Get Mystery Box with random crypto!

مشاور

Logo saluran telegram moshaver111 — مشاور م
Logo saluran telegram moshaver111 — مشاور
Alamat saluran: @moshaver111
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 199
Deskripsi dari saluran

‏یک کاغذ سفید را
هر چقدر هم که سفید و تمیز باشد ،
کسی قاب نمی‌گیرد !
برای ماندگاری
باید حرفی برای گفتن داشت

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


Pesan-pesan terbaru 2

2023-05-03 07:40:18
سلام
صبح بخیر
‌همیشه به قلبت بگو كه ترس از رنج
از خود رنج بدتر است
تاریكترین لحظهٔ شب
لحظه پیش از برآمدن آفتاب است
کیمیاگر
#پائولو_كوئیلو
91 views’ .ع -افروخته. , 04:40
Buka / Bagaimana
2023-05-02 19:50:36 استادملکیان
معلم موفق ۷ ویژگی دارد:
به شاگردانش زندگی اصیل را بیاموزد، نه زندگیِ عاریتی را؛ یعنی به آنها یاد دهد که براساس فهم و تشخیص خودشان زندگی کنند.

خودشیفته نباشد و شاگردانش را از خودشیفتگی دور کند؛ یعنی به آنها یاد دهد که اینگونه نیست که هر چیزی مال آنها باشد خوب است و هر چیزی مال آنها نباشد بد است.
پیش‌داوری نداشته باشد و به شاگردانش نیز یاد دهد که پیش از مواجهه با امری، درباره‌ی آن امر قضاوت نکنند.
جزم و جمود نداشته باشد و به شاگردانش شنیدن و تأمل کردن بر صداهای مخالف را بیاموزد.
مدارا داشته باشد و به شاگردانش بیاموزد که با مخالفانشان همزیستیِ مسالمت‌آمیز و همراه با احسان و عدالت داشته باشند.
تعصب نداشته باشد و برای شاگردانش این جمله را درونی کند که "حرف مرد، لزوماً یکی نیست."
اهل خرافه نباشد و به شاگردانش بیاموزد که برای حرف‌هایشان دلیل داشته باشند و هیچ حرفی را بدون دلیل نپذیرند.
#مصطفی_ملکیان
@moshaver111
91 views’ .ع -افروخته. , 16:50
Buka / Bagaimana
2023-05-02 19:37:54
"خدا کند انگورها برسند
جهان مست شود
تلو تلو بخورند خیابانها
مرزها مست شوند
برای لحظه‌ای تفنگها یادشان برود
دریدن را
کاردها یادشان برود بریدن را
قلم‌ها آتش را
آتش‌بس بنویسند"

...هی داروهایت را نخوردی انگار!

#دیوانگی_یا_فرزانگی

@moshaver111
103 views’ .ع -افروخته. , 16:37
Buka / Bagaimana
2023-05-02 19:33:28 چه دوهزار نفر شما را فالوو كنند، چه دو ميليون، چه بيشتر، آدم های مهم زندگی شما دو سه نفر بيشتر نيستند. (و اتفاقا آن دو ميليون فالوئری ها معمولا آن دو سه نفر را ندارند!)
اگر دو سه نفر (دوست ، آشنا ، همسر، هرچي) نزديك خودتان داشتيد كه اگر يك هو افتاديد مرديد، برايتان تب كنند و اشك بريزند، دليل بزرگی داريد كه از زنده بودن شادمان باشيد!
بقيه ی آن دو هزار و دوميليون، براي شما "اعداد" اند و شما برای آنها "اسم" و "عكس"...

