Get Mystery Box with random crypto!

کتابخانه‌ٔ کافه اندیشه

Logo saluran telegram book_archives — کتابخانه‌ٔ کافه اندیشه ک
Logo saluran telegram book_archives — کتابخانه‌ٔ کافه اندیشه
Alamat saluran: @book_archives
Kategori: Sastra
Bahasa: Bahasa Indonesia
Pelanggan: 901
Deskripsi dari saluran

📖 برای نابود کردن یک فرهنگ،
نیازی نیست کتاب‌ها را سوزاند؛
کافی‌ست کاری کنید مردم آن‌ها را نخوانند.
📚 انواع کتاب کمیاب و ممنوعه:
رمان، علمی، تاریخی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، دینی، ادبی

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


Pesan-pesan terbaru

2023-05-13 21:16:54 در چنان دورانی از زندگی‌ام هستم
که برای مرگ زود است
و برای عشق دیرهنگام

https://t.me/book_archives
102 views18:16
Buka / Bagaimana
2023-04-28 18:17:27 ما همه مان می توانیم دردی را تاب بیاوریم که علتش انسان بودنمان است این که از گوشت و خون ساخته شده ایم فانی هستیم و محکوم به مرگیم اما نمی توان با رنجی کنار آمد که انسان با خونسردی بر همنوع خود تحمیل میکند

زیر تیغ ستاره جبار
مارگولیوس کووالی

https://t.me/book_archives
1.6K views15:17
Buka / Bagaimana
2023-04-28 18:17:26 •زیر تیغِ ستارۀ جبارداستان یک زندگی در پراگ ۱۹۶۸-۱۹۴۱هِدا مارگولیوس

 داستان زندگی هدا کووالی در سایۀ جنگ جهانی دوم و بعد حکومتی توتالیتر روایت می‌شود، پس به نظر باید پر باشد از مرگ و سیاهی، با این همه روایت میل به زندگی است، داستان زنی در نوسان میان بیم و امید در دل چکسلواکی آشوب‌زده؛ حسنش این است اما که به بیان تجربیات شخصی محدود نمی‌شود. راوی به قدرت کلمات واقف است و جایی می‌گوید تنها سلاح ضعفا همین کلمات هستند، از همین روست که روایتش را بی‌پرده می‌نویسد. اما ناظر بی‌طرفی هم نیست؛ خودش می‌گوید طرف زندگی ایستاده، همان ساده‌ترین ایدئولوژی، که به خاطرش از اردوگاه نازی‌ها می‌گریزد. او نشانمان می‌دهد که چگونه جنگ چهرۀ آدم‌ها را عوض می‌کند؛ اینکه چطور در پی شادمانی پایان جنگ، ناامیدی برمی‌گردد و بعد امید، همراه با شوری برای تغییر، با وعده‌های ایدئولوژی‌ای دل‌فریب، رخ نشان می‌دهد و در نهایت در این چرخۀ باطل دوباره یأس است که برمی‌گردد؛ نشانمان می‌دهد که چطور وقتی ایدئولوژی در اولویت باشد روابط انسانی به حاشیه رانده می‌شود و زندگی شکلی سلبی به خود می‌گیرد، به گونه‌ای که دیگر کسی در پی چیزی نیست جز دورماندن از دردسر. هدا کووالی در واقع ما را با خودمان، در مقام انسان، رودرو می‌کند و واقعیت‌های تاریک ذات انسان را پیش‌رویمان می‌گذارد، چراکه چنان‌که خودش می‌گوید:«حرف آنهایی که می‌گفتند تنها راه بازگشت به زندگی فراموش کردن است در کَتم نمی‌رفت. می‌خواستم همه‌چیر را به خاطر بسپارم، روی چیزی سرپوش نگذارم، چیزی را بزک نکنم و اتفاق‌ها را همانطور که بودند در خاطر ثبت کنم. می‌خواستم زندگی کنم چون زنده بودم نه به این دلیل که تصادفاً جان سالم به در برده بودم.»•••


https://t.me/book_archives
1.3K views15:17
Buka / Bagaimana
2023-04-28 18:17:26
شاهکاری بی نظیر‌، ترکیبی ملس از تلخی و امید


