Get Mystery Box with random crypto!

تلخ_و_شیرین

Logo saluran telegram sepidar338 — تلخ_و_شیرین ت
Logo saluran telegram sepidar338 — تلخ_و_شیرین
Alamat saluran: @sepidar338
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 453
Deskripsi dari saluran

"تلخ و شیرین" جهان گذران می گذرد
غم بگذشته چه داری کم و بسیار گذشت
مهدی‌_سهیلی
ارتباط با مدیر کانال:
@Yazdan338

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


Pesan-pesan terbaru

2023-06-18 12:34:05
کتاب "عیش مُدام"ماریو بارگاس یوسا اسیرم کرده ، این کتاب را یوسا در نقد و بررسی کتاب معروف"مادام بوواری " فلوبر نوشته ، نمیدونم چقدر رُمان می‌خونید ، من سه گانه‌ای را در راستای هم می‌بینم که اصلش مادام بوواری‌ست؛ کتاب‌های سه گانه :" زن سی‌ساله ، مادام بوواری و دختری از پرو" اتفاقا این آخری نوشته همین ماریو بارگاس یوسا است. زن سی‌ساله را ایام دانش‌آموزی خواندم ،دختری از پرو را خیلی سال پیش ، تحلیلی بر آن را هم در کانال تلخ و شیرین گذاشتم(دوست داشتی بخوانی در کانال جستجو کن وبخوان) حالا می‌فهمم که این کتاب را یوسا با اقتباس از مادام بوواری نوشته، فیلم‌های متعددی هم از مادام بوواری ساخته شده که چندتایی‌شان را دیده‌ و به حال این زن گریسته‌ام!!! کتابش که دیگر جان را به در می‌کند!
این سه گانه را به خاطر بسپار و اگر "کتاب بازی" هر چی در دست داری زمین بگذار و شروع کن تا عیش مُدام مثل من و یوسا نصیب تو هم بشود.
مادام بوواری_زن سی‌ساله_دختری از پرو

@sepidar338
82 viewsسپیدار, edited  09:34
Buka / Bagaimana
2023-06-18 12:21:42 *کتاب نخواهد مرد*

نعمت الله فاضلی، 20 خرداد 1402

چند روز پیش رفته بودم منزل علی دهباشی، به قول استاد محمدعلی موحد، امیر بخارا. میدان فلسطین است. منزلش مانند وجودش لطف و لطافت فرهیختگی و فرهنگ دارد. منزلش کتابخانه ای است انبوهی از کتاب، آن هم چه کتاب هایی. دو ساعتی آنجا بودم و احساس کردم دهباشی و دهباشی ها انرژی شان را از کتاب ها می گیرند، همین کتاب هایی که از کف تا سقف خانه شان را پوشانده.

از نوجوانی ام جذاب ترین خاطره هایم گوسفندچرانی در صحرا و ور رفتن و بازی با کتابخانه شخصی ام در خانه مان است. ضلع شمالی مهمانخانه مان که "اتاق بزرگ" می گفتیم کمد کوچک کتابخانه ای داشتم که سی چهل جلد کتاب داشت. تقریبا هر روز آنها را از نو می چیدم و تمیز می کردم. عادتم شده بود، عادتی که هنوز ترک نکرده ام و شدیدتر هم شده است. جسم کتاب ها و لمس کردن شان حالم را خوب می کند. کتاب، برایم آرامبخش است. تماشا کردن کتابخانه، برایم حس و حالی دارد که توان بیانش را ندارم. 

کتاب ها دوست داشتنی اند. حتی کتاب نخوان ها هم کتابدوست اند. برخی شیدای کتاب اند، برخی هم کمتر، اما به کتاب احترام می گذارند. قصه فقط جان و محتوای کتاب نیست که ما را مجذوب خود می کند، بل جسم کتاب هم زیبا و زیبنده زندگی آدمی است.

آلیسون هوور بارتلت در کتاب خواندنی اش "جنون کتاب" ( ۱۳۹۹) داستان واقعی یک دزد کتاب یعنی آقای جان گیلکی را می نویسد. گیلکی تمام عمرش صرف به دست آوردن کتاب ها می شود و در این راه خطرها می کند و زندان ها می رود و بسیار سختی ها می کشد. به قول بارتلت "عشق معصومانه به کتاب" داشت و "طلسم کتاب مسحورش کرده بود". چنان شیفته کتاب بود که پدرش به شوخی به او گفته "وقتی از شکم مادرم بیرون می آمده ام کتابی توی دستم بوده".

