Get Mystery Box with random crypto!

سخن

Logo saluran telegram soxann — سخن س
Logo saluran telegram soxann — سخن
Alamat saluran: @soxann
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 503
Deskripsi dari saluran

مجلە مجازی فلسفە
و جهان با سخن آغاز شد
فلسفە هنر
فلسفە ادبیات
زیبایی شناسی
@soxann

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


Pesan-pesan terbaru 2

2022-02-03 00:05:58 پایان هنر

در دوره هگل هنر زیر عنوان زیبایی شناسی می آید. وی معتقد است که تحویل هنر به دین و تجلی آن در هنر رمانتیک مرحله ای است که دیگر هنر توان عرضه داشت خود را همچون روح در تاریخ ندارد.

بسیاری این نظر هگل را با عنوان" پایان هنر " نامگذاری کرده اند. هنر، پس از رنسانس و با برآمدن مدرنیته، دیگر بیان و تجلی حیات روحی انسان نیست. این هنر وجهه قدسی خود را از دست داده و همچنین امر اجتماعی را نیز حامل نیست.

در قرن بیستم شاهد انواعی از هنر هستیم که اساسا ادعای زیبایی ندارند - که دقیقا نقطه مقابل نظر هگل است که هنر را در حضور زیبایی و پیوند با آن تعریف و تبیین می کرد - نمایش یک شی یا اثر هنری که اساسا رنج آور است. مثلا کاسه توالت مارسل دوشان نمی تواند زیبایی مورد نظر هگل را داشته باشد و یا تجلی روح آزاد باشد.

بدین ترتیب نظریه پایان هنر هگل از این دریچه و بنا به زاویه دید وی قابل فهم است و البته نسبتی جدی با هنر پسا هگلی دارد.

#و_جهان_با_سخن_آغاز_شد

#سخن

https://t.me/joinchat/AAAAAESEJkJTjRH2QWpO8A
1.2K views21:05
Buka / Bagaimana
2022-01-30 11:42:38
تمام پارک را برای پیدا کردن عروسک می‌گردند اما پیداش نمی‌کنند. او به دخترک می‌گوید، فردا بیا پارک تا با هم به دنبالش بگردیم.
فردای آن روز کافکا نامه‌ای را به دخترک می‌دهد که توسط عروسک نوشته شده و به دخترک می‌گوید: گریه نکن، من به سفر دوری رفته‌ام و برایت از ماجراهایی که در سفر دارم نامه می‌نویسم. کافکا هر روز نامه‌ای برای دخترک می‌آورد و دخترک از شنیدن ماجراها لذت می‌برد...
تا روزی که کافکا عروسکی را با خودش می‌آورد و دخترک با دیدنش شروع به گریه می‌کند و به کافکا می‌گوید این شبیه عروسک من نیست، همان‌جا کافکا نامه دیگری به دخترک می‌دهد که در آن عروسک به دخترک نوشته است که مسافرت سبب تغییرش شده است.
دخترک عروسک را با خوشحالی بغل می‌کند و به خانه‌اش می‌برد. یک سال بعد که کافکا از دنیا می‌رود و دخترک سال‌ها بعد زمانی که یک دختر جوان شده است داخل عروسک نامه‌ای با امضای کافکا پیدا می‌کند که نوشته است:
هر چیزی را که بدان عشق می‌ورزی، احتمالا زمانی از دست خواهی داد اما عشق به طریق دیگری به تو باز خواهد گشت.

#و_جهان_با_سخن_آغاز_شد

https://t.me/joinchat/AAAAAESEJkJTjRH2QWpO8A
907 viewsedited  08:42
Buka / Bagaimana
2022-01-26 12:39:30 #دکلمه

چمدانت را می‌بستی مرگ ایستاده بود و نفس‌هایم را می‌شمرد...

شعر و صدای: #شمس_لنگرودی
موسیقی: #حامد_حبیب_زاده
آلبوم: «از من تنها تو مانده‌ای»


چمدانت را می‌بستی مرگ ایستاده بود و نفس‌هایم را می‌شمرد...
اينک منم
يگانه فرصت اين جهان
فرمان مي‌دهم
دوستم بداري
اي تنها امتم
اگر سعادت امروز و رستگاري رستخيزت را
در خانه‌ي من مي‌خواهي...
بازی تمام شد
و تو را در بازی کشتند ...