رضا نظام دوست
@moshaver111
75 views’ .ع -افروخته. , 16:33
Buka / Bagaimana
2023-05-02 16:55:21 #روز_معلم
بچه‌ها سلام
دلم برای همه شما تنگ شده، این‌جا شب و روز با خیال و خاطرات شیرینتان شعر زندگی می‌سرایم، هر روز به جای شما به خورشید روز بخیر می‌گویم، از لای این دیوارهای بلند با شما بیدار می‌شوم، با شما می‌خندم و با شما می‌خوابم. گاهی «چیزی شبیه دلتنگی» همه وجودم را می‌گیرد.
کاش می‌شد مانند گذشته خسته از بازدید که آن را گردش علمی می‌نامیدیم، و خسته از همه هیاهوها، گرد و غبار خستگی‌هایمان را همراه زلالی چشمه روستا به دست فراموشی می‌سپردیم، کاش می‌شد مثل گذشته گوشمان را به «صدای پای آب» و تنمان را به نوازش گل و گیاه می‌سپردیم و همراه با سمفونی زیبای طبیعت کلاس درسمان را تشکیل می‌دادیم و کتاب ریاضی را با همه مجهولات زیر سنگی می‌گذاشتیم چون وقتی بابا نانی برای تقدیم کردن در سفره ندارد چه فرقی می‌کند، پی سه ممیز چهارده باشد یا صد ممیز چهارده، درس علوم را با همه تغییرات شیمیایی و فیزیکی دنیا به کناری می‌گذاشتیم و به امید تغییری از جنس «عشق و معجزه» لکه‌های ابر را در آسمان همراه با نسیم بدرقه می‌کردیم و منتظر تغییری می‌ماندیم که کورش همان هم‌کلاسی پرشورتان را از سر کلاس راهی کارگری نکند و در نوجوانی از بلندای ساختمان به دنبال نان برای همیشه سقوط ننماید و ترکمان نکند، منتظر تغییری که برای عید نوروز یک جفت کفش نو و یک دست لباس خوب و یک سفره پر از نقل و شیرینی برای همه به همراه داشته باشد.
کاش می‌شد دوباره و دزدکی دور از چشمان ناظم اخموی مدرسه الفبای کُردیمان را دوره می‌کردیم و برای هم با زبان مادری شعر می‌سرودیم و آواز می‌خواندیم و بعد دست در دست هم می‌رقصیدیم و می‌رقصیدیم و می‌رقصیدیم.
کاش می‌شد باز در بین پسران کلاس اولی همان دروازه‌بان می‌شدم و شما در رویای رونالدو شدن به آقا معلمتان گل می‌زدید و همدیگر را در آغوش می‌کشیدید، امّا افسوس نمی‌دانید که در سرزمین ما رویاها و آرزوها قبل از قاب عکسمان غبار فراموشی به خود می‌گیرد، کاش می‌شد باز پای ثابت حلقه عمو زنجیرباف دختران کلاس اول می‌شدم، همان دخترانی که می‌دانم سال‌ها بعد در گوشه دفتر خاطراتتان دزدکی می‌نویسید کاش دختر به دنیا نمی‌آمدید.
می‌دانم بزرگ شده‌اید، شوهر می‌کنید، ولی برای من همان فرشتگان پاک و بی‌آلایشی هستید که هنوز «جای بوسه اهورامزدا» بین چشمان زیبایتان دیده می‌شود، راستی چه کسی می‌داند اگر شما فرشتگان زاده رنج و فقر نبودید، کاغذ به دست برای کمپین زنان امضا جمع نمی‌کردید و یا اگر در این گوشه از «خاک فراموش شده خدا» به دنیا نمی‌آمدید، مجبور نبودید در سن سیزده سالگی با چشمانی پر از اشک و حسرت «زیر تور سفید زن شدن» برای آخرین بار با مدرسه وداع کنید و «قصه تلخ جنس دوم بودن» را با تمام وجود تجربه کنید. دختران سرزمین اهورا، فردا که در دامن طبیعت خواستید برای فرزندانتان پونه بچینید یا برایشان از بنفشه تاجی از گل بسازید حتماً از تمام پاکی‌ها و شادی‌های دوران کودکیتان یاد کنید.
پسران طبیعت آفتاب می‌دانم دیگر نمی‌توانید با همکلاسی‌هایتان بنشینید، بخوانید و بخندید چون بعد از «مصیبت مرد شدن» تازه «غم نان» گریبان شما را گرفته، اما یادتان باشد که به شعر، به آواز، به لیلاهایتان، به رویاهایتان پشت نکنید، به فرزندانتان یاد بدهید برای سرزمینشان برای امروز و فرداها فرزندی از جنس «شعر و باران» باشند به دست باد و آفتاب می‌سپارمتان تا فردایی نه چندان دور درس عشق و صداقت را برای سرزمینمان مترنم شوید.

