایگیش، فاطمه خانم بود و حسین آقای مسگر و دخترشون مرضیه، خدا رحمتشون کنه ، دور زمانی شاگردیش رو در مسگری می کردم و اگه عمری بود و حالی به آنان خواهم پرداخت.
اما چار دیواری ما، دارای دیوارهای گاه گلی که از بیرون نمایی زیبا داشت و با اندک نم بارونی بوی گاه گل در فضای کوچه می پیچید، یک پنجره کوچک با میله های آهنی متاسفانه بوی مستراح خونه رو به بیرون هدایت می کرد، در ورودی منزل چوبی بود، با دوکلون قدیمی که برای خبر کردن صاحب خانه بود، یکی بزرگ، برای مردان و یکی کوچک برای زنان.

ورودی منزل با چند پله از سطح کوچه جدا می شد و بعد  سالن درازی را در بر می گرفت، در دو طرف این سالن دو زیر زمین وجود داشت که یکی مستراح بود که توصیف پنجره اش آمد و دیگری دور زمانی طویله گاو و گوسفندان،مخفی نماند که در آن زمان ما به گاودارها در محل معروف بودیم، البته من نه از گاوش اثری دیده بودم و نه از معروفیتش، البته از یاد نمی برم که سال های سال با کندن کف همین زیر زمین از مدفوع خشک شده گاوهای ندیده گرمای لذت بخش کرسی را حس می کردم.
سالن یاد شده با یک پله وارد حیاط می شد، در وسط حیاط حوزی و در حوض آبی که گاهی آب‌های این حوض بخاطر ماندگاری زیاد کرم می افتاد که اگر غلو ندانید، تعداد کرم ها از آب ها بیشتر می شد و آن وقت بود که آب حوض عوض می شد تا دوباره روز از نو و کرم های دیگر و تعویض آبی دیگر، ناگفته نماند که آب هم از چاهی که داخل منزل بود برداشت می شد و این ادامه داشت تا زمانی که لوله کشی آب شهری شد، البته این لوله کشی برای ما هزینه داشت و همسایه ی متمول مشروط بر این موافقت کرد که انشعابی از لوله آب آنان بگیریم که جای مستراح را عوض کنیم، خدا خیرش بدهد، باعث شد که دیگر بوی مستراحمان دیگران را نیازآرد و دعای خیری بدرقه پدرم شد.
در دو طرف حیاط چهار زیر زمین بود که بعدها یکی تبدیل به مستراح شد و سه دیگر جای وسایل و گاهی همسایه ای، حیاط با پلکانی در دوطرف به طبقه بالا وصل می شد که چهار اتاق را شامل می گردید و در هر اتاق خانواده ای زندگی می کرد، خانواده های پر جمعیت اتاق های بزرگتر و خانواده های کوچکتر اتاق های کوچک،یکی از اتاق های بزرگ از آن ما بود که گاهی تا ده نفر را در خود جای می داد، هم اتاق پذیرایی بود، هم اتاق خواب، هم آشپزخانه، هم...

از زمانی که بیاد دارم همسایه های زیادی را در منزلمان  به خود دیدم، جالب این که تا خانه ای برای خودشان نمی خریدن از منزل ما نمی رفتند و این یکی از مزایایی بود که مادرم فراوان و با افتخار از آن یاد می کرد.

اگر عمری باشد در مورد بعضی از این همسایه ها که خاطرات خوش و ناخوشی دارم برایتان خواهم نوشت، اما برای حسن ختام این نوشتار به یکی از این همسایه ها که در اتاقی کوچک ساکن بودند می پردازم، اتاقی که بعدها حجله عروسی ما شد و سال ها با دوست دخترم در آن زندگی کردیم و صاحب چهار فرزند شدیم، مخفی نماند که روزگاری پدر و مادر همسرم مستاجر ما بودند و همسرم در همین اتاق بدنیا آمده بود و جالبتر این که من هم بنا به گفته مادر و خواهرها در همین اتاق بدنیا آمده بودم.