مساله خواندن کتاب ها نبود، "تصاحب کتاب ها هم به او انگیزه می داد". کتاب ها "خود آرمانی اش بودند".

بارتلت از جان گیلکی می پرسد چه چیز کتاب ها وسوسه اش می کند؟ جان می گوید:
"کتاب بصری است، به شکل و شمایلش مربوط می شود، وقتی همه شان در قفسه کنار هم می نشینند".

بارتلت نقل می کند یوجین فیلد در ۱۸۹۶ کتابی با عنوان "ماجراهای عاشقانه ی یک شیدای کتاب "می نویسد و می گوید "کتاب ها حس دارند. ... کتاب هایم مرا می شناسند و دوستم دارند. صبح ها تا چشم باز می کنم، کل کتاب هایم مرا می شناسند و دوستم دارند".

بارتلت می گوید جسم کتاب ها کارهای مهم و جالبی می کنند و "این ها نه اشیایی زیبا" بل "ارتباط ما را با گذشته از طریق حجم و جسمیت خود حفظ کرده اند".

بله، جسم کتاب ها هم جان و معنایی دارد که مستقل از محتوا و کلمات داخل کتاب است. آلبرتو مانگل کتابی بی نهایت جذاب با عنوان "برچیدن کتابخانه ام" (۱۴۰۱) دارد و توصیف هایی شگفت از کتاب و کتابخانه می دهد از جمله این که "کتابخانه آشیانه خاطرات است". مانگل قصه ور رفتن و به قول خودش برچیدن کتاب ها و کتابخانه را روایت می کند و حس و حال کتاب بازها در این برچیدن ها را می نویسد. آنها که کرم کتاب اند می دانند ور رفتن با کتابخانه و کتاب ها لذتی حتی بیشتر از کتاب خواندن دارد، هر چند به پای کتاب نوشتن نمی رسد.

امبرتو اکو و ژان کلود کریر در کتاب "از کتاب رهایی نداریم" قصه های شیدایی شان به کتاب را می گویند و فصلی هم با عنوان "کتاب نخواهد مرد" دارند. مشتاقان کتاب خواندن این کتاب را از دست ندهند و ببینند چرا از کتاب رهایی نداریم و کتاب نمی میرد.

  قیمت کتاب خیلی گران است و کتاب های الکترونیک هم رونق دارند، اما کتاب چاپی ارزش ها و دلالت های خودش را دارد. کمی از آنها را گفتم. خودتان مابقی اش را می دانید.

@sepidar338
79 viewsسپیدار, 09:21
Buka / Bagaimana
2023-06-17 17:37:03 "تلخ و شیرین ۳۷۹"

ملتی در معرض خطر!!!

_قاسم یزدان‌پناه


ماه اوت ۱۹۸۱ بعد از اعلام نتایج آزمون تیمز و پرلز وزیر آموزش و پرورش آمریکا کمیسیونی را به نام" کمیسیون ملی برای اعتلای آموزش و پرورش" مامور کرد تا پس از تحقیق همه جانبه و ارزیابی کیفیت برنامه‌های آموزش و پرورش گزارشی کامل به او و ملت بدهد.
کمیسیون بعد از بررسی اعلام کرد : " ملت ما با یک خطر جدی مواجه مواجه است."زمانی ما می‌توانستیم به برنامه‌های اجرایی مدارس و کالج‌های خود که نشانه کوشش یک ملت بود افتخار کنیم، ولی امروز مورد تهدید قرار گرفته‌ایم.خطر، اتوموبیل‌های ژاپنی و یا محصولات آلمانی نیست بلکه ناشی از یک آموزش پیشرفته در سطح جهان است.رقابت اقتصادی،موجود حفظ بازار است.باید خودمان را در جریان تحول سیستم‌های آموزشی قرار دهیم.سرمایه گذاری در این امر در عصر اطلاعاتی حاضر واجب و ضروری‌ست.بعضی نشانه‌های خطر را در این مورد برشمردند:
_مقام هفتم دانش‌آموزان آمریکایی در مقایسه با دیگر کشورهای پیشرفته صنعتی
_۲۳ میلیون نفر از بزرگسالان آمریکایی در یک آزمون ساده از عهده خواندن و نوشتن و درک مفاهیم برنیامده‌اند.
_موسسات اقتصادی و ارتش شاکی‌اند که افراد استخدام شده حتی قادر به خواندن و نوشتن در حد کلاس نهم نیستند.
آن‌ها پیشنهاد دادند: معلمان آمادگی بیشتری کسب کنند، زمان بیشتری به تدریس دروس اصلی اختصاص داده شود،ساعات درس در روز و تعداد روزهای سال تحصیلی افزایش یابد،شرایط قبولی سخت‌تر شود،برای کوشش بیشتر دانش‌آموزان استانداردهای مدارس،عالی و دانشگاه‌ها مشکل‌تر شود.
در آخر نیز آوردند: "این آمریکای آن‌ها و آمریکای همه ماست که اکنون در معرض خطر قرار گرفته و این ماییم که با بذل توجه می‌توانیم آن‌را از خطر نجات دهیم و یا تاوان و غرامت سهل‌انگاری خود را بپردازیم.(فصلنامه تعلیم و تربیت _۱۳۶۴ شماره ۲و۳)