داستان روایت دختری چکسلواکی و یهودیست که بعد از اشغال آلمان توسط نازی ها به اردوگاه کار اجباری فرستاده میشود و وقتی از این شرایط رقت بار فرار میکند و به کشورش فرار میکند و مصیبت مخفی شدن و تحقیر را می چشد و جنگ تمام میشود و برای چکهای بیچاره تازه شروع مکافات کمونیست است و خفقانی به مراتب بدتر از نازیسم .
اون چیزی که کتاب رو تبدیل به شاهکاری بی نظیر کرده است روایت زنانه ایست بدون هیچ ترحم جویی از وقایعی که زن و مرد نمی نشاخت زندگینامه ای در بستر تلخ فقر و مرگ و تحقیر که در کلمه کلمه اش امید رو میشه حس کرد و در انتها متوجه ظرفیت بی نهایت آدمی در برابر مشکلات فقط با قطرهای امید میشویم .


https://t.me/book_archives
1.7K viewsedited  15:17
Buka / Bagaimana
2023-04-19 14:47:32 و اگر تو نبودی به من بگو به چه دلیل من می بودم برای پرسه زدن در دنیایی بدون تو ناامید و بی تفاوت

و اگر تو نبودی سعی می کردم عشق را خلق کنم مانند نقاشی که می بیند زیر انگشتانش رنگ های روز متولد می شوند و مایوس نمی شود

و اگر تو نبودی بگو به من برای چه کسی می بودم رهگذرانی خفته در آغوشم که هیچگاه دوست نمی داشته ام


و اگر تو نبودی تنها یک نقطه می بودم در این جهانی که می آید و می رود احساس گم شدگی می کردم به تو احتیاج می داشتم


و اگر تو نبودی به من بگو چگونه وجود می داشتم می توانستم وانمود کنم که “من” هستم اما هیچ گاه درست نمی بود


و اگر تو نبودی گمان می کنم که درک کرده بودم راز و رمز زندگی دلیل آسانی برای تو را آفریدن و تو را نگریستن

https://t.me/book_archives
384 views11:47
Buka / Bagaimana
2023-03-31 14:28:12 جایی دورتر از خودم ایستاده‌ام به تماشای کسی که جای من زندگی می‌کند. چه بی‌رحمانه تنهاست و چه به ناچار قوی

https://t.me/book_archives
522 views11:28
Buka / Bagaimana
2023-03-21 09:50:31 یکی هم بود
‏که آغوشش
‏روز اول بهار بود...
۱۴۰۲.۱.۱

https://t.me/book_archives
643 views06:50
Buka / Bagaimana
2023-03-20 18:24:04
دوستان عزیزم در کتابخانه کافه اندیشه در لحظات پایانی سال هستیم
نمیدونم چرا اما دلم میخواد بهتون بگم مراقب خودتون باشین و قدر تک تک جزئیات وجودتونو بدونین
کاش تواناییشو داشتم تا حداقل یه لحظه رو لب تک تکتون لبخند بنشونم
اما فکر میکنم همین از دستم برمیاد که بهتون یاداوری کنم چقد باارزشین.

امیدوارم سال آینده برای مردم ایران پر از آزادی و بهترینها باشه

https://t.me/book_archives
639 views15:24
Buka / Bagaimana
2023-03-12 09:24:19 تو با خداحافظی ها تمام نمی شوی
تویی که به من آموختی عشق؛
‏دوام آوردن در غربت فاصله هاست....

https://t.me/book_archives
593 views06:24
Buka / Bagaimana
2023-03-08 19:40:34
زن هایی که یه عمر با حرف هایی مثل ضعیفه، ترسو و ... خطاب شدن
حالا جهان برای شجاعتشون سرتعظیم پایین میاره
تبریک به تمام زنان سرزمینم

#هشت_مارس

https://t.me/book_archives
668 views16:40
Buka / Bagaimana