#و_جهان_با_سخن_آغاز_شد

#سخن

https://t.me/joinchat/AAAAAESEJkJTjRH2QWpO8A
576 viewsedited  09:39
Buka / Bagaimana
2022-01-25 11:27:36 ‍ #نیچه و مکتب فرانکفورت


اكثر اندیشمندان مكتب فرانكفورت تحت تأثیر افكار نیچه قرار گرفته اند، بویژه نسل اول، یعنی هوركهایمر، آدرنو و ماركوزه. آنها در مسأله نقد خرد از نیچه الهام می گیرند و به همین دلیل لازم است موضع نیچه را نسبت به خرد بازبینی كنیم تا ارتباط نیچه با خرد و نیز با خرد دوران روشنگری مشخص گردد. خواننده باید توجه داشته باشد كه نقد خرد موجب «خردستیزی» و نفی خرد نیست. نیچه و مكتب فرانكفورت خرد را لازمه حیات بشر می دانند و مانند كانت خردورز هستند. آنان می كوشند كاركرد اندیشه انسان را درست ارزیابی كنند و عقل و عقلانیت را مطلق نكنند؛ یعنی «دیدگاه انتقادی» خود را نسبت به پدیده ها و مسائل از دست ندهند. می توان گفت كه آنان «خردگریز» هستند، زیرا از خردزدگی یا كیش خرد دوری می جویند تا از سلطه ایدئولوژیك ذهنیات یا مفاهیم (ذهن بافی، سفسطه) در امان باشند. لوكر بوزیه، بنیانگذار معماری مدرن، از مریدان نیچه بود. او می نویسد: «متعصبان منطق مانند زنبور غیرقابل تحمل اند» .
نیچه و خرد
گفتیم كه نقد خرد، نفی خرد نیست. نیچه اهل اندیشه ورزی است، اما از آدم خرد شیفته و خردزده گریزان است. مارتین هیدگر به برداشت انتقادی او از عقلانیت دقت كرده و نیچه را خردستیز نمی داند.
نقد نیچه به خرد شكل های مختلفی به خود می گیرد و می توان آنها را دسته بندی كرد، همان طور كه یاسپرس بررسی و ترسیم كرده است.
نكته اول- نیچه اندیشه و فكر را برای مهار زندگی و شناخت حیات لازم و مفید می داند، یعنی او بر این باور است كه ذهن و خرد آدمی اساساً وسیله ای است در خدمت حفظ و شكوفایی حیات و بافت و نقش معرفتی آن بیش از این نیست. در واقع عقل و به طور كلی اندیشه انسان قادر نیست هستی و شدن را بفهمد. اگر بخواهیم به زبان حافظ سخن بگوییم انسان قادر نیست «رازدهر» را كشف كند. عقل و ذهن بسیاری از چیزها را درك می كنند، اما همه داده های نهفته در جهان برای عقل انسان دست یافتنی نیست. نیچه در اكثر نوشته های خود بر مرزها و محدودیت های خرد انسان تكیه می كند.
نكته دوم- به عقیده نیچه خرد می تواند در زندگی انسان خطرناك و مضر نیز باشد، یعنی انسان كنونی در اشتباه است اگر فكر كند كه خرد پاسخ همه چیز را می دهد در واقع ما شاهد دستاوردهای علمی خطرناكی كه انسان قرن بیستم با عقل خود به دست آورده می باشیم. در مورد كاركرد منفی عقل، نیچه می گوید: «اگر عملكرد بشر تنها بر پایه خرد و عقلانیت بود انسان مدت ها پیش از بین رفته بود» .
نكته سوم- برخلاف متفكرانی كه مدعی هستند جهان بر خرد استوار است نیچه می گوید تنها عنصر عقلانی كه در جهان می شناسیم همین «رشته عقل» بشر است و بس. برای نیچه روند ناموزون جهان بر عقل و عقلانیت استوار نیست و عقل ناچیز آدمی قادر نیست عظمت كیهان را بشناسد. نیچه بیشتر به وضع نابسامان و پریشان گیتی توجه دارد و مانند هراكلیت گردش آن را بر جنگ و تضاد نیروهای هستی بنا می كند. یعنی اساس حیات دنیا بر جدال و آشفتگی قرار دارد و خرد آدمی تنها «چاشنی» و «رشته» نازكی است. از دید نیچه وجود خرد و منطق در جهان امری اتفاقی و نادر تلقی می شود، زیرا او شاهد «بی خردی» انسان و جهانش می باشد، به خصوص كه از نظر نیچه هنوز انسان «زیادی انسانی» و ناآگاه است.
نكته چهارم- بدون شك، نیچه مورخ، آگاه از نابخردی های بشر و مخالف خوش باوری منطق گرایان است: آنان خیال می كنند منطق می تواند مشكل گشای تمام مسایل انسان باشد، زیرا «منطق زده ها» فكر می كنند منطق آنان معیار مطلق همه چیز است و در واقع اینان از خرد و منطق ناچیز خود خدایی ساخته اند، خدای جدیدی كه به پرستش آن می پردازند. نیچه بر این باور است كه چنین برداشتی، ایدئولوژیك و كوركورانه است زیرا كه این منطق زده ها برای خود كیش جدیدی درست كرده اند.
نكاتی كه مطرح كردیم نشان می دهد كه نیچه خرد را لازمه زندگی و ابزار بسیار مفید و مؤثری برای مهار جهان و سرنوشت انسان می داند، ولی او توصیه می كند كه انسان شیفته و دلباخته عقل و خرد نشود. انسان از طریق خرد و عقل می تواند زندگی روزمره و سرنوشت خود را مهار كند و در نتیجه به نقش خرد نباید كم بها داد.انسان با همین عقل و خرد كوچك خود تلاش می كند كه محیط و زندگی خود را بشناسد و مهار كند و از طریق عقل تصویری ترسیم كند كه اساساً حقیقی نیست. با همین شناخت نسبی و غیرحقیقی انسان می تواند زندگی خود را پیش برد.نیچه براین باور است كه این «منطق ذهنی» با خود واقعیت فاصله دارد و اساساً نوعی تخیل، تخمین و اشتباه است، ولی با همین زبان نارسا و دور از حقیقت به خواسته ها و احتیاجات عینی روزمره خود پاسخ می دهد و زندگی خویش را می سازد. بنابر این ما انسان ها با ترسیم و تعبیر غلط از جهان و زندگی می توانیم زندگی مان را پیش ببریم یا حداقل حفظ كنیم.