اما در مورد همسایه مورد نظر، زن و شوهری بودند هر دو  نابینا، شغلشان گدایی، گداهای محله ما بودند، تا جایی که من متوجه بودنم همیشه با هم دعوا داشتند، زهرا خانم و شوهرش که نامشو بیاد نمیارم، این دو داخل کوچه حاج رجب با فاصله از هم گدایی می کردند، اگر فردی به یکی از آن ها پولی می داد و به دیگری نمی پرداخت قصه ها داشتیم، خداوند رحمتشان کند، جالبتر این که اجاره اتاق را از همین پول گدایی می پرداختند و شمردن دهشایی ها، یک ریالی ها در پایان هر ماه توسط مادرم تماشایی بود.

آن چه هنوز از مرد این خانواده بیاد دارم و هیچ وقت فراموش نمی کنم توانایی  ایشان بود، اومی توانست با نداشتن بینایی لوازم صوتی را تعمیر کند، چگونگیش مرا شگفت زده کرده بود و شاید خواندن این مطلب شما را نیز مثل من شگفت زده کرده است .
173 viewsحضرت اهورا فرزین , 06:15
Buka / Bagaimana
2023-05-13 07:39:41 جهنم و بهشت

رحیم
قمیشی

سه روز است حالم خوش نیست.
دکتر محمدی، دوستم، دعوتم کرد برویم منطقه‌ای در مرکز تهران را از نزدیک و با هم ببینیم
دروازه غار، جنب میدان اعدام، که تا حال نرفته بودم و کاش نمی‌رفتم

همان روزهایی که ماشین‌های شاسی بلند اهدایی به خودی‌ها خبرش منتشر شده بود، همان روزهایی که اعدام دو مظلوم به جرم بیان اعتقادات‌شان خبرش منتشر شده، همان روزهایی که مقامات می‌گفتند وابستگی کشور را از دلار قطع کرده‌اند، و قیمت‌ها همه در حال انفجار بود

آخر من چه بنویسم! برای که بنویسم؟
آنها که می‌شنوند دل‌شان پر از درد است، آنها که باید بشنوند کر شده‌اند، دنیا کرشان کرده. قدرت کورشان کرده
در تخیلات‌شان بهشتی ساخته‌اند برایمان، از جهنم سوزان‌تر
اسلامی حاکم کرده‌اند از کفر ویرانگرتر، عدالتی برقرار کرده‌اند از ظلم زجرکش‌تر.
به که باید بگویم، به خودم!

دروازه غار در دو کیلومتری پاستور است، همان‌جا که رهبر و بیتش هستند، رئیس جمهور و وزرا هستند، با ماشین‌های لوکس‌شان، اما از زندگی‌ای که آنجا جریان دارد، کدام‌شان می‌داند؟ هیچکدام!

خوانده بودم دیواری است بین جهنم و بهشت، که گاه جهنمی‌ها سرکی می‌کشند و از وضع بهشتی‌ها حسرت می‌خورند، باورم نمی‌شد، اما حالا دیدم نه! می‌شود. در همین کره زمین بهشت و جهنم کنار هم باشند!
جهنمی که هم آتش دارد، هم خُرد می‌کند، هم می‌شکند، هم تحقیر می‌کند. هم می‌کُشد!

بنویسم که چه بشود؟ بنویسم چه کسی بخواند. مگر دکتر مدنی ننوشت؟ او که الان سال‌هاست زندان است! کاش من هم زندان بودم و اینها را ندیده بودم
می‌پرسم آخر لامصب برای چه آمدید تهران؟
برای چه با  پنج دختر در اتاقی که جای پنج گوسفند هم نمی‌شود هفت نفره زندگی می‌کنید، چطور می‌خوابید؟ با چه امیدی اصلا زندگی می‌کنید…
از آن یکی می‌پرسم همسرت کجاست، می‌گوید زندان. می‌گویم رفته‌ای ببینی کاری می‌شود برایش کرد؟ نمی‌داند اصلا کجا باید برود. شاید مدتی بدون او بچه‌ها کمتر اذیت شوند
- از زندان پرسیده‌اند شما چه می‌کنید؟
- نه!
دو دختر دارد بدون شناسنامه

آن یکی از ایلام آمده، می‌پرسم چرا نماندید همانجا، می‌گوید تو می‌دانی روستاهای ایلام چه وضعی دارند
می‌گویم نه! می‌گوید وقتی گله گوسفندمان از خشکسالی همه تلف شدند، کسی سراغی از ما گرفت؟ می‌گویم لابد نه!
حالا همسرش باربر است در بازار تهران، همه درآمدش می‌شود اجاره همان بیغوله‌ای که در آن زندگی می‌کنند. منتظرند یارانه برسد شاید چیزی بخورند
چه کسی به داد آنها باید برسد؟ هیچکس!