    با توجه به نتایج آزمون‌های جهانی تیمز و پرلز باید در مورد ایران هشدار شدیدتری داد که : " ایران در معرض خطر است"
دانش‌آموزان ایرانی در توانایی خواندن و نوشتن و درک مطلب در آزمون پرلز نمره ۴۱۳ را در سال ۲۰۲۱ کسب کرده‌اند‌. این نمره در حد بین‌المللی بسیار پایین است.ایران جزو رتبه‌‌های انتهای جدول است.در سال ۲۰۱۶ نمره دانش‌آموزان ایرانی ۴۲۸ بوده،گرچه این نمره نیز ضعیف است اما نتایج نشان می‌دهد که ضعیف‌تر شده‌ایم.
معیار بین‌المللی پیشرفته در آزمون پرلز امتیاز ۶۲۵ ،بالا امتیاز ۵۵۰ ،متوسط امتیاز ۴۷۵ و پایین ۴۰۰ امتیاز است.

وضعیت ایران در آزمون  تیمز (TIMSS)

آزمون‌های ریاضی و علوم هم مناسب نیست. کارشناسان آموزش این ضعف و ضعف سایر دروس را ضعف در خواندن و نوشتن و درک مطلب می‌دانند.
نتایج آزمون تیمز ۲۰۱۹نیز که هر چهار سال یکبار اجرا می‌شود نشان می‌دهد:وضعیت دانش‌آموزان ایرانی مناسب نیست."آن‌ها به نقطه معیار بین‌المللی متوسط(نمره ۴۷۵) و نمره میانی آزمون(نمره ۵۰۰) نرسیده‌اند.در آزمون ریاضی پایه هشتم که ۳۹ کشور حضور داشتند ایران رتبه ۲۹ و در علوم پایه هشتم نیز در بین ۳۹ کشور رتبه ۳۲ را کسب کرده است.(رضوان حکیم‌زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش_خبرگزاری تسنیم_۲۱بهمن۱۳۹۹)

      وضعیت ایران در آزمون‌ها پرلز و تیمز تقریبا در همه دولت‌ها با فراز و فرودهایی اندک تقریبا همین وضعیت را داشته است.این مسئله نشان دهنده این است که :"آموزش و پرورش در هیچ دولتی در ایران اولویت اول نیست!!!"
   متاسفانه باید گفت:" هر سال دریغ از پارسال!"
     پیشنهاد می‌کنم مشابه اقدام‌های کشورهای دیگر (در کشورهای همسایه امارات عربی متحده ۶سال است که اقداماتی را انجام داده و نگارنده از نزدیک شاهد این اقدامات بوده)کمیسیونی زیر نظر رییس جمهور تشکیل شود و به این مسئله حیاتی رسیدگی کند و نتایج را با ارایه راهکارهای اجرایی به استحضار ایشان و مردم برساند. قطعا با این وضعیت ملت ایران در خطر است و این خطر همچون بهمنی مهیب سال به سال خطرناک‌تر می‌شود.
    در پایان می‌گویم :" این دانش‌آموزان و ایران عزیز ماست که در معرض خطر است.کشور را از این خطر نجات دهید، در غیر این‌صورت نسل‌های آینده غرامت‌های سنگینی پرداخت خواهند کرد."

t.me/sepidar338
357 viewsسپیدار, edited  14:37
Buka / Bagaimana
2023-06-15 13:10:15 نژاد و ژنتیک ۳