#و_جهان_با_سخن_آغاز_شد

#سخن

https://t.me/joinchat/AAAAAESEJkJTjRH2QWpO8A
520 viewsedited  08:27
Buka / Bagaimana
2022-01-21 00:00:58 صنعت فرهنگ از نگاه اصحاب مکتب فرانکفورت

از نگاه آدرنو

صنعت فرهنگ به رغم خلاصی از تعبد دینی و به رغم تخصص های تکنیکی و اجتماعی، از دید آدرنو همه چیز را در انقیاد قدرت مطلق نظام سرمایه داری یکدست می سازد. فرهنگ به شکل صنعتی شده، که رسانه ها مصداق بارز آنند، از نظام تولید انبوه، تکثیر پذیر، مصرف انبوه و همسانی طبعیت می کند که مغزها، نیازها و حیات نا این همان فرد را در قالب برنامه های از پیش تعیین شده و قابل پیش بینی همانند می سازد.

هرچند این وضعیت ناشی از قانون تحولی که در ذات تکنیک باشد نیست، بلکه بر اثر کارکرد تکنیک در سیستم مبادله اقتصادی است. چنین نیست که کارتل های رسانه ای در خدمت نیازهای شنوندگان و بینندگان باشد، به عکس آنها همه مهره های دستگاهی واحدند که کارکردشان از پیش تعیین شده است.

در این شبکه که رادیو و تلویزیون به صنعت برق و صنعت فیلم سازی به بانک ها وابسته اند، همه چیز آویزه همه چیز است. تنوعات از جمله درجات فیلم ها، کتاب ها و صفحات موسیقی صرفا تنوعاتی کمی اند که به کیفیت و محتوای آنها ربطی ندارند. به بیانی دیگر تمایزات نه در ارزش واقعی که در ارزش مبادله است.

نگاه آدرنو به تکثیر پذیری مکانیکی اثر هنری، بر خلاف نگاه بنیامین، بسیار بدبینانه است. چیزی که تکثر و دموکراسی نامیده می شود از دید آدرنو ، یکدست سازی و مغزشویی است.

آدرنو بر این باور است که این گوناگونی ها صرفا کلیشه هایی رنگارنگ و از پیش تعیین شده ی تولیدکنندگان هنر توده ای است که مکانیسم شهود عقل محض کانت و آگاهی مالبرانش و برکلی را نقش بر آب می کند. خودکاری به جای تخیل و خود انگیختگی می نشیند و هر آنچه با این سیستم ناهمخوان است سرکوب می گردد.