بچه‌های نازنینی که مدرسه نرفته‌اند. دختر تب‌‌داری که دکتر نرفته، می‌گوید پول ویزیتش را ندارند، از دو دخترش یکی را برده، صد هزار تومان داده، دومی هم از داروهای اولی می‌خورد، شاید دوتایی خوب شوند!
نمی‌داند چرا هیچکدام خوب نمی‌شوند!
می‌پرسم بیمه سلامت نیستید؟
هستند اما نه دکترها آن بیمه را قبول می‌کنند نه داروخانه‌های آنجا
من تنها نگاه می‌کنم
در خانه‌ای که به اسطبلی پنجاه متری شبیه‌تر است پنج خانواده زندگی می‌کنند!
قبلا دل‌مان می‌سوخت اگر یک خانواده آنجا بودند
وارد یکی از اتاق‌ها می‌شوم، شوهرش را برده‌اند کمپ ترک اعتیاد، با دو مرد دیگر زندگی می‌کند، می‌پرسم برادرانت هستند؟ می‌گوید نه ولی مثل برادرانم هستند!
خدایا جهنم چه شکلی می‌شود دیگر؟!
زیر زمینی است نمور، ۸ متر هم نمی‌شد.
خانم جوان فقط اشک می‌ریزد و هیچ نمی‌گوید
برای که بنویسم؟
مگر آنها که باید بشنوند، می‌شنوند!

لابد منتظر ظهور امام زمانند
لابد منتظر شکست اسرائیلند
منتظر شکست آمریکا…
تا این بدبختی‌ها را به همه عالم صادر کنند!

سه روز است تب کرده‌ام
اجاره همان یک اتاق دو‌میلیون بوده، حالا صاحبخانه گفته از اول خرداد بابد چهار میلیونش بکنند. کاش تقویم می‌ایساتد، کاش اول خرداد نمی‌شد.می‌شمردند چند روز مانده که اسباب‌های اندک‌شان برود در خیابان
می‌پرسد از کجا بیاوریم؟ می‌گویم نمی‌دانم!

چه بلایی اعتیاد بر سر کشور ما می‌آورد؟
آنها که دو کیلومتری اینجا هستند نمی‌دانند!؟
طفلان معصوم‌شان،همسران‌شان چه گناهی دارند
اگر آنها نخواهند در حکومت اسلامی پر از فقر و فلاکت باشند، چه کسی را باید ببینند؟

دیشب خواب بدی دیدم
خودم بودم،بچه‌های قدیمی جنگ بودند، حتی بچه‌های مفقود و شهید هم یودند داشتند ما را می‌برند غسالخانه!
بدنم به‌شدت می‌لرزید،گفتند شما را غسل می‌دهیم تا دفن‌تان کنیم
با وحشت می‌گفتم ما که هنوز زنده‌ایم.
قبول نمی‌کردند!
دنبال راه فراری می‌گشتم. نگهبانان‌هایی مواظب بودند فرار نکنیم!
پیرمردی که در دروازه غار دیده بودمش و می‌گفت برای عمل چشمش پول ندارد، و بزودی نابینا می‌شود،را دیدم. انگشتش را کشید به سمت من!
با جیغ و فریاد بلندی همه را بیدار کرده بودم
-ما را داشتند می‌بردند زنده زنده دفن‌مان کنند!

ادامه بازدیدم دردناک‌تر بود
کمی بهتر شوم، حتما می‌نویسمش
307 viewsحضرت اهورا فرزین , 04:39
Buka / Bagaimana
2023-05-13 06:51:01 عمامه های به تاراج رفته!