⁨2 ژوئن، 2023⁩ توسط ⁨عباس پژمان⁩
مارکرهایی که در آزمایش تبارشناسی مورد استفاده قرار می‌گیرند سه دسته هستند. یک دسته از این‌ها ژن‌های مشخصی هستند که روی بعضی مناطق کروموزوم ایگرگ قرار دارند. با این‌ها پدربزرگ‌های پدری‌مان را مشخص می کنند. برای این که کروموزوم ایگرگ فقط در مردها هست و از آن‌ها هم فقط به پسرهاشان منتقل می‌شود نه دخترهاشان. بنابراین این آزمایش فقط روی مردها انجام می‌شود. چون فقط مردها هستند که کروموزوم ایگرگ دارند. مارکرهای دیگر ژن‌های مخصوصی هستند که تعدادشان هم خیلی کم است و این‌ها فقط از زن می‌توانند به فرزندانش منتقل شوند! با این‌ها هم اجداد مؤنث مادری را مشخص می‌کنند. شاید قدری توضیح در مورد این ژن‌ها بد نباشد. بیش از نود و نه درصد ژن‌های ما در هسته‌های سلول‌هایمان است. اما تعداد اندکی ژن هم در هر زن و مردی هست که در میتوکوندری‌های سلول‌های آن‌هاست. اما این‌ها فقط از زن به فرزندانش منتقل می‌شوند. از مرد نمی‌توانند  منتقل شوند. در هر حال هنوز هیچ نشانه‌ای به دست نیامده است که این ژن‌ها از مردها هم می‌توانند به فرزندانشان منتقل شوند. این است که صفت‌ها و جهش‌هایی که با این ژن‌ها به ما ارث رسیده است فقط نشانه‌های اجداد مؤنث مادری ما هستند. در یادداشت بعدی این را مشروح‌تر توضیح می‌دهم. دسته‌ی سوم مارکرها هم ژن‌های اتوزومال غالب است. ژن‌های صفت‌ها یا بیماری‌هایی که از پدر یا مادر به فرزندانشان منتقل می‌شود. آزمایش مربوط به دسته‌ی دوم و سوم در هر دو جنس، هم زن هم مرد، می‌تواند انجام شود.
همچنان که گفتم محیط یا جغرافیای زندگی، فرهنگ، مذهب، اتفاقات تاریخی و غیره می‌توانند الگوهای خاصی در ژنوم ایجاد کنند. وقتی این عوامل پایدار باشد و زمان‌های درازی ژن‌ها را تحت تأثیر قرار دهند این الگوها پایدار می‌مانند و به نسل‌های بعد منتقل می‌شوند. اکنون دانشمندان توانسته‌اند الگوهای ژنتیکی بیش از سیصد و پنجاه منطقه‌ی جغرافیایی را مشخص کنند. هر یک از این الگوها در دوران‌های بسیار دور در ژنوم‌های مردمانی به وجود آمدند که در منطقه‌ی مخصوصی زندگی می‌کردند و هنوز آمیزشی با مردمان مناطق دیگر نداشتند. مردهایش با زن‌های همان منطقه و زن‌هایش هم با مردهای همان منطقه ازدواج می‌کردند. و چون هر مرد و زن هر منطقه الگوی ژنتیکی یکسانی داشتند فرزندانشان هم با همان الگو به دنیا می‌آمدند. [ادامه دارد]

@sepidar338
122 viewsسپیدار, 10:10
Buka / Bagaimana
2023-06-15 07:07:49
چگونه یک انسان یا یک سازمان و یا یک کشور می‌میرد؟ و ما مرگش را حس می‌کنیم.
حتما و حتما ببین....

@sepidar338
124 viewsسپیدار, 04:07
Buka / Bagaimana
2023-06-13 10:41:48 در دهه 1990، عکسی از یک کرکس که منتظر مرگ دخترکی گرسنه برای خوردن جسد او بود، به طور گسترده ای منتشر شد. این عکس در سال 1993/94 در طول قحطی سودان توسط کوین کارتر، عکاس خبری اهل آفریقای جنوبی، گرفته شد و بعداً برای این 'عکس شگفت انگیز' جایزه پولیتزر را کسب کرد.

