Get Mystery Box with random crypto!

کانال کتابخوانی

Logo saluran telegram ketabkhanisayyah — کانال کتابخوانی ک
Logo saluran telegram ketabkhanisayyah — کانال کتابخوانی
Alamat saluran: @ketabkhanisayyah
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 3.66K
Deskripsi dari saluran

ملتی که کتاب نمی‌خواند، ناچار است تمام تاریخ را تجربه کند_ دانایی وظیفه ی انسانهاست نه فضیلت آنها
سیاح

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


Pesan-pesan terbaru

2023-05-09 05:12:40    ڪانال ڪتاب  و ڪتابخوانے


چه خوب‌اند آدم‌هایی که تلاش می‌کنند
انسانِ بهتری باشند.
چه خوب‌اند آدم‌هایی که
به قدری غرق در مسیر و هدف‌های روشنِ خودشان شده‌اند
که دیگر فرصت باقیمانده‌ای
برای بررسیِ زندگی و هدف‌های دیگران ندارند.
فرصتی ندارند تمامیِ اکنون و گذشته‌ی
آدم‌ها را زیر و رو کنند
و دنبال ایراد و مغایرت‌ و تناقضات احتمالی بگردند،
که با خودشان در مورد این‌که آدم‌ها
حق دارند تغییر کنند یا تغییر مسیر بدهند،
و آدم‌ها حق دارند در ازای تلاش و مهارتی که دارند،
به موفقیت و رفاه برسند،
کنار آمده‌اند.

و به‌جای سخت گرفتن به دیگران و توهین و کوچک شمردن تلاش و دستاوردهای آنان
برای تسکینِ احساس ناکامی،
به خودشان سخت می‌گیرند
و تلاش می‌کنند
تا به دستاوردهای بهتری برسند.

چه خوب‌اند آدم‌هایی که مهربانی
و انصاف یادشان نرفته
و هنوز هم از موفقیت دیگران
شاد می‌شوند
و انسان‌های خودساخته را تحسین می‌کنند،
چرا که می‌دانند جهان با وجود انسان‌های تلاشگر و موفق
جای بهتری‌ست برای زیستن.

که دنیا نیاز دارد
به آدم‌هایی که به‌جای پرداختن
به مسائل سطحی و بی‌اهمیت،
به بهبود و ارتقای خودشان
و جهان فکر می‌کنند.

#نرگس_صرافیان_طوفان

  @ketabkhanisayyah    
╰───────────╯
190 views02:12
Buka / Bagaimana
2023-05-09 05:10:11    ڪانال ڪتاب  و ڪتابخوانے


اگر این نشانه ها را در شریک زندگی تان دیدید شک نکنید که عاشق شماست

۱- بیشتر شنونده است تا گوینده
بیشتر مردان از صحبت درباره ی خود و دستاوردهایشان خودداری نمی کنند. اما یک مرد عاشق اینگونه نیست. او به حرف های زن مورد علاقه اش بسیار بادقت گوش می دهد و از او سؤال می پرسد چون عشق واقعی با توجه و همدلی همراه است، حتی اگر گفتگویان معنای عمیقی نداشته باشد.
و اگر مرد زندگی تان علاقه ای به مسائل شما ندارد و به حرف هایتان گوش نمی دهد اما می تواند ساعت ها درباره ی نرخ ارز یا انواع خودرو حرف بزند، وقتش رسیده به رابطه عاطفی خود فکر کنید.

۲- به خانواده و دوستان تان اهمیت می دهد

۳- هرگز جلوی شرکت کردن تان در یک گفتگو یا بحث را نمی گیرد

چند بار دیده اید که جلوی شرکت کردن زن ها در بحثی را گرفته باشند
(«تو دخالت نکن) ؟
مرد عاشق هرگز چنین چیزی نمی گوید. او با زن محبوبش رفتار برابری دارد و هرگز با فرصت ندادن به او برای ابراز نظرش او را نمی رنجاند.

۴- همیشه به موفقیت هایتان افتخار می کند و به راحتی درباره اش با دیگران حرف می زند

بسیاری از مردان از رسیدن زنان به اهداف شان در زمینه های مختلف خوششان نمی آید.
به خصوص اگر خودشان از موفقیت بازمانده باشند. اما یک مرد عاشق با زن محبوبش مثل جزئی از خودش رفتار می کند و به همین دلیل است که همیشه از موفقیت های او خوشحال می شود.

۵- قدرشناس است و همیشه تشویق تان می کند
با وجود یک مرد عاشق، زن احساس خاص، مهم و واجب بودن می کند. چون همیشه جملات تشکر آمیز می شنود و اینگونه متوجه می شود که قدر تلاش هایش دانسته می شود. مرد اگر عاشق باشد حتی بعد از سال ها ازدواج هم همسر و کارهایش برایش عادی نمی شوند.