روزي چفيه براي دفاع از ناموس بود امروز براي حمله به ناموس است

مجتبی لطفی

در دهه هفتاد و در زمانی که دولت سید محمد خاتمی دولت را  در دست داشت، به قول خود وی هر ۹ روز یک بحران پدید می‌آمد. برخی از این این بحرانها به دست نیروهای لباس شخصی صورت می‌گرفت که نماد آنان «چفیه» بود که برگردن یا شانه آویخته بودند.
همان زمان مقاله ای با این عنوان در جراید دوم خردادی توجه نمود:« چفیه های به تاراج رفته!»
چفیه پارچه‌ای به شکل و شمایل خاص بود که در زمان جنگ، رزمندگان به همراه داشتند. کارکرد این تکه پارچه، حفاظت از گرما و سرما،حوله، لنگ، دستمال، بقچه لباس و وسایل، باند برای بستن زخم تیر و ترکش و امثال آن بود.
چفیه از آن زمان نماد دفاع و غیرت و مردان بی ادعا شد.

با گذشت زمان جنگ، از این نماد برای خیلی از کارها استفاده شد اما بدترین از جمله؛ خشونت علیه مردم، حمله به تجمعات اعتراضی، آتش زدن سینما و کتابفروشی، حمله به مراجع منتقد و روشنفکران، حمله به سفارت دیگر کشورها بود.
(اما بدترین و زشت ترین نوع چفیه برگردن یکی از بزرگ ترین اختلاس گران قرار گرفت که امروزه با پول ملت در کانادا پیتزا می خورد، جون می گیرد و بولینگ بازی می‌کند!)
و بدتر از این که بازجو، چفیه بر دوش شب و نیمه شب با فحش و ناسزا و کتک از تو اعتراف بگیرد!

چفیه روزگاری نماد رزمندگان مخلص و بی ادعایی بود که بدون هیچ چشم داشتی خود را ملزم به دفاع از مرز بوم کشور می‌دانستند و همو در حالی به تاراج رفت که بر گردن های کلفت و عرق کرده پیچیده شد که خون ملت می‌مکیدند و با این نشانه، تزویر و ریا را به نمایش خلایق گذاشتند.
آن روز چفیه برای دفاع از ناموس ملت بود و امروزه به تاراج رفته و به ناموس ملت حمله ور شدن!... و تاراج اخلاق و دین مردم!

به همان موازات، بدون هیچ تردیدی عمامه که نماد روحانیت مخلص، زاهد، حامی مردم بود توسط بخشی اندک، به تاراج رفت.
قرار بود به خانه و سیمای روحانی که نگاه می‌کنی یاد قیامت و خدا بیفتی!
قرار بود مسجد و خانه روحانی، پناه و محل بست نشستن مظلومان بی پناه باشد! و سکوت نکند!
قرار بود روحانی غرق در دنیای زر و زور تزویر نشود! قرار بود حکومت را چون پاره کفشی و چون آب بینی بزی بداند!
قرار بود روحانی زبانش به نرمی و ملاطفت باشد نه ترویج گرفتن و کشتن! قرار بود به تبعیت از پیامبر اسلام(ع) لیّن و نرمخو باشد! و به تبعیت از علی(ع) مخالفش را منافق و کافر نخواند!
قرار بود حتی سفارش قاتلش را بکند!
قرار بود نسبت به مردم پدری کند چون محمد و علی! قرار بود آنکه خاکستر بر سرش ریخت، چون مریض شد به عیادتش برود!
قرار بود چون علی آهن گداخته نزدیک برادرش بَرد که از او سهم بیشتری از بیت المال می‌خواهد! قرار بود شمع بیت المال را خاموش کند!
قرار بود ضرب شمشیر جای خود به منطق حکمت و کلام گران سنگ ندهد! قرار بود از کشیده شدن خلخال از پای دختری نصرانی از غصه بمیرد!
قرار نبود خودش را فوق نقد و خطا بداند!  قرار نبود در حکومتش زندانی سیاسی باشد! قرار نبود زبان مردم کوتاه کند، قرار بود زبان اعتراض را دراز کند!
قرار بو د... و نبود...!