اما، در حالی که از کوین کارتر برای 'مهارت عکاسی استثنایی' اش در شبکه های خبری و تلویزیونی بین المللی سراسر جهان تمجید میشد، ثمره این دستاورد و شهرت تنها چند ماه بیشتر طول نکشید، زیرا بعداً افسرده شد و خودکشی کرد!

افسردگی کوین کارتر زمانی آغاز شد، که در یکی از این مصاحبه ها (برنامه تلفنی)، کسی تماس گرفت و از او پرسید که برای دخترک چه اتفاقی افتاد؟ او به سادگی پاسخ داد: "من منتظر نماندم تا بعد از این عکس ببینم چه اتفاقی می افتد، چون باید به پروازم میرسیدم.." سپس تماس گیرنده گفت: "من به شما می گویم که در آن روز دو کرکس وجود داشت و یکی دوربین داشت."

این موضوع که مثل خوره به جان کارتر افتاده بود، منجر به افسردگی شد و او در نهایت خودکشی کرد. کوین کارتر می توانست هنوز زنده باشد و حتی شهرت بیشتری داشته باشد، اگر فقط آن دخترک را برداشته و به مرکز تغذیه سازمان ملل متحد که سعی داشت به آنجا برسد، برده بود یا حداقل او را به جایی امن برده بود.

امروزه، متاسفانه، این اتفاق در سراسر جهان می افتد. جهانیان کارهای ابلهانه و غیر انسانی، که به زیان دیگران است را جشن می گیرند. کوین کارتر می توانست دختر را از آنجا ببرد، اما او این کار را نکرد. یک موقعیت غیر انسانی، "او زمان برای عکاسی داشت، اما هیچ وقتی برای نجات زندگی دختر نداشت."

بنابراین، ما همه باید به این شعور برسیم کنیم که هدف زندگی درک زندگی  دیگران است. پس آیا شما هم یک کرکس هستید؟ در هر کاری که انجام می دهیم، بگذارید انسانیت اولین چیز باشد که از ما به باقی میماند. در همه کارهایمان، همیشه به دیگران فکر کنیم و ببینیم چگونه می توانیم به بشریت کمک کنیم، چگونه می توانیم دستی به کمک برداریم و اشک ها را پاک کنیم. بنابراین، وقتی بدنبال دانش، ثروت، شهرت، مهارت، یا حتی موقعیت هستیم، بیایید فکر کنیم چگونه می توانیم از آن برای سود عام مردم و جامعه  استفاده کنیم.

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها رو نماند قرار

@sepidar338
160 viewsسپیدار, 07:41
Buka / Bagaimana
2023-06-12 17:48:49 .
چرا هنری کیسینجر صدسال عمر کرد؟ (فرآیند تصمیم‌گیری در مدل حکومتی ایالات متحده چگونه است؟)

محمود سریع‌القلم

اگر خانواده هنری کیسینجر (Henry Kissinger) به جای آمریکا در سال ۱۹۳۸ به کشور دیگری مهاجرت کرده بود، چه سرنوشتی در انتظار او بود؟ او وقتی وارد نیویورک شد، ۱۵ساله بود، پنج سال بعد در ۲۰ سالگی تبعه آمریکا شد.

 
اشاره: آمریکا تنها کشور‌ در جهان است که به یک مهاجرِ با‌مهارت، فضا و فرصت بروز و ظهور می‌دهد. کانادا، انگلستان و استرالیا هم این فرصت را ایجاد می‌کنند؛ ولی نه در حد آمریکا. کیسینجر جوان، استعداد خود را کشف و دنبال کرد و در دانشگاه هاروارد، بررسی تاریخ و دیپلماسی اروپا را مبنای رساله دکتری خود قرار داد. کیسینجر از یک ظرفیت خاصی در تحلیل و سیاست‌ورزی برخوردار بود که او را از دیگران متمایز می‌کرد: تسلط او بر روان‌شناسی و طبع سیاسی بشر.
منتقدان کیسینجر به‌درستی می‌گویند که او چه در سیاست‌شناسی و چه در سیاست‌ورزی بر افراد تصمیم‌گیرنده تمرکز دارد تا بر پروسه‌های تصمیم‌گیری، حال چه دموکراتیک باشند؛ مانند آمریکا و چه غیردموکراتیک مانند روسیه. رئیس او، ریچارد نیکسون، هم این‌گونه بود و به‌ندرت تحلیل‌های نهادهای مطالعاتی، اطلاعاتی و امنیتی را می‌پذیرفت و بیشتر آنها را بوروکرات‌هایی می‌دانست که اداری می‌اندیشند تا تحلیلگرانی توانمند باشند.

