Get Mystery Box with random crypto!

كانال اشعار فريبا صفري نژاد

Logo saluran telegram faribasafarinejad — كانال اشعار فريبا صفري نژاد ك
Logo saluran telegram faribasafarinejad — كانال اشعار فريبا صفري نژاد
Alamat saluran: @faribasafarinejad
Kategori: Tidak terkategori
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 764

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


Pesan-pesan terbaru 6

2022-11-23 08:45:28
173 viewsFariba, 05:45
Buka / Bagaimana
2022-11-22 08:30:05
«برای مهاباد و جوانرود»

اسیر آتش و خون، سرزمین موعودم
که رفته است به چشمِ سپاهِ شب دودم

دوامِ ماندن آبادی ام ،مهابادم
جوانه های بقای وطن ،جوانرودم

نه دشمنم، نه غریبم، نه داعشم، که چنین
به جنگ آمده ای تا کنید نابودم

من افتخار وطن، اعتبار این خاکم
صدای زخمی کُردم که درد آلودم


هزار رود خروشان به عشق جاری شد
از آه و ناله ی داغم، از آتش ِ رودم

نه عبدِ قدرت و ثروت، نه بنده ی زر و زور
که نیست مثل تو شیطان، مراد و
معبودم

به نام تلخِ جدایی طلب مرا کشتید
منی که تارِ تنیده به جانِ این پودم



#مهاباد #جوانرود #بژی_کورد #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
#مرگ_بر_جمهوری_اسلامی
518 viewsFariba, edited  05:30
Buka / Bagaimana
2022-11-21 18:39:22
«به تیم فوتبال جمهوری اسلامی»

برای تیمِ شما یک شکست سنگین است
برای مردمِ ما طعمِ بُردِ شیرین است


به تیمِ ملّیِ ملّا جز این امیدی نیست
به آنکه جیره خور ِ این بساط ننگین است


به آنکه خاک خودش را به چند سکه فروخت
به آنکه صیغه ی آقا به شرط تمکین است


شکستِ تلخِ شما مایه ی مباهات است
به قلب زخمی ما موجبات تسکین
است


کسی که گل به خودی زد، گلی نخواهد کاشت
که سرفراز نگردد سری که پایین است!


کسی که پشت به مردم کُنَد، نخواهد ماند
که پشتوانه ی او سیل آه و نفرین است

#تیم_جمهوری_اسلامی #بی_شرف
434 viewsFariba, edited  15:39
Buka / Bagaimana
2022-11-17 09:05:51
«به کیان پیرفلک»

بلند شو پسرم! خون مکن دل ما را
چگونه تاب بیاری تو سوز و سرما را ؟

بلند شو پسرم! گور سرد جای تو نیست
چگونه خاک کنم این نگاه زیبا را ؟

دو دستِ کوچکِ تو جای دفتر و قلم است
چگونه خاک کنم این امید و رؤیا را ؟

من از تو یاد گرفتم درست بنویسم
تویی که خط زده ای مشق کهنه ی ما را


به روی تخته سیاهی که راویِ خشم است
به خونِ خویش نوشتی تو درسِ فردا را

کیان پیر فلک! کودکم! بخواب و بدان
که می کُشیم تهِ قصّه این هیولا را

"رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند"

——————-
کیان پیرفلک ۹ ساله بود که ۲۵ آبان در ایذه خوزستان به دست پاسداران حکومت، گلوله خورد و به خاک افتاد.



___
این ترجیع بند تا سرنگونی دیکتاتور با یاد کشته شدگان راه آزادی ادامه خواهد داشت
307 viewsFariba, edited  06:05
Buka / Bagaimana
2022-11-16 23:34:39
تلخند-۵
—————
«در باب آداب شیوخ»

حکایت کنند که چون ملت عجم از جور حکام عرب خویش به تنگ آمدند، چنان قیام کردند و شوریدند که شیوخ، فی المجلس بر خود ریدند‌!

فی الجمله، “صلاح" دیدند طبقِ “اصول” ، گرد ‌ِ هم آیند و تدبیری جویند و در دفع این حادثه حدیثی گویند.
پس، یکصدا جملگی همی گفتند : اینان در پی اغتشاشند تا به آرمانهای امامِ راحل بشاشند!