و فی الحال! اگر بخشی از روحانیت را دیدی که قرارها را زیر پا گذاشته(همه را به یک چوب نران!)، بدان آن چند کیلو پارچه بر سر، به تاراج رفته، به آن دلخوش نکن و این عمامه آنی نیست که من و تو را دنیا آباد کند و بالاتر اینکه؛ دین تو و مرا ویران می کند!
264 viewsحضرت اهورا فرزین , 03:51
Buka / Bagaimana
2023-05-11 08:05:53
504 viewsحضرت اهورا فرزین , 05:05
Buka / Bagaimana
2023-05-10 14:36:58 سیدمحمد خاتمی در دیدار جمعی از فرهنگیان و نمایندگان تشکل‌های صنفی معلمان:

انقلاب از مسیر خود منحرف شده است

تقاضاها و پیشنهادهای خیرخواهان شنیده نمی‌شود

به جای خودبراندازی، خوداصلاحی کنید

اگر بخواهیم ایران باقی بماند و عزت داشته باشد، باید حکمرانی اصلاح شود

پیش از این گفتم براندازی نه ممکن است نه مطلوب اما آنچه الان جاریست خودبراندازی است و حرف اصلاحات به حاکمیت این است که خودبراندازی نکنید، اصلاح کنید تا جامعه راضی باشد و زمینه پیشرفت فراهم شود.

به معلم به عنوان سربار نگاه می‌شود در حالیکه سربار، حکمرانی غلطی است که نمی‌تواند تدبیر کند و سرمایه‌های جامعه را به فعلیت برساند.

منشا اصلی محرومیت جامعه از امکان دسترسی به قدرت، ثروت و منزلت، حکمرانی بد است؛ اگر بخواهیم ایران باقی بماند و عزت داشته باشد، باید حکمرانی تغییر کند و اصلاح شود.

انقلاب، جامعه متکثر ایران را متعالی و برخوردار می‌خواست اگر امروز این نیست یعنی انقلاب از مسیر خود منحرف شده است.

هر انسانی باید قدرت این را داشته باشد که سرنوشت خود را بسازد؛ هر جامعه‌ای نیازمند قدرت متمرکز است اما این قدرت متمرکز باید ناشی از قدرت منتشر باشد یعنی به نمایندگی از مردم و با رای و رضایت تک تک افراد جامعه که صاحب اصلی قدرت هستند، تحقق یابد و در مقابلِ مردم مسئول باشد و مردم، قدرت جابجایی این قدرت را داشته باشند و در فرآیند تحقق قدرت متمرکز دخالت داشته باشند.

متن کامل
@hamidhesami
166 viewsحضرت اهورا فرزین , 11:36
Buka / Bagaimana
2023-05-08 18:20:42 قانون "توهین به مقدسات" باید اساساً برچیده شود

بیانیه‌ی ۱۵ تن از نواندیشان دینی
در محکومیت اعدام دو ایرانی به اتهام «سب‌النبی» و «ارتداد»
 
رسانه‌ی رسمی دستگاه قضای ایران خبر داده‌ است که دو زندانی ایرانی به نام‌های یوسف مهرداد و صدرالله فاضلی زارع به اتهام «توهین به پیامبر و مقدسات دینی»، «ترویج خداناباوری» و «ارتداد فطری» به اعدام محکوم شده‌اند. با کمال تأسف، نهایتا در بامداد دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ خورشیدی این دو متهم به دار آویخته شدند. رسانه‌ها گزارش داده‌اند که یوسف مهرداد پدر سه کودک خردسال و صدرالله فاضلی زارع سرپرست مادر سالمندش بوده است.
 