یک‌ بار کیسینجر در یک ناهار دو‌ونیم ساعته با این نویسنده گفت: اگر او امروز وزیر امور خارجه آمریکا شود، نخواهد توانست مانند سال‌های ۱۹۶۹-۱۹۷۷ دست فراخی در سیاست‌ورزی داشته باشد؛ زیرا در ساختار فعلی آمریکا، کنگره نقش به‌مراتب مهم‌تری در سیاست خارجی ایفا می‌کند، رسانه‌ها و مراکز تحقیقاتی فضاسازی می‌کنند و بدنه احزاب دموکرات و جمهوری‌خواه در شکل‌دهی سیاست‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای دارند...اکنون هر دولتی که در آمریکا به قدرت می‌رسد، گروهی از کارآفرین‌های سیاسی (Political entrepreneurs) را همراه خود می‌آورد و آنها این شبکه عظیم اثرگذاری را با ده‌ها تلاقی و تناقض مدیریت می‌کنند. این ساختار جدید تصمیم‌سازی در آمریکا باعث می‌شود که کاخ سفید عمدتا هماهنگ‌کننده باشد و نه شکل‌دهنده. کشورهایی که در آمریکا ظرفیت لابی‌گری ندارند، بر سیاست خارجی آمریکا هم نمی‌توانند اثر بگذارند؛ چون شبکه‌ها کار می‌کنند و نقش افراد توانا حتی مانند کیسینجر بسیار محدود می‌شود.

یکبار زبیگنیو برژینسکی (Zbigniew Brzezinski) به این نویسنده گفت: که تصمیم‌گیری در سیاست خارجی آمریکا از طرف «استراتژیست‌های پاره‌وقت» انجام می‌گیرد. چون شبکه‌ها کار می‌کنند و نقش افراد توانا حتی مانند کیسینجر بسیار محدود می‌شود. [همو] به این نویسنده گفت: که تصمیم‌گیری در سیاست خارجی آمریکا از طرف «استراتژیست‌های پاره‌وقت» انجام می‌گیرد. کیسینجر و برژینسکی جزء گروه اقلیت اروپایی‌تبار آمریکایی هستند که به تفکیک سیاست خارجی از Business و شرکت‌های بزرگ تولیدکننده تسلیحات معتقدند و آن را صحنه مدیریت تضادها در منافع کلان ملی تلقی می‌کنند. به عبارتی، دولت باید به این گروه‌ها خط بدهد و نه برعکس. این دو سیاست‌اندیش و سیاست‌ورز از پیروان مکتب هانس مورگنتا (Hans Morgenthau) هستند که به توازن قدرت و همزیستی اعتقاد دارند.

کیسینجر معتقد به انسان‌ها و اندیشه‌های بزرگ در شکل‌گیری تاریخ است. او تشکیلات، سازمان و پروسه را تابع آمریت و اراده انسان‌ها می‌داند. به ‌همین ‌دلیل چوئن‌لای، مارگارت تاچر، کانرد آدنوئر و چارلز دوگل را تعیین‌کننده می‌داند. او نیز متهم است که به دیکتاتورها علاقه‌مند و با سادات و محمدرضا‌شاه‌ دوستی‌های عمیقی بنا کرده بود. او به این نویسنده گفت: ما از قابلیت‌های اپوزیسیون شاه خیلی اطلاع نداشتیم و در نهایت بین کمونیست‌ها و مذهبی‌ها در سال ۱۹۷۸-۱۹۷۹، گروه دوم را باید می‌پذیرفتیم.

درباره اینکه آیا کیسینجر به نیکسون خط می‌داد یا برعکس، شش کتاب در آمریکا نوشته شده است و عموما تأکید بر این نکته دارند که معمار سیاست خارجی آمریکا در سال‌های ۱۹۶۹-۱۹۷۴ ریچارد نیکسون بوده و کیسینجر در تئوریزه‌کردن و اجرائی‌کردن آن، نقش بنیادی ایفا کرده است، به طوری که در این دوره بود که روابط چین و آمریکا عادی‌سازی شد و تقابل میان شوروی و آمریکا به همکاری و ثبات‌سازی منجر شد.