۶- حتی اگر خودتان نخواسته باشید گذشت می کند
مردی که عاشق زنی است همیشه آماده است تا از منفعت خود به خاطر او بگذرد. و اگر این را از شما هم ببنید و احساس کند این مسأله متقابل است، این کار را با شادی و رضایت انجام می دهد.

۷- به نظرتان احترام می گذارد و آن را می پذیرد حتی اگر با نظر خودش متفاوت باشد

بعضی ها حرف هیچ کس جز خودشان را قبول ندارند اما باید بدانید که در چنین موضعی عشق جایی ندارد. حتی اگر مردی همیشه و در همه جا خودرأی باشد و نظر دیگران را قبول نداشته باشد، وقتی با زن مورد علاقه ی مواجه شود همه چیز شکل دیگری پیدا می کند. او آماده است تا نظر زن محبوب خود را درک کند و بپذیرد، حتی اگر با آن موافق نباشد.

۸- اولویتش هستید
یک مرد عاشق همیشه تصمیمی می گیرد که به نفع شما باشد.
و نه فقط به این خاطر که دوست دارد با شما وقت بگذراند بلکه به این خاطر که شما را جزئی از آینده ی مشترک تان می داند.

اگر مرد زندگی تان عاشق تان باشد در ذهنش بسیار به او نزدیک هستید و او منافع شما را هم در نظر می گیرد
.

  @ketabkhanisayyah    
╰───────────╯
151 views02:10
Buka / Bagaimana
2023-05-09 05:07:10
   ڪانال ڪتاب  و ڪتابخوانے

کاش یه مغازه بود
آدم میرفت
میگفت
بی زحمت یه کم "خیال خوش" میخوام
ببخشید این "خنده ها از ته دل" چندن

آقا!
این "آرامشا" لحظه ای چند؟
این"بی خیالیا" که میپاشن رو زندگی مشتی چند
ازین "روزایی که بی بغضن" دارین؟
ازین "سالایِ بی رنج" اندازه دل ما دارین
این "شادیا" دوام دارن

نه...
کاش یه جایی بود میشد رفت و بگی آقا
یه "زندگی" میخوام
بی زحمت جنس خوبش ...

 
@ketabkhanisayyah    
╰───────────╯
116 views02:07
Buka / Bagaimana
2023-05-09 05:05:26    ڪانال ڪتاب  و ڪتابخوانے


آدم شکاک ، نفرت انگیزه
ادم دروغگو ، منفوره
آدم خیانتکار، آسیب‌رسونه
آدم دورو ، فاجعه‌ست
ولی هیچکس؛
هیچکس به اندازه آدمی که
از پیشرفتت ناراحت میشه
خطرناک نیست
!

  @ketabkhanisayyah    
╰───────────╯
110 views02:05
Buka / Bagaimana
2023-05-09 05:04:41    ڪانال ڪتاب  و ڪتابخوانے

میدونید
یه جمله ای هست که میگه:
هیچوقت وقتی گرسنه ای خرید نرو!
چون چیزای اشتباهی رو برمیداری
تو زندگی هم همینه
هیچوقت وقتی احساس تنهایی میکنی
تو رابطه نرو
ممکنه آدم اشتباهی رو انتخاب کنی :)
راجع بهش فکر کن
چون وقتی ناچاری
چیزایی رو برمیداری که میخوای
نه چیزایی که بهشون نیاز داری
...

  @ketabkhanisayyah    
╰───────────╯
101 views02:04
Buka / Bagaimana
2023-05-09 05:04:06    ڪانال ڪتاب  و ڪتابخوانے


نه تو می مانی
نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه، آیینه به تو خیره شده است
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض
آه از آیینه ی دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه ی دیروزت
پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا، همه ای کاش ای کاش...
ظرف این لحظه ولیکن خالیست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید
در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقیست
تا خدا هست،
به غم وعده این خانه مده


  @ketabkhanisayyah    
╰───────────╯
101 views02:04
Buka / Bagaimana
2023-05-09 05:03:39    ڪانال ڪتاب  و ڪتابخوانے

تویی که اینو می‌خونی،
پوست لبتو نکن،
قوز نکن،
آب بخور،
به اونی که رفته تکست نده،
موهاتو شونه کن،
مثبت فکر کن،
حرص نخور،
الکی تو نت نچرخ،
هدفاتو و استعدادات چه کوچیک چه بزرگ مشخص کن و کم کم برو سمتشون،
آهنگایی که باعث بد شدن حالت می شوندو رد کن،
خودتو دوست داشته باش،
دوش آب سرد بگیر،
به روزای گذشته فکر نکن
و کیلومتر ها از چیزی و کسی که بهت احساس ناکافی بودن می‌ده فاصله بگیر
عزیزم.
بهت قول می دم همه چی خوب می‌شه
.