ما امضاکنندگان این بیانیه مجازات انسان‌ها به جرم عقیده را شدیداً محکوم می‌کنیم. دگراندیشی جرم نیست. برخی امضاکنندگان این بیانیه خود سایه‌ی سهمگین اتهام ارتداد را بر شانه‌های خود حس کرده‌اند و به همین اتهام در دستگاه قضای ایران تا آستانه‌ی اعدام پیش رفته‌اند. اعدام به جرم اندیشه، نه تنها خلاف عقل بلکه خلاف روح شریعت (بلکه ظاهر برخی نصوص شرعی) است. بوده‌اند و هستند فقیهانی که اجرای حدود در عصر غیبت را اساساً جایز نمی‌دانند. در صورت جواز اجرای حدود در عصر غیبت هم، بوده‌اند و هستند فقیهانی که یا با حکم ارتداد از اساس مخالف اند یا دست‌کم اجرای آن را در «دار شبهه» جایز نمی‌دانند. (یعنی در جامعه‌ای چندفرهنگی که ایرادهای فکری بسیاری از سوی جریان‌های فکری رقیب به دیانت و دین‌داران وارد می‌شود و فضای فکری شفاف نیست). از این گذشته، به ویژه در صدور حکم اعدام، فقیهان برجسته همیشه «احتیاط در دماء» را اصل قرار می‌دادند و با کوچک‌ترین شبهه‌ای (مانند غفلت، توبه، سهو یا غضب) از صدور حکم اعدام خودداری می‌کنند.
 
نواندیشان دینی بارها در بیانیه‌های مختلف اعلام کرده‌اند که قانون «توهین به مقدسات» باید اساساً برچیده شود. از باب نمونه در تیرماه ۱۳۹۸ خورشیدی پس از قتل علیرضا شیرمحمدعلی، زندانی متهم به «توهین به مقدسات»، جمعی از نواندیشان دینی دلایل عقلی و شرعی خود را برای لغو مواد ۲۶۲ و ۵۱۳ از قانون مجازات اسلامی در بیانیه‌ای به تفصیل توضیح دادند. در آن بیانیه آمده است که جرم‌انگاریِ «توهین به مقدسات» در قوانین جمهوری اسلامی، در عمل، ابزاری در دست حاکمان برای بستن دهان منتقدان بوده است.
 
با کشتن بی‌گناهان به جرم دگراندیشی نه پایه‌های حکومت مستحکم می‌شود نه دین حفظ می‌شود. حکومتیانی که گمان می‌برند به شیوه‌ی «پیروزی با هراس‌افکنی» (النصر بالرعب) می‌توانند چند صباحی بیشتر حکومت کنند، کاش کلام امام علی را می‌شنیدند که: «آیا از من می‌خواهید تا با ستم کردن به مردم پیروز شوم؟ به خدا كه نپذیرم» (أَتَأْمُرُونِی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیهِ؟ وَ اللهِ لَا أَطُورُ بِهِ، بخشی از خطبه‌ی ۱۲۶ نهج البلاغه).
 
حسن یوسفی اشکوری، محمدجواد اکبرین،عبدالعلی بازرگان، میثم بادامچی، رضا بهشتی‌معزّ، رحمان لیوانی، احمد علوی، رضا علیجانی، سروش دباغ، علیرضا رجایی، حسن فرشتیان، عبدالله ناصری طاهری، یاسر میردامادی، مهدی ممکن، صدیقه وسمقی
 
 
481 viewsحضرت اهورا فرزین , 15:20
Buka / Bagaimana
2023-05-06 22:03:39 چارلز بوکفسکی یجا میگه : ما برای ادامه دادن هیچکسی را نداریم جز خودمان، در نهایت همه ما هم روزی به این حقیقت میرسیم که نمیتونیم به هیچکس جز خودمون تکیه کنیم، شاید غم انگیز باشه ولی در انتها همه یه روز با تمام وجود این واقعیت رو درک میکنن ...!
1.2K viewsحضرت اهورا فرزین , 19:03
Buka / Bagaimana
2023-05-06 20:00:26 شمشیر آقای خامنه ای از کار افتاده و کند شده است

میراصغر موسوی
آقای خامنه‌ای اصلاح ناپذیر است و هر چند حاکمیت مطلق بر کشور دارد اما  یک فرد بیش نیست. خامنه ای نه خدا است و نه عمر جاودان دارد. مهمتر، او حاکم مطلق نظامی است که کشتی‌اش در دریای طوفانی گیر افتاده و هر آن احتمال دارد در گردباد بلعیده شود.  این کشتی بی تردید به زودی غرق خواهد شد و این بگیر و بند و  شکنجه کردن و زندان انداختن فعالین سیاسی که در جبهه اپوزیسیون فعالیت دارند شانس نجات آن را بیشتر نمی‌کند و سرنوشت این کشتی را تغییر نخواهد داد. چه بسا، شروع موج‌های جدید غرق شدن آن را سرعت بخشد.

