Get Mystery Box with random crypto!

من می‌دانم بچه ها دوست دارند بهار بیاید نسیم خاکسار #داست | محافظ کتاب‌خانه

من می‌دانم بچه ها دوست دارند بهار بیاید
نسیم خاکسار
#داستان_کوتاه #ادبیات_ایران

زایر عباس شصت و پنج ساله است. یک زن و یک بچه ده ساله دارد. لباس کهنه آبی رنگی دربردارد که از یک بلوز و یک شلوار تشکیل شده است. زیر بلوز ژاکت کهنه زرد رنگی پوشیده است. وقتی خم می شود، لبه ژاکت از پشت بلوزش پیدا می شود. یک کفش کهنه کتانی ته لاستیکی درپا دارد. از آن کفشهایی که توی آشغال دانی و زباله ها پیدا می شود. کفشهایش را هر موقع که روی سکوی سیمانی ساحل می نشیند، پا می کند. توی قایق که می رود، کفشهایش را درمی آورد. چون هم گشاد است و هم ته آن ساییده شده و ممکن است لیز بخورد و بیفتد..