إنَّهُم شیطانٌ و الدُشّمَنٌ و لا بَشَراً و
لا یَتَفکّرونَ الْچیزی إلّٰا شَهْوَتٌ و حَشَراً و هُم عَذاب النّّارٌ لَنا فی الدُّنیا مُنْتَشَراً/
رَبَّنا آتِنا فی الْدُّنیا قُوَةٌ و الآخِرَةٌ ارزانیِ الأُمَتٌ



به سر آمده دورِ این آیه ها
دمِ قول و تفسیر بی مایه ها

زمانی که سر بر کِشَد آفتاب
چه طولی ست بر عرض ِ این سایه ها؟!

___________


(از کتاب در دست انتشار "گلستان بعدی" با استقبال از «گلستان سعدی»

برخی از حکایت ها مابه إزای گلستانی ندارد؛ از جمله این حکایت.

#طنز_تلخ
129 viewsFariba, edited  20:34
Buka / Bagaimana
2022-11-16 02:01:37
به انقلاب «زن زندگی آزادی »
در سالگشت آبان خونین

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
—————-

زخمی است قلب میهن از درد و داغ آبان
ماهی که می چکد خون از دیده ی خیابان

بال کبوترانِ مظلوم را شکستند
تا آسمان بماند در چنته ی غرابان

سرمست ِفتح بودند ،غافل که باز آید
پرواز در تبِ اوج ،اینبار با عقابان !

ماهی که غرق ِخون بود ، در آسمان درخشید
با دختران خورشید ،با اختران تابان

با خوشه ای طلایی از خاک کیمیایی
گندم دوباره رویید بی ترس آسیابان

این گربه باز پا شد ،از بندها رها شد
ناچار از گریزند ،این موشها شتابان!
152 viewsFariba, edited  23:01
Buka / Bagaimana
2022-11-15 01:08:08
تلخند_۴
___
(در باب صفاتِ قُضات)

پیش یکی از شیوخ، گله کردم که فلان به فسادِ من گواهی داده است. گفتا صلواتی بفرست و سرِ کیسه شُل کن با روی گشاده که قرعه به نامِ تو افتاده؛ قاضی القضات از موافقانِ همدل است و مرافقانِ منقل؛ با چند بست، مر تورا پرونده چون دهانِ آن
بنده ، بسته شود!

پیِ پارتی باش و کُن اتِکال
به قاضی، که شاکی نیابد مجال
که وقتی زدی توی گوش کسی
بجای تو ،او را دهد گوشمال !

القاضیٌ تنها راضی‌ٌ به کیفَ و حالٌ و الإزدیادِ مالٌ ،و هُوَ اشتغالٌ فقط لِبَرائَت الظّٰالِمینَ حتّٰٰی به قیمتِ الْمَظْلوْمینَ گوشمالًٌ

------------------------
(از کتاب در دست انتشار "گلستان بعدی" با استقبال از گلستان سعدی)
#گلستان_سعدی

#طنز_تلخ
211 viewsFariba, edited  22:08
Buka / Bagaimana
2022-11-13 22:39:10
تلخند-۳
_____
(در باب آداب شیوخ)

يكي از طلاب، خورنده ي بسيار داشت و كننده ی بيشمار.
طلبه اي مشتاق از او پرسيد كه حكمت چيست؟
گفت چون به گرمابه رَوَم، موي از روي و پيش و پس برگيرم و چندان سفيداب زنم كه دل شيوخ آب كنم و چنان بر من راغب آيند كه غالب آيم و زان پيش كه پشتم نهند، پيشم خورند .


آنكه خرما بر نخيلي را شود دلبسته اش
نيست او را سخت گر ميكي زند بر هسته اش!