وارد کردن شوک‌های جدید به جامعه و ایجاد هر بحران تازه، هر چند اوضاع کشور را متلاطم‌تر می‌کند، اما باعث ترس و هراس کلیت جامعه نخواهد شد. اپوزیسیون ایران در موقعیتی قرار گرفته که یک گام حتی به عقب نمی‌کشد. اما اگر فردا یک گام به عقب برویم، مطمئن باشیم بی‌تردید، خیلی زود دو گام به جلو خواهیم آمد. این اپوزیسیون راه طولانی و بسیار ناهموار و سنگلاخی و پر پیچ و خمی را طی کرده و به این نقطه رسیده است. نقطه‌ای که هم مرکز است و هم بسیار مرتفع. و دست حاکمیت چنان کوتاه است که بر دامنه این قله حتی نمی‌رسد. چه رسد به این فراز آن.

سرنیزه دولت اسلامی خیلی وقت است از کارایی افتاده و دیگر نمی‌تواند شکم بدرد. شمشیری که زیاد ضربه بزند خیلی زود کند می‌شود. این همه بر کوه اراده ملتی کوبیدن همه ابزارهای این دولت را کند و بی اثر کرده و  از کار انداخته است. مردمی که جلوی شمشیر قد راست می‌کند، سحر و جادوی آن را باطل می‌کند. "ریچارد کاتم" تحلیلگر سیاسی برجسته که شناخت کامل و دقیق از اوضاع فرهنگی و اجتماعی و تاریخی و سیاسی ایران دارد، در گزارشی درباره انقلاب ایران می‌گوید: محمد رضا پهلوی خیلی زود هر چه را که داشت به صحنه آورد و خیلی زود هم همه آنها اثر خود را از دست داد. چنانچه در خیابان‌ها مردم سوار تانک‌های نظامیان می‌شدند.

… تعلیق ناشی از شوک ۸۸ جامعه ما را عقیم نکرد. حرکت‌های اعتراضی سال‌های ۹۶ و ۹۸ از پی آن رخ داد و بسیار خونین هم شد. چند ماه است جنبش "زن، زندگی، آزادی" در جریان است و در همین مدت کوتاه تعداد زیادی از جوانان در خیابان‌ها با تیر مستقیم عوامل سرکوبگر کشته شدند. افرادی زیادی چشم‌هایشان را از دست دادند و چوبه‌های دار خیلی زود بر پا شد و تعدادی از معترضین را  بر دار کشیدند.  بیش از این چه چیزی ممکن در انبان حاکمیت سرکوبگر وجود داشته باشد…

با بگیر و ببند و زدن و شکنجه و زندان کردن اتفاقی تازه به نفع حاکمیت رخ نخواهد داد. اوین و دیگر زندان‌ها خانه ثانوی ما است. اگر کتک خورده و با قد تا شده از در آن داخل رفته‌ایم، راست قامت و سرافراز بیرون آمده‌ایم. دولت اسلامی اسلحه جدید و قدرت تازه نفس برای سرکوب ندارد. دولت اسلامی هر چه می توانست با ملت ایران کرده است. ما اکنون در اوج ظلمت این تاریکی قرار داریم. بالای سیاهی رنگین نیست و شمشیر آقای خامنه‌ای از کار افتاده است.
372 viewsحضرت اهورا فرزین , 17:00
Buka / Bagaimana
2023-05-06 14:05:38 سفر به زير پوست شرق کشور