رفیق، همبازی و معلم دوران کودکیتان
فرزاد کمانگر
زندان رجایی شهر کرج
۱۳۸۶/۱۲/۰۹

_نامهٔ #فرزاد_کمانگر، به دانش آموزانش
@moshaver111
72 views’ .ع -افروخته. , 13:55
Buka / Bagaimana
2023-05-02 11:42:46
گندمزار کلمات
نه کتابی دارم و نه دفتری و نه قلمی و نه گچی و نه تخته سیاهی.
آموزگارم و جز سی و دو دانه گندم چیزی ندارم. الفبا می کارم؛ تا کلمات برویند. تا کلمات را تو درو کنی، تا باد نیاید و کلمات را نبَرد، تا گندمِ کلمات نان شود؛ نان معنا و آن نان، قُوْت لایموت جانت شود.
به گندمزار کلمات بیا، بیا و نان معنا در دهان جانت بگذار.
گرسنه نمان که آموختن و آموزاندن عشق است و عشق غذای روح…
#عرفان_نظرآهاری
#گندمزار_کلمات
#آموزگارم_و_سی_و_دانه_گندم_الفبا_دارم
@moshaver111
68 views’ .ع -افروخته. , 08:42
Buka / Bagaimana
2023-05-02 07:37:44 مرگ معلم 
نعمت الله فاضلی، 12 اردیبهشت 1402
هر سال در اردیبهشت هفته ی معلم با هیاهو برگزار می شود. برخی افراد و دانش آموزان و دانشجویان به معلمان و مدرسان شان عرض ارادت می کنند.  این تنها قسمت شیرین داستان است؛ مابقی آن نمایشی مضحک و تو خالی است.

در کتاب "مساله مدرسه" (۱۴۰۱) قصه معلمی در ایران را روایت کرده ام. باری، در آغاز شکل گیری " مدرسه جدید" در ایران تا سال های ۱۳۴۰ معلمی منزلت و ارج و قربی داشت چنان که بسیاری از خواجگان فرهنگ معاصر ایران در کسوت معلمی بودند و معلمان "فرهنگیان" زمانه شناخته می شدند.
اما، صد دریغ، آن روزگار که آموزگار مقام مربی و مراد جامعه را داشت از دهه ۱۳۴۰ شروع به افول کرد. این افول با انقلاب سال ۱۳۵۷ شتاب گرفت و چنان شد که امروز معلم نه تنها مقام و منزلتی ندارد، بل از دیدگاه نظام رسمی عملا مرده متحرکی است.
این که در لفاظی های ایدیولوژیک معلمی را شغل انبیا بنامند یا در ستایش او شعر و غزل بخوانند، به معنای منزلت راستین فرهنگی و اجتماعی معلم نیست، بل نقاب و سرپوش نهادن بر ستم سختی است که بر معلمان می رود و می کنند.
سویه عریان این ستم فقر و فلاکت فراگیر معلمان است. چنان عریان که محتاج هیچ گواه و گفت و گویی نیست.
اما سویه های دیگر این ستم در گفتمان رسمی حاکم است. معلم در این گفتمان هیچ نیست مگر مبلغ ایدیولوژی رسمی. قوانین جذب معلمان، برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان، آداب و آیین های جاری و ساری در مدارس و انتظارات حکومت از معلمان، بدون هیچ پوشش و پنهان کاری، جایی برای فردیت، خودمختاری و استقلال فکری معلمان نگذاشته است. معلم، در این سیستم، هیچ نیست مگر مطیع و مقلد و مروج سر به زیر ایدیولوژی حاکم. برده ای که بابت مزدی اندک محکوم به بیگاری است.
هفته معلم هم هفته استیضاح ایدیوژیک معلمان است، نه هفته پاسخگویی سیستم به خواسته ها و نیازهای واقعی معلمان. رسانه های رسمی در این هفته انگاره ایده آل و مطلوب حاکمیت از معلمان را ترسیم می کند. در این انگاره، معلم نه پرسشگر و کنشگر است، نه عاملیت و فاعلیتی دارد. او سربازی است در خدمت تحقق فرامین و گزاره های ایدیولوژیک.