اکنون کیسینجر صد ساله شده، جیمز روزنا، استاد این نویسنده، فراتر از افراد زیر متوسط رفته و به دانشجویان خود توصیه می‌کرد: زندگی بسیار کوتاه است؛ وقت خود را با افراد متوسط تلف نکنید. نبوغ کیسینجر مهم‌تر از افکار و مواضع اوست. چرا کیسینجر تا به امروز صد سال عمر کرده است؟ شاید یک دلیل این باشد که او با غم و اندوه همراه با ایدئالیست‌بودن، زندگی نکرده است؛ او یک واقع‌بین تمام‌عیار است./

@sepidar338
146 viewsسپیدار, 14:48
Buka / Bagaimana
2023-06-12 07:12:39 ما را همه‌شب نمی‌برد خواب!
126 viewsسپیدار, 04:12
Buka / Bagaimana
2023-06-10 17:14:23 نژاد و ژنتیک (قسمت دوم )

⁨23 مهٔ، 2023⁩ توسط ⁨عباس پژمان⁩

می‌دانیم که همه‌ی انسان‌ها شبیه هم هستند. بعضی‌ها بیشتر به همدیگر شبیه هستند بعضی‌ها کمتر. اما همه‌ی آن‌ها شباهت‌های بسیاری به همدیگر دارند. البته هر کس در عین حال که شبیه همه‌ی انسان‌های دیگر است، مشخصاتی در چهره، بدن، رفتارها و شخصیت خود هم دارد که او را از همه‌ی انسان‌های دیگر متمایز می‌کند. درواقع چیزی در انسان‌ها هست که آن را ژنگان (ژنوم) می‌گویند و این ژنگان یا ژنوم همه‌ی اطلاعات مربوط به این شباهت‌ها و این اختلاف است، که به صورت ملکول‌های مخصوصی در هسته‌ی هر کدام از سلول‌ها و اندکی هم در میتوکندری هر سلول هست. هر بسته از اطلاعات در قالب آرایش خاصی از این ملکول‌ها هست که اسمش ژن است. ژنگان درواقع مجموعه‌ی این ژن‌هاست. تقریباً نهصد و نود و نه هزارم ژنگان انسان در همه‌ی انسان‌ها مثل هم است و کم و بیش مثل هم بیان می‌شود [معنی بیان ژن را در بخش اول نژاد و ژنتیک شرح داده‌ام]. اما یک هزارم این ژنگان یا ژن‌ها هم در هر کسی یک جور است. یا در هر حال یک جور خاصی بیان می‌شود. همین یک هزارم است که هر کس را منحصر به فرد می‌کند.
دیگر این‌که ژن‌های هرکس از پدر و مادر او می‌آیند. برای همین است که شبیه‌ترین انسان‌ها به هر کس پدر و مادر او هستند. بعد هم خواهران و برادرانش. چون آن‌ها هم از همان پدر و مادری ژن هایشان را گرفته اند که او گرفته است. طبیعی است که این شباهت در میان فرزندان این خواهران و برادران هم می‌تواند ادامه پیدا کند. همچنین در میان فرزندان آن فرزندان. و این می‌تواند نسل اندر نسل همین جور ادامه پیدا کند. هر چند در هر انتقالی هم که صورت می‌گیرد مقداری از شباهت‌ها از بین می‌رود. برای همین است که هر کس به پدر و مادر خودش بیشتر شبیه است تا به اجداد دورش. اما در هر حال بعضی شباهت‌ها هستند که این‌ها برای همیشه ادامه پیدا می‌کنند. ژن‌هایی که این شباهت‌های خاص را منتقل می‌کنند اسمشان مارکر است. درواقع این مارکرها هستند که در آزمایش تبارشناسی ژنتیکی نقش بازی می‌کنند. از روی این‌هاست که مشخص می‌کنند هر کس با افراد کدام یک از اقوام یا نژادها اجداد مشترکی دارد. [ادامه دارد].

@sepidar338
145 viewsسپیدار, edited  14:14
Buka / Bagaimana
2023-06-10 17:13:02 ترکیب غلط «پیامبر اسلام» را به کار نبریم!