اذا الشُّیوخَ راغبون َ فیها خالدونَ فَالدَّخیل ٌ بر نخيلٌ ‌ وَ هم موافقون َفي ساك ٌ و امساكٌ و إنَّهُم لا بخيلٌ

------------------------
(از کتاب در دست انتشار "گلستان بعدی" با استقبال از گلستان سعدی)

#طنز_تلخ
237 viewsFariba, edited  19:39
Buka / Bagaimana
2022-11-12 23:01:12
تلخند ۲
_________
(در باب آداب شیوخ)

ده آدمی بر سفره ای بخورند و دو شيخ بر سر گله اي با هم به سر نبرند.
شيخ با جهاني گرسنه است و مردم به ناني سير، که آن را هم ستانَد تا نایِ شکوه ای نمانَد.



رودهٔ تنگ، به یک نان ِ تهی پر گردد
روده ی شیخ،گشاد است چو کان و دهن اش

در روایات بسی آمده از غَسّالان
که پس از مرگ هم او تِر زده اندر کفن اش!




اربعةٌ شیْ فی الشیوخٌ گشادَهُ
جیبَهُم و دهانَهُم و رودَةَ هُم و کانَهُم

------------------------
(از کتاب در دست انتشار "گلستان بعدی" با استقبال از گلستان سعدی)

#طنز_تلخ
662 viewsFariba, edited  20:01
Buka / Bagaimana
2022-11-12 07:23:39 تلخند ۱
___________________

سعدی علیه الرحمه فرماید:
(مناظره رایت و پرده )
اين حکايت شنو که در بغداد
رايت و پرده را خلاف افتاد
رايت از گرد راه و رنج رکاب
گفت با پرده با طريق عتاب:
من و تو هر دو خواجه تا شانيم
بنده بارگاه سلطانيم
من ز خدمت دمي نياسودم
گاه و بيگاه در سفر بودم
تو نه رنج آزموده اي نه حصار
نه بيابان و باد و گرد و غبار
قدم من بسعي پيشترست
پس چرا عزت تو بيشترست
تو بر بندگان مه روئي
با کنيزان ياسمن بوئي
من فتاده بدست شاگردان
بسفر پاي بند و سرگردان
گفت من سر بر آستان دارم
نه چو تو سر بر آسمان دارم
هر که بيهوده گردن افرازد
خويشتن را بگردن اندازد
—————————

بنده علیه الزحمه فرماید:
«مناظره ی تاج و عمامه»

این حکایت شنو که از بنیاد
تاج و عمامه را خلاف افتاد

تاج از گَردِ راه بر جامه
گفت و از خورد و‌خوابِ عمامه!

گفت: «ما هر دو گِردِ یک خوانیم
طالبِ بارگاهِ سلطانیم !

من ز خدمت دمی نیاسودم
گاه و بیگاه در سفر بودم

تو نه رنج آزموده‌ای، نه حصار
نه بیابان و باد و گرد و غبار

تو فقط اهل منقل و لافی
نشئه ای و گزافه می بافی

قصه از دشتِ کربلا سازی
تا به خلقی نفهم اندازی

کرده ای خونِ جمله در شیشه
بی کمی اعتقاد و اندیشه

پس چرا اهل فکر با عامه
تاج را داد دست عمامه!؟

گرچه این روزها شدم محبوب
پدری دلشکسته و محجوب

نیستم در امان ز زخم زبان
پِیِ افراط سلطنت طلبان

قدم من به سعی، پیشتر است
پس چرا ثروتِ تو بیشتر است!؟».

گفت: "من چون فروشِ دین کردم
هدفِ خویش را مُبین کردم

چون که من سر در آستان دارم
جمکرانم که داستان دارم !

وقتِ غیبت، منم امام زمان
شده ام منتخب‌ به دست همان!

گاه در خلوتم ظهور کند
کارهای مرا مرور کند

مرحبا و صد “آورین” گوید
چیست خیر و چه شر، ز من جوید !

گفته تا میروی به این فرمان
بعد از این از تو میبرم فرمان !

تا تو هستی، چرا ظهور کنم؟!
راهِ این کسب و کار، کور کنم؟!

من به غیبت هماره می مانم
چون مرا می کُشی تو !می دانم !

هر که بیهوده گردن افرازد
خویشتن را به گردن اندازد!

------------------------
(از کتاب در دست انتشار "گلستان بعدی" با استقبال از گلستان سعدی)

#طنز_تلخ
329 viewsFariba, edited  04:23
Buka / Bagaimana