انگاره واقعی معلم در ذهن و زبان نظام آموزشی و حکمرانی، انگاره ای ابزاری است؛ انگاره ای عاری و بری از هرگونه استقلال فکری و آزادی بیان و خودبیانگری.
باری، هنوز معلمانی و مدارسی هستند که عاشقانه برای پرورش نسل جدید و فرزندان ایران می کوشند و می جوشند. اما، سخن بر سر جایگاه معلم در کلیت آن در جامعه و نظام حکمرانی است.
قصه تلخ فرودستی و فرودست سازی معلمان، ظلم بر جامعه است. معلم در جامعه امروزی، پرورش دهنده میلیون ها دانش آموز است. فرودست سازی معلم، فرودست سازی ملت است. تحقیر معلم، تحقیر ایرانی و منسوخ کردن حرمت و آبروی انسان ایرانی است.

حق آموزش و برخورداری از معلم شایسته، حق همگانی و حیاتی است. نادیده گرفتن این حق، فراتر از زیرپا گذاشتن حقوق صنفی یک گروه و قشر اجتماعی. هر چند حتی اگر معلمان، قشر کوچک و با کارکردهای محدود هم بودند شایسته و بایسته نبود کرامت و حقوق شان پای مال شود.

گفتن و نوشتن این حرف ها هم برایم دشوار و گران است. هیچ ناگفته ای باقی نمانده. محکوم به تکرار مکرارت شده ایم. هر سال بدتر از پارسال می شود. هر سال می گوییم و می گویند با هیاهو و تبلیغات، منزلت معلم محقق نمی شود. نه گوشی می شنود نه تحولی و نه بهره ای نصیب معلمان می گردد. تا اوضاع چنین آشفته است شایسته است این هفته را تسلیت بگویبم نه تبریک؛ چرا که با تراژدی مرگ معلم و معلمی مواجهه ایم.
@moshaver111
64 views’ .ع -افروخته. , 04:37
Buka / Bagaimana
2023-05-02 07:36:45
سلام
صبح بخیر
عشق ذات انسان است
همانطور كه تابيدن،
ذات خورشيد است...
خورشيد نمی‌تابد
تا زمين از او قدردانى كند
نمی‌تابد تا گلها رشد كنند...
شايد
نتيجه تابش خورشيد
رشد گياه هم باشد
اما خورشيد
می‌تابد براى تابيدن
تو هم عشق بورز
عشق ورزيدن طبيعت توست
خورشيد باش...
بتاب كه تابيدنِ عشق
شگفت انگيز است...
64 views’ .ع -افروخته. , 04:36
Buka / Bagaimana
2023-05-01 12:08:03 دیکتاتورهاشبیه هم هستند
موسوليني؛ روزي كه آمد و روزي كه رفت

9
ارديبهشت مصادف با 28 اوريل 1945 روز اعدام و مرگ “بنیتو موسولینی” سوسیالیست انقلابی و مخترع فاشیسم و رهبر ايتاليا در هنگام جنگ جهاني دوم است
وي در روزهاي پايان جنگ به جرم همدستي با هيتلر به اعدام محكوم شد و جنازه او مدتي ها آويزان بود و كسي حاضر نبود در دفن او پيشقدم شود.
همين آدم زماني كه تازه به قدرت رسيده بود، يكي از نوابغ جهان خطاب مي شد و مردم ايتاليا ساعت ها در ميدان شهر منتظر مي ماندند تا توفيق ديدار و سخنراني او را از آن خود كنند و با افتخار بگويند من با چشمان خودم موسوليني را ديده ام
پاپ پیوس یازدهم او را “هدیه‌ای از سوی مشیت الهی” برای نجات ایتالیا خوانده بود. “ریچارد واشبرن چایلد” سفیر ایالات متحده وقت در ایتالیا موسولینی را “بزرگترین چهره در حوزه و زمانه خود” نامیده بود و “وینستون چرچیل” لقب “نابغه رومی” را به او داد.

“آنیتا لوس” نویسنده کتاب “جنتلمن‌ها مو بور‌ها را ترجیح می‌دهند” نوشت که موسولینی “شعله عظمت” را بخشیده است و “کول پورتر” در آهنگ موفق خود در سال ۱۹۳۴ میلادی از موسولینی با عنوان “تو برتری”! یاد کرد و نوشت: “تو اوج هستی تو موسولینی هستی”!