مسیح مهاجری

بسم‌الله الرحمن الرحيم
افزايش تعداد ترورها و سوء‌قصدها به ويژه در استان سيستان و بلوچستان بايد براي مسئولين هشدار دهنده باشد.
ترور رئيس پليس آگاهي سراوان و همسرش که اين هفته صورت گرفت، يکي از حلقه‌هاي زنجيره‌اي ترورها در استان سيستان و بلوچستان است که در يکسال اخير قربانياني گرفته و از طرح دشمنان براي ايجاد ناامني و فراهم ساختن زمينه تحقق اهداف شوم آنان خبر مي‌دهد. درست است که مسئولان اطلاعاتي و امنيتي با تلاش‌هاي قابل تقديرشان، همواره عوامل ترورها را شناسائي کرده و آنها را به دست عدالت مي‌سپارند ولي اين کافي نيست و بايد با بررسي دقيق آنچه زير پوست استان مي‌گذرد، با اين پديده به صورت عميق برخورد شود. جلوگيري از تحقق اهداف شوم دشمنان در استان که البته افق‌هاي فراتري را در نظر دارند، فقط با انجام چنين بررسي دقيقي ميسر خواهد بود.
وجود گروهک‌هاي تروريستي سابقه‌داري که بارها مرتکب جنايات بزرگي شده و افراد زيادي را به صورت دستجمعي به شهادت رسانده‌اند، يکي از عوامل ناامني در شرق کشور است. اين گروهک‌ها در سال‌ها و ماه‌هاي اخير با جان گرفتن گروه طالبان پاکستان، در حال تجديد قوا هستند و از گذشته خطرناک‌تر خواهند شد. در پاکستان اکنون تروريست‌هاي طالبان مدعي حکومت مستقر در اين کشور هستند و آشکارا به رئيس ‌جمهور و نخست ‌وزير مي‌گويند دولت شما نامشروع است و شما بايد با کنار رفتن از قدرت، راه را براي تشکيل «امارت اسلامي پاکستان»! هموار نمائيد.
اطلاعات موجود نشان مي‌دهند مدعيان تأسيس باصطلاح «امارت اسلامي پاکستان» از گروه طالبان افغانستان شدت عمل بيشتري دارند. طالبان پاکستان، پدران فکري و تشکيلاتي طالبان افغانستان هستند و اصولاً تفکر طالباني در بعضي مدارس علوم ديني پاکستان متولد شد و گروه طالبان افغانستان محصول زايش‌هاي اين مدارس هستند. وجود حمايت‌هاي فکري غليظي که از طالبان پاکستان به سوي گروهک‌هاي تروريستي داخل کشورمان سرازير مي‌شود باضافه کمک‌هاي مادي پرحجمي که به اين گروه‌ها مي‌رسد، يکي از عوامل زمينه‌ساز تقويت تروريسم در شرق کشورمان است.
عامل ديگر، وجود عناصري از اعضاء گروه تروريستي طالبان است که بعد از سلطه طالبان بر افغانستان از اين کشور به استان سيستان و بلوچستان وارد شده و در اين استان بدون اينکه نظارت دقيقي بر آنها بشود مشغول فعاليت‌هاي مشکوک هستند. عدم اطلاع‌ از تعداد دقيق، عدم نظارت بر عملکردها و بي‌خبري از روابط و تعاملات اين افراد با بيگانگان و گروهک‌هاي تروريستي داخلي نکات مهمي هستند که به جريانات مشکوک در شرق کشور به ويژه در سيستان و بلوچستان دامن مي‌زنند.
قدرت گرفتن مجدد باندهاي قاچاق مواد مخدر نيز يکي ديگر از عوامل ناامني در شرق کشور به ويژه در استان سيستان و بلوچستان است.
عناصر تروريستي که در مجموعه‌هاي ياد شده مشغول فعاليت هستند، براي رسيدن به اهداف خود و تحقق اهداف دشمنان ايران از هيچ جنايتي ابا ندارند. متأسفانه افرادي که درصدد هستند خود را زبان مردم جا بزنند در عين حال که هرچه به فکر و زبانشان بيايد مي‌گويند و وحدت و امنيت کشور را دچار مخاطره مي‌کنند، حاضر نيستند در برابر خطر فزاينده عناصر تروريستي اين مجموعه سخن بگويند يا در برابر آنها بايستند. در اين شرايط حساس، وظيفه نيروهاي امنيتي براي مقابله با موج در حال رشد تروريسم بسيار خطير است. آنها بايد با هوشياري بيشتر نقشه‌هاي دشمنان وحدت کشور را نقش بر آب کنند.
350 viewsحضرت اهورا فرزین , 11:05
Buka / Bagaimana