آدرنو در نقد دموکراسی لیبرال آمریکا، فاشیسم نهفته در دل لیبرالیسم سرمایه داری را چنین وصف می کند: استبداد تن را به حال خود رها می کند و روح را آماج حمله قرار می دهد.

#و_جهان_با_سخن_آغاز_شد


#سخن

https://t.me/joinchat/AAAAAESEJkJTjRH2QWpO8A
754 views21:00
Buka / Bagaimana
2022-01-18 14:33:42
آژاکس، از عهد باستان تا گزاره هایی از نظام سراسر بین فوکو

در لینک زیر بخوانید

http://qelaa.ir/آژاکس؛-از-عهد-باستان،-تا-گزاره-هایی-از-ن/


#و_جهان_با_سخن_آغاز_شد

#سخن

https://t.me/joinchat/AAAAAESEJkJTjRH2QWpO8A
652 viewsedited  11:33
Buka / Bagaimana
2022-01-17 23:18:09 هنگامی که شاگردانِ خشمگین و بی‌تابش به طعنه می‌گویند: «بدبخت ملتی که قهرمان ندارد»،
گالیله، در هم شکسته و بی‌توان، تنها و بی‌یاور، جوابی بی‌نظیر می‌دهد: «بدبخت ملتی که به قهرمان احتیاج دارد».


#برتولت_برشت #زندگی_گالیله

#و_جهان_با_سخن_آغاز_شد

#سخن


https://t.me/joinchat/AAAAAESEJkJTjRH2QWpO8A

649 views20:18
Buka / Bagaimana
2022-01-17 23:14:39
برف نو! برف نو! سلام! سلام!
بنشین، خوش نشسته‌ای بر بام
پاکی آوردی ای امید سپید
همه آلودگی‌ست این ایام
راه شومی‌ست می‌زند مطرب
تلخواری‌است می‌چکد در جام
اشکواری‌ست می‌کشد لبخند
ننگواری‌ست می‌تراشد نام
شنبه چون جمعه، پار چون پیرار
نقش هم رنگ می‌زند رسام


#و_جهان_با_سخن_آغاز_شد

#سخن

https://t.me/joinchat/AAAAAESEJkJTjRH2QWpO8A
815 viewsedited  20:14
Buka / Bagaimana
2022-01-16 18:43:45 #فلسفه_علم بخش 1

علم چیست؟
چه چیزی علم نیست؟
آیا هر آنچه علم نباشد، اشتباه است؟
آیا انسان دارای اراده آزاد است؟


#و_جهان_با_سخن_آغاز_شد

#سخن

https://t.me/joinchat/AAAAAESEJkJTjRH2QWpO8A
387 viewsedited  15:43
Buka / Bagaimana
2022-01-12 20:20:19
هوس اسپرسو کرده ام با شکلات تلخ. سیگاری که با ولع تمام به آن پک بزنم. اما فکر اینکه یک عنکبوت درست بالای سرم بی حرکت نشسته و به من زل زده است دیوانه ام می کند. عینکی که نباید آن را پیدا کنم. عینک ته استکانی با فریم سیاه که قسمتی از پیشانی چروک شده ام را می پوشاند و متانت خاصی به چهره ام می بخشد. اما نباید پیدایش کنم. قرار است فقط دنبالش بگردم. در حد یک اسم، در حد یک دال زبانی، در حد یک تصور ذهنی. اما عینکی باید باشد چرا که آنچه به ذهن خطور کند باید وجود داشته باشد. ذهن نمی تواند بر لاوجود تمرکز کند. آنچه هست یک توهم ذهنی بیش نیست و آنچه به ذهن خطور کند بدون تردید وجود دارد. هست. فکر کردن به نیستی خارج از ادراک ماست.همه هستی محدوده ایست در حوزه اندیشه ما.وگرنه امکان ندارد هستی ازلی و بی نهایت در مکانی محدود جا بگیرد و آنچه مکانی نداشته باشد لاوجود است. عینک هست چون دنبالش می گردم و به آن فکر می کنم، همانگونه که پنجره سه ظلعی که از پشت آن چیزی را ندیده ام.

هوس اسپرسو کرده ام با شکلات تلخ

برشی از داستان شیوا

سیوان نیک پی

#و_جهان_با_سخن_آغاز_شد

#سخن

https://t.me/joinchat/AAAAAESEJkJTjRH2QWpO8A
687 viewsedited  17:20
Buka / Bagaimana