  @ketabkhanisayyah    
╰───────────╯
103 views02:03
Buka / Bagaimana
2023-05-09 05:01:15
   ڪانال ڪتاب  و ڪتابخوانے

بـعدا؟
بـعدا وجود نداره
بـعدا چای سرد میشه
بـعدا آدم پیر میشه
بـعدا زندگی تموم میشه
و آدم حسرت اینو میخوره که
کاری و که قبلأ میتونست بکنه انجام نداده
پس خیابان را با عشق قدم بزنید
شمـا هـرگز به سن و سـالِ الانتان بـرنمی‌گردید

سلام صبح تون بخیر و شادی امیدوارم روز خوبی داشته باشید

  @ketabkhanisayyah    
╰───────────╯
101 views02:01
Buka / Bagaimana
2023-05-09 04:54:51
   ڪانال ڪتاب  و ڪتابخوانے


خدا تنها کسی است که
وقتی همه رفتند میماند...
وقتی همه پشت کردند
آغوش می‌گشاید
وقتی همه تنهايت گذاشتند
محرمت می‌شود
وقتی همه تنبیهت کردند
او می‌بخشد...

  @ketabkhanisayyah    
╰───────────╯
103 views01:54
Buka / Bagaimana
2023-05-09 04:45:00     کانال کتاب و کتابخوانی

نام کتاب  :بر باد رفته
نویسنده: مارگارت میچل
مترجم: الهام رحمانی

   اسکارلت پيش خود فکر مي کرد
مالني البته حق دارد اينطور تصور کند
چون هرگز در زندگي نامه عاشقانه اي دريافت نکرده است.
با خود فکر مي کرد " واقعا مزخرف مي نويسه، اگر شوهر من يک چنين چرت و پرتهايي براي من مي نوشت مي دانستم چه بلایی سرش بياورم!
اشلي که از چارلز بدتر نيست،
صد رحمت به چارلي بهتر مي نوشت"
نگاهي به آن همه نامه و محتوياتش انداخت و تاريخ آنها را نگاه کرد در آن ها از اردوگاهها و شرح حمله ها مثل آنچه دارسي ميد به پدر و مادرش مي نوشت يا آنچه که دالاس مک لور براي خواهران پيرش شرح مي داد اثري نبود.
خانم ميد بارها نامه هاي پسرش را در انجمن دوخت و دوز براي زنان ديگر، با صدايي بلند و رسا خوانده بود
و اسکارلت پيش خود فکر مي کرد که چرا مالني نامه های شوهرش را براي مجمع زنان آتالنتا نمي خواند.
با همه اينها در نامه هاي اشلي، اگرچه گاهي از تصاوير جنگ خبري نبود ولي گاه از دنياي ديگر سخن مي رفت که جز براي او و همسرش قابل درک نبود،

اشلي از کتابهايي که خوانده بود حرف ميزد و يا از قطعه شعري که تازه ساخته بود و يا از جاهايي که باهم رفته بودند از دوستاني که داشتند و از دنيايي که با هم ساخته بودند سخن به ميان مي آورد.

صفحاتي راهم از آشکار و ستارگان زيبا شب هواي سرد پاييز ميهماني ها و مهتاب خيال انگيز و کباب خوردن ها پر مي کرد.
و اسکارلت کلمات اورا به ياد مي آورد
:" از اين همه کشتار و خون ديگر بيزار شده ام"
و چهره ی درهم شکسته و مغموم اورا در نظر مجسم مي کرد که با رنج و عذابي ناگفتني به اين مناظر مي نگريست.
احساس مي کرد اشلي طاقت اين حوادث را ندارد
و نمي تواند با آنها روبرو شود در عين حال که چاره ندارد.
اين افکار، اسکارلت را گيج کرده بود
اگر از مرگ و اسارت و جراحت ترسي نداشت پس اين هراسي که از کلامش بيرون مي ريخت براي چه بود؟

اسکارلت درک نمي کرد، از اين رو با اين افکار مغشوش دست به گريبان بود. "

جنگ اورا آزار مي دهد
و او... او چيزهاي آزاردهنده را دوست ندارد... مثال من...
او مرا دوست داشت ولي از ازدواج با من
مي ترسيد چون... از من مي ترسيد،
چون ممکن بود من جلوي راه اورا بگيرم
و اجازه ندهم آنچه را که دوست دارد دنبال کند.
نه اين چيزي نبود که او واقعا از ان مي ترسيد.
اشلي ترسو نيست
. بارها فرمانده او سرهنگ اسلون ) Sloan )در نامه هايي که براي مالني نوشته بود از شجاعت و شهامتش تعريف کرده بود.

╭───────────╮
   @ketabkhanisayyah   
╰───────────╯
112 views01:45
Buka / Bagaimana