نشریه “اسپکتیتر” در آن زمان در مصاحبه‌ای اختصاصی از موسولینی تحت عنوان “نخست وزیر بزرگ ایتالیا” یاد کرد که “طوفان را پشت سر گذاشت و کشتی قدرتمند دولت را پیروزمندانه به بندر رساند”.
“ویکتور امانوئل سوم” پادشاه وقت ایتالیا پس از راهپیمایی به سوی رم با پیراهن سیاه فاشیستی خود در ۱۹۲۲ میلادی موسولینی را به عنوان نخست وزیر منصوب کرد. این یک کودتای عملا بدون خونریزی در زمانی بود که ایتالیا و اروپا در بحرانی حتی عمیق‌تر از امروز قرار داشتند. در سال ۱۹۲۲ میلادی زمانی که ایتالیا بر اثر جنگ جهانی اول و سپس آنفولانزای اسپانیایی ویران شده بود آن کشور در آستانه وقوع انقلابی سوسیالیستی قرار گرفت. بلشویک‌های تحت فرمان لنین در سال ۱۹۱۷ میلادی قدرت را در روسیه در دست گرفته بدوند و ترس از کمونیسم اروپا را تحت تاثیر قرار داده بود. تنش‌های تکتونیکی بین مردم و نخبگان و ملت‌ها و امپراتوری‌ها که باعث جنگ جهانی اول شده بود سپس باعث فروپاشی رژیم‌ها و دموکراسی‌های باستانی و دگردیسی سوسیالیسم به کمونیسم و فاشیسم شد. موسولینی فاشیسم را در سال ۱۹۱۹ میلادی به عنوان یک جنبش انقلابی چپ جایگزین سوسیالیسم پایه گذاری کرد.

موسولینی همزمان با لنین متوجه شده بود که تنها یک حزب سیاسی و نه اتحادیه‌های کارگری و حتی کم‌تر از آن یک پارلمان می‌تواند انقلاب را عملی سازد و مفاد آن را به اجرا درآورد.  نقش حزب، پیشاهنگ انقلابی یا کشیش القا و حفظ ایمان بود. نقش قائل شده برای پرولتاریا آن بود که باور کند تنها در صورتی انقلاب امکان‌پذیر است که ملی باشد و نه از نوع بین المللی.
فاشیسم به سرعت ناسیونالیست (ملی گرایان)‌هایی را که هم از جناح راست و هم جناح چپ بودند و ریشه های‌شان به «جوزپه ماتزینی» و اتحاد مجدد ایتالیا در اواسط قرن نوزدهم باز می‌گشت را جذب کرد. هنرمندان فوتوریست که سرعت، ماشین و جنگ را به عنوان یک نیروی پاکسازی کننده مورد تحسین قرار می‌دادند نقش مهمی در ابتدای بازی فاشیسم ایفا کردند

نبوغ موسولینی آن بود که فاشیسم را نه صرفا به عنوان یک جنبش سیاسی مسلحانه بلکه به عنوان یک فرقه مذهبی با یک رهبر مقدس ایجاد کرد که سیاست را به یک عمل روزمره ایمان جمعی تبدیل کرد.
فاشیست‌ها در هر شهر مقر حزب خود را در میادین اصلی ساختند با یک برج ناقوس برای احضار مومنان که اغلب در مقابل یک کلیسای واقعی ایستاده بودند. علیرغم ایجاد صلح موقت با واتیکان در سال ۱۹۲۹ میلادی فاشیسم رقیب کلیسای کاتولیک در نبرد برای کنترل ذهن اگر نگوییم برای روح ایتالیایی‌ها باقی ماند.

در سال ۱۹۳۲ میلادی «امیل لودویگ» روزنامه نگار آلمانی از موسولینی پرسید: «شما نوشته‌اید که توده‌ها مجبور نیستند بدانند بلکه باید باور کنند. آیا واقعا فکر می‌کنید که این اصل یسوعی عملی است»؟ موسولینی پاسخ داد: «تنها ایمان کوه‌ها را جابجا می‌کند نه خِرَد». او یک ماه پیش از مرگش در آخرین مصاحبه خود گفته بود: «من فاشیسم را خلق نکردم. من آن را از ناخودآگاه ایتالیایی‌ها بیرون کشیدم. اگر این طور نبود ۲۰ سال به دنبال من نمی‌آمدند».

خلاصه اين حكايت رهبراني است كه به جاي تحريك عقل مردم، روي احساسات آنها حساب باز مي كنند!
@moshaver111
67 views’ .ع -افروخته. , 09:08
Buka / Bagaimana