دکتر رسول جعفریان

سال ها پیش که خدمت استاد ارجمندم حضرت آیت الله حاج سید محمد علی روضاتی(۱۳۰۸-۱۳۹۱ش) می رسیدم، از ایشان شنیدم که مرحوم امیری فیروزکوهی، شاعر و محقق برجسته کشورمان، مقاله ای در باره غلط بودن تعبیر «پیامبر اسلام» در مجله دانشکده الهیات مشهد نوشته است.[نشریه دانشکده الهیات مشهد، ش 14 (سال 1354)، صص 215 - 218 ]
شنیدن این که این تعبیر، تعبیر نادرستی است ابتدا برایم نامأنوس بود، و اما به ویژه بعد از مطالعه آن مقاله، دریافتم که حق با آن شاعر فرهیخته و استاد ارجمند بنده بوده و هست. ایشان اصرار داشت که سخن مرحوم امیری درست است و ما نباید این تعبیر را که بسیار غلط و ساخته دست مستشرقان است در هیچ کجا به کار ببریم.
مع الاسف شاهدیم که بی دقتی ما دامنه اش چندان وسیع است که بسیاری از نویسندگان ما از آن در عناوین کتابهایشان استفاده کرده اند. به علاوه طی سالها شاهد بوده و هستیم که در بیشتر متن هایی که در صدا و سیما خوانده شده یا در مطبوعات درج می شود همیشه از این ترکیب نادرست استفاده می شود. در حالی که قدسیت کلمه رسول خدا (ص) بسیار روشن و واضح و نادرستی تعبیر پیامبر اسلام با اندکی تأمل قابل درک است.
در ضمن کار و مطالعه آثار اسلامی، دریافتم که آنچه همیشه و همیشه میان مسلمانان و در متون مقدس از قرآن و حدیث و غیره به کار رفته تعبیر «رسول الله» است نه رسول الاسلام که هیچ سابقه ای ندارد. حتی امروز هم در فرهنگ مسلمانان غیر فارسی زبان، به خصوص در زبان عربی، کسی تعبیر رسول الاسلام را به کار نمی برد. محتمل است که این تعبیر نادرست در آثار مارکسیست های عرب یا لائیک های ضد دین به کار برود و به وضوح یک خواننده عرب با دیدن تعبیر رسول الاسلام می فهمد که نویسنده اعتقادی به نبوت ندارد.
آنچه در این باره باید توجه داشته باشیم این است که وقتی ما کلمه «رسول» را به کار می بریم مقصودمان فرستاده و نماینده است. در این فرستاده مهم آن است که از طرف چه کسی آمده است نه آن که چه چیزی را آورده است. این اهمیت از آن بابت است که قداست رسول به آن است که از طرف خدای تعالی برای زمینیان فرستاده شده است. خداوند مرتب روی این جنبه تکیه دارد و به همین دلیل است که تعبیر رسول الله در متون مقدس استفاده می شود. در قرآن به طور مؤکد تعبیر به رسول الله داریم و متأسفانه در فرهنگ ما به کاربردن این تعبیر قرآنی ترک شده و به جای آن، آن تعبیر نامأنوس آمده است.
اگر ما جهت الهی رسالت را با ساختن تعبیر «پیامبر اسلام» کنار بگذاریم، درست به همان هدفی که مستشرقان از جعل و کاربرد این تعبیر داشته اند نزدیک شده ایم. آنان اعتقادی به این که محمد (ص) از طرف خدا آمده ندارند، اما با این مطلب که محمد (ص) دین اسلام را میان مردم آورده مشکلی نداشته و این تعارضی با معتقدات و باورهای غیر دینی یا ضد دینی آنان ندارد. بنابرین به راحتی کلمه پیامبر اسلام را ساخته اند و به جای پیامبر خدا (ص) گذاشته اند.
البته می پذیریم که وقتی یک مسلمان ایرانی، کلمه پیامبر اسلام را به کار می برد قصد انکار آن طرف یعنی بعد الهی این رسالت را ندارد. اما این امر بر حسب یک عادت است نه آن که بر اساس این تعبیر به جنبه الهی بودن دین می رسد. حقیر احتمال می دهد که این بی توجهی و انصراف اذهان، حتی از طرف فضلا و صاحب علمان، از وقتی به ظهور و تداول عامه یافت که مترجمان کتب خارجی و سیره نویسان غیر مسلمان، به ترجمه و نقل از کتب ایشان بدون توجه و دقت شایان دست زده و عین نوشته ها و کلمات و اعتقادات و نظریات آنان را کلا و جزئا وارد عبارات و جملات مورد ترجمه خود کرده اند.

@sepidar338
136 viewsسپیدار, 14:13
Buka / Bagaimana